وقتی از حضور زنان در دنیای فناوری و استارتاپ ها در رسانه ها صحبت می شود، واکنش ها معمولا منفی است. همه می دانند که چقدر تلاش نیاز است که فاصله بین زنان و مردان در پست های مدیریتی کم شده و تبعیض ها در این زمینه رنگ ببازد.
میلیون ها زن در آمریکا هستند که اشتیاق و ایده لازم برای داشتن یک استارتاپ موفق را دارند. اما مشکل بزرگ شان این است که باید راهی برای ایجاد تعادل میان کار و زندگی پیدا کنند. زنان در این راه نیاز به آموزش و حمایت دارند و کارفرمایان نیز باید درک و انعطاف پذیری نسبت به آن نشان دهند.
قطعا ماریسا مایر، مدیرعامل یاهو، مارجوری اسکاردینو، مدیرعامل سابق پیرسون، شریل سندبرگ، مدیر ارشد اجرایی فیس بوک و افرادی مانند آنها همگی ثابث کرده اند که می توان یک زن قدرتمند و موفق در دنیای کسب وکار بود. اما این زنان همچنان در اقلیت قرار دارند.
غافلگیرکننده است که تنها 2/4 درصد از پست های مدیرعاملی فهرست فورچون در اختیار زنان است؛ فهرستی که مجله فورچون هر سال آن را منتشر می کند و 500 شرکت بین المللی از صنایع مختلف را شامل می شود. تصور کنید که کمتر از 5درصد از این 500 شرکت مدیرعامل زن دارند.
درست همین جا است که اهمیت استارتاپ ها مشخص می شود. خبر خوب این است که فرهنگ تقریبا تمام مردانه استارتاپ ها در دوره گذار قرار گرفته و به سمت تغییر پیش می رود. این فرهنگ نوپا زنان را تشویق و از شکوفایی استعدادهای آن حمایت می کند.
اما پرسش مهم این است که چه چالش هایی برای رسیدن به جایگاه های بالا سر راه زنان قرار دارد؟ زنان چگونه می توانند در دنیای هیجان انگیز و انگیزشی استارتاپ ها به توانایی های بزرگ خود پی ببرند؟
در دنیای شرکت های بزرگ آمریکایی اشتباه دقیقا کجاست؟
برای بسیاری از زنان آمریکایی، «رویای آمریکایی» با کمی احتیاط مطرح می شود. رویای آمریکایی به معنی ایجاد جامعه ای ایده آل که در آن از شکاف و تبعیض میان زنان و مردان خبری نیست و همه از نظر استفاده از فرصت ها با هم برابر هستند. در بخش شرکت های بزرگ، باوجود حرکت سریع به سمت برابری جنسیتی و بهبود وضعیت پرداخت دستمزدها، زنان هنوز هم 20درصد کمتر از همتایان مردشان حقوق می گیرند. سال 2015 هیچ دلیل خوبی برای این تبعیض وجود نداشت، به خصوص در شرایطی که میزان فارغ التحصیلی زنان در دانشگاه ها و کالج ها اکنون بیش از مردان است.
در آمریکا، وضعیت برای زنانی که تشکیل خانواده می دهند، حتی از این هم بدتر است. خانم های آمریکایی وقتی مادر می شوند 12 هفته مرخصی بدون حقوق دارند که این زمان از بسیاری از کشورهای دیگر از جمله بریتانیا که زنان بیش از 39 هفته مرخصی با حقوق دارند، بیشتر است. این باعث می شود تصمیم گیری برای برخی زنان سخت و برنامه ریزی مالی پیچیده شود.
ساعات کاری سخت، برنامه ریزی های موردنیاز و نگرش خاصی که به زنان باردار وجود دارد نیز باعث می شود کار برای پیشرفت و موفقیت زنان سخت تر شود.
البته اوضاع در کشورهای دیگر هم چندان بهتر از آمریکا نیست. یک بررسی روی 2 هزار مادر و 500 مدیر در بریتانیا نشان داد که 60 درصد شرکت کنندگان وقتی اعلام کردند که باردار هستند، احساس می کردند در کارشان به حاشیه رانده می شوند و 40 درصد مدیران مورد بررسی پذیرفتند که نسبت به استخدام زنانی که فرزند خردسال دارند، نگاهی محتاطانه دارند.
