زندگی مدرن امروزی با فشارهای روانی و استرس زیادی همراه است و بخشی از این فشارهای روانی در سازمانهای امروزی بسیار مشاهده میشود؛ بهعنوان نمونه مدیریت مضطربانه یکی از بیماریهای مدیریتی است که در نتیجه همین فشارهای روانی بهوجود میآید و در بسیاری از سازمانها دیده میشود و تأثیرات مخربی را برای سازمان به همراه دارد. بیشتر این بیماریهای مدیریتی ریشه در مسائل روانشناختی دارد و شخصیت بسیاری از این افراد در به وجود آمدن این بیماریها در سازمانها دخیل است؛ از طرفی فشارهای روانی همواره برای سازمانها و افراد جنبه منفی ندارد و میتوان گفت استرس و عملکرد شغلی مانند یک منحنی U شکل میماند که حتی کم بودن استرس نیز در عملکرد ضعیف افراد تأثیر میگذارد.
دکتر نغمه عبادی، مشاور منابع انسانی در گفتوگو با «فرصت امروز» بیان میکند: فشار روانی وضعیت پویایی است که در آن انسان دریک فرصت، با محدودیت یا تقاضایی مواجه میشود که با آنچه به آن اشتیاق دارد و نتیجه آن برایش مهم و درعینحال نامطمئن باشد مرتبط است. بهصورت کلی فشار روانی پاسخی انطباقی است که تحت تأثیر ویژگیهای فردی یا فراگردهای روانشناختی شکل میگیرد. به این معنا که نتیجه یک عمل، وضعیت یا رخداد خارجی است که تقاضاهای ویژه جسمانی یا روانشناختی را بر انسان تحمیل میکند. استرس با تقاضاها و منابع مرتبط است. تقاضاها در محیط کار، مسئولیتها، فشارها، تعهدات و حتی عدماطمینانهایی هستند که افراد با آنها مواجه میشوند. منابع عموما در کنترل فرد است و میتواند از آنها برای برطرف کردن تقاضا استفاده کند.
استرس کم، عاملی برای کاهش عملکرد افراد
او با اشاره به این موضوع که «فشار روانی همیشه منفی نیست» ادامه میدهد: بهصورت کلی ارتباط بین استرس و عملکرد شغلی شبیه منحنی U شکل وارونه است؛ به این معنا که در استرس بسیار کم یا بسیار زیاد عملکرد بهشدت کاهش مییابد اما اگر استرس در سطح بهینه قرار گیرد، عملکرد به حداکثر میزان خود میرسد. در واقع در سطح استرس اندک بیحوصلگی ناشی از بیانگیزگی و در سطح استرس بالا تنیدگی ناشی از برانگیختگی زیاد شکل میگیرد که عملکرد پایین را به دنبال دارد.
عوامل مختلف فشار روانی
این مشاور منابع انسانی درباره عوامل فشار روانی خاطرنشان میکند: بهصورت کلی فشار روانی را میتوان در چهار سطح فردی، گروهی، سازمانی و فراسازمانی دستهبندی کرد. عوامل سطح فردی بهطور مستقیم با وظایف شغلی افراد مرتبط است. تقاضای شغلی بیشازحد از فرد و برعکس واگذار کردن کار کمتر از ظرفیت افراد به آنها یکی از مهمترین عوامل استرسزا در محیط کاری است. همچنین تعارض در نقشهایی که یک فرد بر عهده دارد، ابهام در وظایف و مسئولیتها، یکنواختی بیشازحد کار و روابط با سرپرست از دیگر عوامل استرسزای سطح فردی هستند.
عبادی درباره عوامل گروهی فشار روانی میگوید: در سطح گروهی عواملی مانند رفتار مدیریتی، عدم انسجام و تعارضات درون گروه جای میگیرد. عدمتناسب فرد با فرهنگ سازمانی، ساختار، فناوری و تغییرات در شرایط کاری عوامل استرسزای سطح سازمانی هستند. خانواده، اقتصاد، زمان رفتوآمد و شرایط محیطی دیگر ازجمله عوامل فراسازمانی هستند که میتوانند برای افراد منشأ استرس باشند، اما درمجموع مدیران به دلیل درگیر شدن در تصمیمگیریهای مستمر، نظارت و پیگیری و تبادل اطلاعات فراوان بیشتر از دیگران مستعد استرس هستند. بنابراین هر چه از سلسـلهمراتب سـازمانی بالاتر میرویم، افزایش این عوامل سبب افزایش استرس میشود.
