چندی پیش مذاکرات هستهای میان ایران و گروه 1+5 منجر به صدور بیانیه لوزان شد. به دنبال صدور این بیانیه از روز پانزدهم فروردین ماه به مدت سه روز افزایش شاخصها در بازار بورس اتفاق افتاد که علت آن هم فضای انتظاری حاکم بر بازار سرمایه است. بازار سرمایه تنها بازاری است که در آن آینده را میخریم و آینده هم جزو انتظارات نیست. زمانی که انتظارات کوتاه مدت است، بلافاصله اگر با عرضه پاسخ داده شود چندان جای رشد نخواهد داشت. در سه روز پس از بیانیه لوزان نیز شوکی به بازار بورس وارد آمد که مرتفع شد زیرا پارامترهای واقعی هنوز اثر نکرده بود و قاعدتا در مدت سه روز پارامتر سود شرکتها تغییر نمیکند. در این میان در نهایت سود شرکتها تعیینکننده قیمت آینده سهام در میانمدت و بلندمدت است. اما در کوتاهمدت انتظارات، فضاهای سفتهبازی و هجوم پول میتواند بازار بورس را تکان دهد.
به عنوان مثال در بازار ارز، پولی که در کوتاهمدت وارد بازار میشود یا عرضههایی که بانک مرکزی انجام میدهد، میتواند خیلی بازار را تحت تاثیر قرار دهد اما در بلندمدت، بازار ارز به سمت نرخ واقعی خود حرکت میکند. اما اگر در نهایت بیانیه لوزان به توافق جامع هستهای میان ایران و گروه 1+5 منجر شود، اثر اولیه آن در بازار بورس این است که یک خوشبینی به وجود میآورد و این انتظار به وجود میآید که حداقل رشد کوتاه مدت 10 تا 15 درصدی در بازار سرمایه اتفاق بیفتد. اثر دوم این است که اگر تحریمها لغو شود، بهای تمام شده کالاها، حمل و نقل بینالمللی و قیمت تمام شده واردات کاهش یافته و حاشیه سود شرکتها بهبود مییابد. ضمن اینکه احتمالا تقاضای مصرفی هم با وجود انتظارات مقداری بهتر میشود و فروش شرکتها رشد پیدا میکند. اگر در کنار این موارد مقداری از منابع ایران آزاد شود، سرمایهگذار خارجی به کشورمان خواهد آمد، تقاضا بهبود مییابد و سرمایهگذاریهایی که دولت میتواند با پول بلوکه شده انجام دهد، رونق پیدا میکند. این موارد اثرات ثانویه است که از شش ماه تا سه سال بعد میتواند ادامه
داشته باشد.
به نظر میرسد اگر بیانیه لوزان منجر به یک توافق هستهای شود، در نهایت احتمال این موضوع هست که رشد شتابانی در شاخصها صورت بگیرد اما چون بازار بورس همیشه در فضای انتظاری به سر میبرد، تا زمان حصول توافق هستهای منتظر میماند. البته به نظر میرسد بعد از حصول توافق جامع هستهای تمام بازار به یک میزان بالا نرود. ممکن است یکسری از سهمها از این موضوع اثر خیلی خوب و مثبتی بگیرند و رشد چشمگیری داشته باشند اما ممکن است برخی از سهام هم اثرات ملایم بگیرند و رشد چندانی نداشته باشند. به عبارت دیگر نباید تصور کنیم که کل بازار رشد مستمری داشته باشد. بنابراین مهمترین عاملی که زمینه رشد شاخصها را پس از توافق نهایی هستهای میسر خواهد کرد، رشد اقتصادی مستمر است. اگر مقایسهای میان میزان رشد اقتصادی در دولتهای مختلف داشته باشیم، متوجه میشویم در زمان دولت اصلاحات رشد اقتصادی حدود 4/7 درصد بود اما رشد بازار سرمایه هشت برابر شد. در دولت نهم و دهم، رشد اقتصادی خیلی معنادار نبود اما رشد بازار سرمایه 2/5 برابر شد. این موضوع نشان میدهد در میانمدت و بلندمدت رشد اقتصادی در بازار سرمایه و بورس بسیار اثرگذار است.
نکته دیگر این است که در مواردی عنوان میشود که ممکن است پس از حصول توافق جامع هستهای، مقاومتهایی در داخل وجود داشته باشد تا مانع رونق و رشد بازار سرمایه شود اما واقعیت این است که چندان مقاومت خاصی برای رونق بورس وجود ندارد. نکتهای که وجود دارد این است که در بازار سرمایه یکسری عرضهکننده سهام وجود دارند که تحت فشار نقدینگی هستند و میتوانند فشار عرضه را زیاد کنند و باعث شوند بازار سرمایه مقداری با مانع روبهرو شود. این فشارهای عرضه سهام میتواند سهامها را روان کند و به نقدشوندگی بازار سرمایه کمک کند. در واقع اگر مقاومتهایی هم وجود داشته باشد به این سمت است که فروشندگان را بیشتر به سمت بازار روان کند. در مجموع میتوان گفت تنها اگر مذاکرات هستهای به نتیجهای قطعی و نهایی نرسد، ممکن است رشد و جهش چشمگیر و پایدار در بازار بورس اتفاق نیفتد، زیرا در حال حاضر فضای حاکم بر بورس انتظاری است و تقریبا تمام پارامترهای اقتصاد کلان هم به این موضوع متصل است، به عبارت دیگر در بازار ارز و بازار پول هم همین شرایط انتظاری برای حصول نتیجه در مذاکرات هستهای حاکم است.
* کارشناس بازار سرمایه