ویلیام شکسپیر در نمایشنامه معروف خود هنری چهارم چنین می نویسد: «ناآرام است سری که تاج بر تارک دارد».
تنهایی. کلمه ای غم انگیز، رقت انگیز و ترسناک که احساس ناامیدی و شکست را در ذهن هر انسانی به وجود خواهد آورد. کلمه ای که یکی از جملات شعر زیبا، ولی به شدت ناراحت کننده رندی نیومن (Randy Newman) در سال 1977 را به یاد ما می آورد: «در نوک قله تنها هستی». رقت انگیز است.
واحدهای دانشگاهی و کلاس های آموزشی هرگز مهارت مبارزه با تنهایی را به شما آموزش نخواهند داد. سمینارهای برجسته تجارت و رهبری نیز به آن نخواهند پرداخت. این ویژگی افراد برنده نیست. حتی رهبران دنیا نیز هرگز در مورد آن صحبت نمی کنند.
مطلب مرتبط: آسیب های روحی و روانی کارآفرینی و نحوه مبارزه با آنها
من در هفته گذشته به مصاحبه تریسی کراوچ (Tracey Crouch) گوش می دادم. کراوچ وزیر تنهایی جدید بریتانیا است. من شوخی نمی کنم. نخست وزیر بریتانیا، ترزا می (Theresa May)، اخیرا این جایگاه را به وجود آورده است. دلیل؟ حدود 9میلیون نفر در بریتانیا، حدود 14درصد جمعیت، همیشه احساس تنهایی می کنند. این برای کارفرمایان بریتانیا حدود 3.5 میلیارد به صورت روزانه هزینه دارد.
در ژاپن، افراد سالمند حتی یک کلمه برای مرگ در تنهایی دارند: کودوکوشی (Kodokushi). طبق یکی از نظرسنجی های اخیر، حدود یک سوم آمریکایی های بالای 45 سال احساس تنهایی می کنند. سال گذشته پزشک ارشد ارتش آمریکا، ویوک مورتی (Vivek Murthy)، تنهایی را یک اپیدمی رو به رشد نامید که «با کاهش طول عمر در نتیجه کشیدن 15 نخ سیگار در روز» در ارتباط است.
ولی صرف نظر از مشکلاتی که تنهایی برای عموم مردم به وجود می آورد، به نظر من کارآفرینان بیش از سایرین با آن روبه رو می شوند. من به شخصه به شدت درگیر این مسئله بودم.
اکثر مردم کارآفرینان و مدیرعاملان را به عنوان افرادی سختکوش، مستقل، سرسخت و پرانرژی می شناسند. اکثر همکاران من نیز چنین افرادی هستند، البته کاملا شبیه یکدیگر نیستند. با این حال، به اعتقاد من همه ما در درون خود به دنبال یک دوستی ساده، صمیمانه و ایمن هستیم. یک دوستی صادقانه و خالصانه به دور از دشمنی ها و حسادت های رایج.
دوستی برای کارآفرینان بسیار دشوار است. ما وقت کافی نداریم. اکثر ما اوقات فراغت کوتاه خود را به خانواده و خانه اختصاص می دهیم و حتی دوستان گذشته خود را نیز فراموش می کنیم. اکثر تعاملات انسانی ما در شرکت صورت می گیرد و دوستی و صمیمیت با کارمندان و حتی مدیران ارشد نیز چندان عاقلانه نیست. شما برای ریاست و حفظ قدرت باید فاصله خود را حفظ کنید.
طبق گزارشی که در سال 2012 منتشر شد، بیش از نیمی از مدیران عامل به تنهایی خود اعتراف کردند و اکثر این افراد اعتقاد داشتند که این احساس بر عملکرد آنها تاثیری منفی گذاشته است.
برای مثال، جمال ادواردز (Jamal Edwards)، فیلمسازی آماتور بود که به یک میلیونر تبدیل شد. او با آپلود ویدئو در یوتیوب و کسب بازدید، بخشی از درآمد تبلیغات را دریافت می کند. او موفقیت را دلیل تنهایی خود می داند: «مردم شما را به چشم یک کوپن تخفیف رستوران می بینند، فردی که هیچ مشکلی در زندگی شخصی و حرفه ای خود ندارد».
سوپرانوها (The Sopranos)، یکی از مجموعه های محبوب تلویزیون بود. تونی سوپرانو نیز نوعی کارآفرینی است. تونی در یکی از قسمت های سریال نگران است که از شدت شنیدن پاسخ مثبت از جانب افرادش زندگی خود را از دست بدهد. او نظر همسرش را پرسید و او چنین جواب داد: «کارمندان تو دائما از ظاهر و کار تو تعریف می کنند. آنها باید به لطیفه های بی مزه تو بخندند و چاپلوسی کنند». متاسفانه حق با او بود.
به علاوه، شما معمولا نمی توانید حقایق تجارت و کار را حتی با همسر خود در میان بگذارید. آنها هرگز حس ترسی را که ما هر روز با آن دست و پنجه نرم می کنیم درک نمی کنند و از مبارزات و رقابت هیچ اطلاعی ندارند. حتی چنانچه موفق به درک این مسائل شوند نیز آیا شریک کردن آنها در این حجم از استرس و نگرانی کاری منصفانه است؟ خطر شکست همه ما را تهدید می کند، ولی صحبت در این مورد با همسر و دوستان باعث ایجاد استرس بیشتر در سطح خانواده و شبکه دوستان خواهد شد و به این ترتیب هرگز از اضطراب دور نخواهیم شد. آنها به مشکلات ما علاقه ای ندارند.
یکی از وظایف اصلی و حیاتی یک رهبر، یادگیری نحوه مقابله با احساس تنهایی است. افراد با تفکر و تامل در خلوت و تنهایی خود به معنی و هدف زندگی خود پی می برند. (به قول یکی از شعرای آلمانی: «تنها سفر، سفری است که در درون شما انجام می شود». بلیز پاسکال (Blaise Pascal)، فیلسوف و ریاضیدان مشهور، چنین نظری دارد: «تمام مشکلات بشر از این مسئله نشات می گیرد که انسان از ساکت و تنها نشستن در یک اتاق عاجز است».)
راه حل این مشکل اساسی، تبدیل این تنهایی غم انگیز و ناامید کننده به فرصتی برای تفکر و تامل خواهد بود. این بخشی از سفر رهبری شماست و به این ترتیب به تعالی خواهید رسید.
تنهایی یک بیماری نیست، بلکه نشان دهنده سه نکته است:
1. شما از احساسات خود آگاه هستید و می توانید آنها را بروز دهید.
2. شما به دنبال دوستی با کارمندان و همکاران خود نیستید (و نیازی هم به این کار ندارید).
3. می دانید که انسان هستید.
مطلب مرتبط: تنهایی کارآفرینان و راهکارهای غلبه بر آن
داگلاس کوپلند (Douglas Coupland) در رمان مشهور خود «سیاره شامپو» چنین می نویسد: «به یاد داشته باشید: زمانی که احساس تنهایی می کنید، زمانی است که بیش از هر لحظه ای به بودن با خود نیاز دارید. این طنز تلخ زندگی است».
ممنون داگلاس!