گروه ویرجین با مدیریت قدرتمند و مردمگرای ریچارد برانسون راهبرد اصلی و اساسی فرصت طلبی را دنبال کرده است. ویرجینیها در این مسیر آنقدر پافشاری کردند تا به رقم باور نکردنی 10 میلیارد دلار فروش سالانه در سال 2007 رسیدند. این شرکت که از سال 1968 کار خود را از هیچ و با سرمایهای بسیار اندک شروع کرد، انواع گوناگون راهبردها را در 30 سال گذشته پی گرفته است. هدف ویرجینیها از اجرای راهبردهای گوناگون، ساختن یک برند قدرتمند و شناخته شده و نیز ماندگار شدن نام بنیانگذار و مدیر اجرایی شرکت یعنی ریچارد برانسون بوده و هست...
آنچه پیش روی شماست، مطالعهای موردی از راهبردهای ویرجین در حوزههای گوناگون بهویژه راهبردهای مربوط به محصولات این شرکت است.
ویرجین از کجا آمد؟
ریچارد برانسون جوان پس از راهاندازی آزمایشی مجله دانشجویی، یک کسبوکار کوچک در زمینه ثبت سفارش پست در سال 1969 راه انداخت. دو سال بعد یک فروشگاه راه انداخت و به تدریج آن را به فروشگاه بزرگ و زنجیرهای ویرجین تبدیل کرد.
مدتی پس از شناخته شدن برند ویرجین، برانسون اتفاقی با کارآفرینی برخورد کرد که به دنبال ایجاد و توسعه کسبوکار خود در زمینه ایرلاین بود. اینها نخستین قدمهای ویرجین برای ورود به کسبوکار هوایی بود که برای نخستین بار در سال 1984 در نیویورک کلید زده شد.
برانسون به هر گوشه و کناری سرک میکشید تا فرصتهای تازه را از آن خود کند. به این ترتیب و در حال حاضر ویرجین شرکت خوشهای بریتانیایی و چندملیتی است که دارای بیش از ۴۰۰ شرکت تابعه و زیرمجموعه در سراسر جهان است. خدمات این شرکت بسیار متنوع است؛ از ارائه خدمات اینترنتی گرفته تا مدیریت ایستگاههای رادیویی و کانالهای تلویزیونی، تولید لوازم آرایشی، مدیریت خطوط هواپیمایی و اپراتوری شبکههای راهآهن، دامنه فعالیتهای تجاری شرکتهای عضو گروه ویرجین را تشکیل میدهد.
مشهورترین شرکتهای تابعه گروه ویرجین عبارتند از ویرجین آتلانتیک، ویرجین اکسپرس، ویرجین امریکا، ویرجین استرالیا و ویرجین رکوردز.
استفاده از فرصتهای تازه، راهبرد اصلی گروه ویرجین
برانسون و ویرجین استراتژی خود را درطول سالها ایجاد کرده و گسترش دادهاند. براساس دیدگاه گروه ویرجین با داشتن مدیر جاهطلبی چون برانسون همواره امکان به چنگ آوردن فرصتها و شانسهای پیش رو بوده و هست. البته مطالعه موردی روی شرکت ویرجین نشان میدهد که برانسون بیگدار به آب نزده است.
در عمل، این راهبرد بدان معنا است که گروه ویرجین فرصتهای تازه را از دست نمیدهد و همواره آنها را امتحان میکند تا ببیند امکان ایجاد شرکتی بهتر، شادابتر و ارزشمندتر از شرکتهای موجود وجود دارد یا خیر. این راهبرد بهویژه در محصولات این شرکت به کار میآید؛ جاییکه مشتریان موجود در بازار همیشه به اندازه پولی که میدهند، محصول دریافت نمیکنند یا شرکتهای فعال منافع خود را بر رضایت مشتری برتر میدانند. از جمله خدمات و محصولاتی که ویرجین توانست با اتخاذ این راهبرد در آنها موفق شود، اپراتوری شبکه راهآهن، خدمات بیمه و بانکداری است. به سخن دیگر میتوان گفت مسئولیت اصلی این راهبرد یافتن فرصتهای تازهای است که برند ویرجین با ورود به آنها بتواند شرایط مناسبی را در آن بازار به وجود آورد و محصولاتی مشتریپسند تولید یا خدمات مورد انتظار مشتری را ارائه کند.
آنطور که در وبسایت رسمی شرکت ویرجین آمده است، برخلاف تصور عامه مردم و حتی برخی صاحبان کسبوکار و فعالان بازار، امپراتوری همواره در حال گسترش ویرجین نه تصادفی به وجود آمده و نه بیحساب و کتاب جلو میرود. هر کسبوکار تازه و هر محصول جدید این شرکت نشاندهنده راه درست این شرکت در ورود به یک بازار خاص و قاپیدن یک فرصت تازه است.
اثر استراتژی ضرورت بر محصولات گروه ویرجین
در چند سال اخیر، ویرجینیها راهبرد خود را بر توسعه جغرافیایی متمرکز کردهاند. در واقع تصمیم سالهای اخیر مدیران و تصمیم سازان این گروه بر این است که مجموعه محصولات فعلی را در محدود جغرافیایی بزرگتری گسترش دهند، به جای اینکه به کمیت محصولات بیفزایند. این راهبرد در ظاهر کمی با راهبرد فرصت طلبی متناقض است.
توجه داشته باشید که اگر راهبرد فرصت طلبی را از ویرجین بگیرید، ویرجینیها چیزی کم خواهند داشت. اما واقعیت این است که اصل اساسی فرصتطلبی برای محصولات فعلی و آنچه اکنون وجود دارد به اجرا در میآید. اگر فرصت تازهای در این حوزهها ایجاد شود ویرجین خیلی زود آن را میقاپد. اما در زمینه محصول تازه ویرجین فعلا برنامهای ندارد و ترجیح میدهد محصولات خود را بیشتر از گذشته جهانی کند.
آنچه استراتژی ویرجینیها ثابت میکند این است که همیشه تولید محصول نمیتواند موفقیت آمیز باشد. گاهی تصمیم سازان به این نتیجه میرسند که صرفا تولید یک محصول نمیتواند آینده خوبی داشته باشد و باید به آنچه هست قناعت کرد.