مدیر مضطرب بهمرور کارکنان خود را نیز مضطرب میکند
او با اشاره به این موضوع که «مدیر مضطرب یا به دلیل استرس بالا توانایی کنترل امور را از دست میدهد یا برای اطمینان از درست انجام شدن کارهای درست بهجای کنترل خروجی، فرآیندها را کنترل میکند» اظهار میکند: این نوع کنترل فعالیتهای کاری مدیر را افزایش داده و سبب تشدید استرس وی میشود. مدیر مضطرب بهمرور کارکنان خود را نیز مضطرب میسازد چراکه چنین مدیری توانایی کنترل استرسی را که از بیرون به وی تحمیل میشود، نداشته و بهصورت خودآگاه یا ناخودآگاه آن را به زیردستانش منتقل میکند. چنین تحمل استرس برای طولانیمدت تحلیل و افسردگی را برای کل مجموعه به دنبال خواهد داشت.
تحلیلی بر افرادی با اعتمادبهنفس پایین و بالا
عبادی معتقد است: افرادی که اعتمادبهنفس پایینی دارند، درونگرا هستند یا دارای شخصیت نوع الف هستند و استرس بیشتری را تحمل میکنند. افراد دارای شخصیت نوع الف رقابتی، عجول و تهاجمی بوده، اصولاً خصمانه رفتار میکنند، نسبت به وجهه اجتماعی خود نگران و تشنه موفقیت هستند. در مقابل افرادی که شخصیت خستگیناپذیر دارند یعنی بهشدت متعهد بوده، به دنبال چالش هستند و مرکز کنترل رفتار آنها درونی است یعنی خود را مسئول رفتارهای خود میدانند نه عوامل محیطی را.همچنین در برابر استرس دست به رفتارهای انطباقی زده بنابراین توانایی بیشتری برای تحمل استرس دارند.
او ادامه میدهد: بدیهـــی اســـت سازمانهایی که در مراحل اولیه شکلگیری یا در مرحله تحول هستند به دلیل اینکه احتمالاً درصد بیشتری از این عوامل استرسزا را در این دورههای زمانی درون خود دارند، استرس بیشتری را نیز تجربه خواهند کرد.
علاوه بر مرحله بلوغ سازمان، محیط فعالیت سازمانها نیز بر میزان تجربه استرس سازمانها تأثیرگذار است. هر چه تغییرات محیطی بیشتر باشد و عدماطمینان در محیط افزایش یابد، پیشبینیپذیری محیط کاهشیافته درنتیجه مواجهه با چنین محیطی برای افراد سازمان استرس بیشتری را به دنبال خواهد داشت. سازمانهایی که در حوزه فعالیت فناوریهای پیشرفته فعالیت میکنند ازجمله این سازمانها هستند.
سازمانهایی با جو منفی
این مشاور منابع انسانی میافزاید: از سوی دیگر سازمانهایی که در آنها رقابت مثبت و مشارکت وجود ندارد یعنی انگیزه موفقیت بر انگیزه جاهطلبی غالب نیست، جوسازمانی منفی است، افراد بهطور عادلانه به منابع دسترسی ندارند، نسبت به رویکرد حل مسئله آشنایی نداشته و بیشتر رویکرد هیجانی دارند و بیشتر از سایر سازمانها مستعد تجربه استرس هستند. همانطور که اشاره شد ارتباطات و تبادل اطلاعات فراوان با دیگران، استرس را افزایش میدهد بنابراین سازمانهایی که مأموریت و به بیانی دیگر ماهیت وظایفشان از جنس تعامل با مشتری است، احتمالاً استرس بیشتری را نسبت به سازمانهایی تحمل میکنند که فاصله دورتری از مشتریان دارند.
عبادی اظهار میکند: طراحی شغل، شفافسازی نقش، هدفگذاری برای افراد، تیمسازی و فراهم کردن انواع حمایتهای اجتماعی از راهکارهایی هستند که سازمانها میتوانند برای کاهش استرس بهکار گیرند. در مقابل خوشبین بودن نسبت به امور، مدیریت زمان و فعالیتهای اوقات فراغت ازجمله راهکارهایی است که استرس فردی را کاهش میدهد.
درنهایت پژوهشهای مرکز جلوگیری و کنترل بیماری آمریکا و مجله سلامتی نشان داده است که معلمان دبیرستانی که در شهرهای دیگر فعالیت میکنند، افسران پلیس، افرادی که در معدن کار میکنند، کنترلکنندههای ترافیک هوایی و انترنها در بین افرادی هستند که پراسترسترین شغلها را دارند و در مقابل جنگلبانان، صحافـــــان، کارکنـــان خطوط تلفن، ابزارسازان و ماشینسازان به ترتیب دارای کماسترسترین مشاغل هستند.