المپیک، بزرگترین رویداد ورزشی دنیاست و ورزشهای بیشتری هم هستند که میخواهند خودشان را در این جشن بزرگ مهمان کنند. اما سوال بزرگ این است: چه کسی میخواهد یا دقیقتر از آن میتواند میزبان این رویداد بزرگ باشد؟ بوستن و هامبورگ و تورنتو شهرهای بزرگ و مشهوری هستند که قید میزبانی المپیک را به خاطر هزینهها و پیامدهای آن زدهاند. ریودوژانیرو، میزبان این رقابتها در تابستان هم در چنان مخمصهای گیر کرده است که اگر فرصت و شانسش را داشت، به احتمال بسیار زیاد همین امشب از میزبانی انصراف میداد.
یک مسئله بزرگ این است که المپیک برای اینکه در یک شهر برگزار شود بسیار بزرگ است و در عصر ماهوارهها و ارتباطات، دیگر نیازی هم نیست که تمام بازیها در یک شهر متمرکز شود. کمیته بینالمللی المپیک مدتهاست که از کوچک کردن این رویداد بزرگ صحبت میکند. هدف آنها این است که تعداد رویدادهای ورزشی را زیر 300 و تعداد ورزشکاران را زیر 10 هزار نفر نگه دارند. مسئله اما تمرکز بیش از اندازه رویدادها و رقابتها در یک شهر است.
کمیته بینالمللی المپیک بهصورت سنتی این رقابتها را در یک شهر و در یک زمان مشخص سه هفتهای انجام میدهد. این سنت اما همین حالا هم تا حدودی در برخی رشتهها زیر پا گذاشته میشود. فوتبال به خاطر تعداد بازیها و زمان برگزاری هر مسابقه، زودتر از افتتاحیه رسمی بازیها و در شهرهای دیگری شروع میشود. هیچ کس هم انتظار ندارد در یک شهر دور از رودخانه و دریا، دریاچه بزرگی برای قایقرانی ساخته شود.
ایده توزیع رویدادهای ورزشی در مناطق مختلف چیز جدیدی نیست. در المپیک آتلانتا 1996 ورزشکاران زیادی به دانشگاه جرجیا در آتن (نه آن آتن معروف، بلکه شهری در 70 مایلی آتلانتا) فرستاده شدند.سافتبال 100 مایل دور از آتلانتا در کلمبوس برگزار شد و رقابتهای کانو و کایاک در تنسی که چند ساعت دورتر است، برگزار شد.
اما بعد در سال 2000 در سیدنی مسئولان رویه متضادی داشتند. آنها همه رقابتها را در دهکده المپیک متمرکز کردند. این ایده، بیشتر از هر کسی باب میل روزنامهنگاران بود که از سفرهای خستهکننده با اتوبوس معاف شدند اما ازدحام واقعا زیاد بود. این فلسفه در المپیک زمستانی سوچی هم تکرار شد؛ جایی که همه رویدادها در یک دهکده ساحلی و یک دهکده کوهستانی برگزار شد.
اما مسئله فقط تمرکز رویدادها در یک شهر نیست. مشکل بزرگی که شهرهای میزبان المپیک دارند این است که نمیدانند بعد از اتمام بازیهای با ورزشگاهها و تاسیسات ورزشیای که ساختهاند چهکار کنند.آتلانتا برنامهریزی خوبی برای استفاده از این امکانات داشت اما ماجرا در آتن پایتخت یونان اصلا این طور نبود. در پکن، مسئولان حتی به خود زحمت ندادند ورزشگاههایی را که در شناسنامهشان نام موقت بود تغییر کاربری بدهند.
چیزی که واضح است اینکه در دنیا شهرهای محدودی هستند که از نظر اقتصادی قدرت این را دارند که مجموعههای المپیکی را بعد از این رقابتها زنده نگه دارند. اگر کمیته بینالمللی المپیک میخواهد روح المپیک را در سراسر دنیا گسترش دهد، میتواند این راه حل عالی را مد نظر داشته باشد: چرا رقابتها به جای یک شهر در سه هفته فشرده، در شهرهای مختلف و در تمام تابستان برگزار نشود؟ حالا که فوتبال در ورزشگاههای دورتری از ورزشگاه اصلی المپیک و قبل از افتتاحیه رسمی شروع میشود، چرا مثلا بسکتبال در یک زمان دیگر و در یک شهر یا کشور دیگر برگزار نشود؟
این روش، نه تنها روح المپیک را نمیکشد، که آن را در شهرها و روزهای بیشتری زنده نگه میدارد.مهمتر از توجه به روح المپیک در برگزاری این رقابتها، شرایط اقتصادی است. بار اقتصادی برگزاری المپیک چنان سنگین است که شهرها به تنهایی نمیتوانند حتی فکر میزبانی آن را داشته باشند. نوبت آن رسیده که به جنبههای اقتصادی المپیک هم به اندازه جنبههای ورزشی آن توجه شود.