اگرچه تعداد زنان موفق در شرکت های بزرگ زیاد است، اما موانع موجود سر راه زنان هنوز هم باعث عقبگرد آنها می شود. این امیدواری وجود دارد برای کسانی که تازگی ها فارغ التحصیل شده اند و آنانی که سال هاست سابقه کاری در شغل خاصی را دارند، یک اتفاق مهم رخ دهد و آن اتفاق مهم راه اندازی استارتاپ است.
چگونه استارتاپ باعث قدرتمند شدن زنان می شود؟
امروز استارتاپ ها گام بزرگی به سمت برابری و توانمندسازی کارمندان زن برداشته اند. آنها در حال تلاش برای محو کردن فرهنگ های کهنه و به جای آن ایجاد فضای باز و شایسته سالاری هستند تا همه افراد جامعه بتوانند مهارت های خود را توسعه دهند. این یعنی کارآفرینان زن، به ویژه آنها که بچه دارند، می توانند خیلی ساده تر از گذشته در شغل شان پیشرفت کنند و به جهانیان نشان دهند که از چه توانایی هایی بهره مند هستند. فرهنگ استارتاپ به طورکلی فرهنگی آزادتر است و ساعت و موقعیت کاری آن می تواند فراخور شرایط فرد عوض شود. بنابراین هم زنان و هم مردان می توانند از این آزادی در انتخاب استفاده کنند.
همچنین در استارتاپ های امروز نوعی از فرهنگ در حال جوانه زدن است که هدفش شفاف سازی است. به عبارت دیگر، نگرش استارتاپ ها درحال تغییر و رفتن به سمت شفاف سازی است. برای مثال اوایل امسال یک کارآفرین در صفحه توییتر خود درآمدش را منتشر کرد که این نشان می دهد کسب وکارها درحال حرکت به سمت منصفانه تر شدن هستند.
در فرهنگ استارتاپ، مهم ترین شعار نوآوری است. بنابراین زنان باید از خود بپرسند آیا می توانند مسیر خود را از کار در یک شرکت بزرگ منحرف کرده و به فضای استارتاپی بروند؟ این کاملا بستگی به عزم و انگیزه فرد دارد.
اما مهم ترین چیزی که می تواند روی کارفرما تأثیر داشته باشد، سازگاری با محیط و اراده برای پیش بردن ایده ها است. نکته اینکه اصلاً مهم نیست این ایده ها چقدر بزرگ یا کوچک باشند. جالب است بدانید که استارتاپ های راه اندازی شده توسط زنان یا استارتاپ هایی که دست کم یکی از بنیانگذاران آنها یک زن بوده از 9 درصد در سال 2009 به 18 درصد در سال 2014 رسید.
از کجا باید شروع کرد؟
زنانی که می خواهند کارآفرینی کنند، نیاز به یک طرز فکر متفاوت دارند. اگر از این دسته زنان هستید به این سه توصیه دقت کنید:
چراغ ایده کسب وکاری تان را با علاقه روشن کنید: خود را به عمق ماجرا بیندازید و با ایده تازه زندگی کنید. توجه داشته باشید کار چندان ساده نخواهد بود. اگر انتظارات تان زیادی از حد بالا باشد، وقت سختی شاید دلزده شوید.
یک مربی خوب پیدا کنید، زن یا مرد: پیدا کردن کسی که در راه اندازی کسب وکار تجربه داشته باشد، یکی از اصول مهم کارآفرین شدن است. کسی را بیابید که از نظر طرز فکر به شما نزدیک باشد و بتواند تجربیاتش را در اختیار شما قرار دهد.
کشف کنید و بیاموزید: از ندانستن نترسید. از آموختن استقبال کنید. به کنفرانس ها و همایش هایی بروید که درباره استارتاپ ها حرف می زنند. در آنجا شبکه های ارتباطی با دیگر زنان ایجاد کنید و از تجربه و ایده هایشان یاد بگیرید. با استفاده از طرح های مفید اجتماعی در کشورهای مختلف پل بزنید و از این فرصت برای گسترش کسب وکار خود استفاده کنید.