رهبری مانند کار کردن با یک ماشین نیست، رهبری یعنی دیگران را چنان خوب بشناسید که لازم نباشد به آنها بگویید چه کار انجام دهند.
دانستن اینکه چگونه از احساسات بهره ببریم کلیدی است که درهای رهبری بی نقص را بر ما می گشاید. اول از همه، باید خودمان را به خوبی بشناسیم تا بتوانیم تمامی احساسات، خرد و ریزهای اخلاقی، ضعف ها و نقاط قوت افرادی را که وظیفه هدایت آنها را بر عهده داریم درک کنیم. ما قادر نخواهیم بود افراد را به فعالیت واداریم، مگر زمانی که بتوانیم در آنها عکس العمل احساسی معنی داری ایجاد کنیم. تیم ها از طریق مدیریت خطی و مکانیکی که از اصول و قواعد غیرمنعطف پیروی می کنند به موفقیت دست نخواهند یافت. اگر رهبر یک تیم قادر به بکارگیری احساسات برای پیشبرد تیم نباشد، هیچ چیزی برای انگیزش تیم وجود نخواهد داشت.
رهبران باید منعطف، ریسک پذیر و در صورت نیاز، محافظه کار باشند، اما بیش از هرچیز، باید افرادی باشند که اعضای تیم آنها را تحسین کرده و به دنبال سربلند کردن آنها باشند. این حقیقتی ساده است که وقتی افراد احساس خشنودی و رضایت دارند، انگیزه آنها برای انجام هرچه بهتر وظایف بیشتر می شود. حال نگاهی می اندازیم به روش های رهبری احساسی.
مطلب مرتبط: راه هایی برای حفظ انگیزه در تیم
1. خودآگاهی
برای مبدل شدن به رهبری کارآمد، باید بدانید چه چیزی در درون شما و دیگران انگیزه ایجاد کرده و موجب ایجاد تحرک می شود. فعالیت در شرایط پر استرس کاری دشوار است، خصوصا زمانی که اهداف مورد نظر کیلومتر ها دور از دسترس به نظر می آیند. در چنین شرایطی، باید احساسات افراد تیم را بالا نگاه داریم. این کار را با یادآوری این که تمام این تلاش ها برای دستیابی به چه چیزی است انجام می دهیم. زمانی که جلسه هایی را برپا می کنیم، می توانیم از سخنان انگیزشی یا اشاره به فیلم هایی که زمینه آنها فردی ضعیف ولی با پشتکار است استفاده کنیم تا به اعضای تیم یادآوری کنیم که مصمم بودن همیشه به نتیجه خواهد انجامید.
زمانی که به خودآگاهی دست پیدا کرده و باور خود را از توانایی های تیم مان با آنها در میان بگذاریم، آنها تشویق به قدم نهادن فراتر از انتظارات مان خواهند شد.
2. حضور ذهن
برای هدایت تیم به سمت موفقیت، رهبر باید این حقیقت را که احساسات قوی تر از افکار هستند، قبول کند. احساسات آنقدر قوی هستند که اگر احساساتی که درگیر آنها هستیم منفی باشند، به طور کلی قوه منطق ما را مختل می کنند. در شرایط چالش برانگیز، حتی منطقی ترین افراد هم اگر در حال دست و پنجه نرم کردن با احساسات شدید باشند، قابلیت تفکر را از دست می دهند. بنابراین در گیرودار توفان رخداد ها، به عنوان رهبر ضروری است که حضور ذهن خود را حفظ کرده تا بتوان به طور مثبت و مؤثر از موانع عبور و تیم را به اهدافش نزدیک تر کرد. هرچه بیشتر به فعالیت در حضور شرایط آشفته عادت داشته باشید، توانایی شما در کنار زدن جزییات آزاردهنده کوچکی که تیم تان با آنها برخورد می کنند بیشتر خواهد بود.
بهترین راه برای هدایت تیم تان به سوی امید، صحبت با آنها درباره چیزهایی است که می توانند به آنها دست پیدا کنند، به جای اینکه با آنها در مورد فاصله ای که با اهداف شان دارند صحبت کنید.
3. سنجش احساسات
رهبران استثنایی متوجه این موضوع هستند که احساسات انسانی الگویی منطقی را دنبال می کنند. احساسات صعود و سقوط دارند. زمانی که اعضای تیم غرق در استرس یا بی انگیزه هستند، وظیفه رهبر این است که شرایط را سنجیده تا متوجه شود مشکل چیست و چه راهکاری برای اصلاح شرایط لازم است.
دادن پاداش راهی فوق العاده برای به حرکت در آوردن چرخ فعالیت تیم است. رهبران باید سر حرف شان بمانند و زمانی که وعده پاداشی دادند، آن را اعطا کنند. شما باید رهبرانی باشید خوش قول که به حرف های تان عمل می کنید. زمانی که موفقیت بزرگی نسیب تیم می شود، اعضا باید تحسین شده و به آنها فرصت شادی برای دستیابی های شان داده شود.
رهبران باید به تیم خود فرصت استراحت پس از دستیابی به اهداف را بدهند. بسیار مهم است که به اعضا فرصتی برای زندگی عادی داده شود. اعطای چنین فرصت هایی منجر به ایجاد احساساتی خواهد شد که موجب همبستگی هستند، به طوری که اعضا احساس خواهند کرد بخشی از چیزی ویژه بوده و مورد تحسین قرار گرفته اند و دارای نقشی ارزشمند هستند. زمانی که اعضا بیش از حد تحت فشار کار قرار دارند، رهبران می توانند احساساتی را که به آنها انگیزه کار می دهند، کم کنند. این مهم است که بدانید هدف زندگی اعضای تیم شما خدمت به شما نیست. هرچه بیشتر احساسات افرادی را که وظیفه هدایت آنها را برعهده دارید بسنجید، توانایی بیشتری در محافظت از آنها در شرایط پراسترس خواهید داشت.
4. تفکر احساسی
رهبران فوق العاده، اول به فکر دیگران هستند. اولین چیزی که به عنوان یک رهبر باید به آن توجه داشته باشید، حالات و احساسات اعضای تیم و مشتریان است. باید به تیم خود این اصل را بیاموزید که پایه موفقیت، خدمت رسانی درست به مشتریان است.
احساسات اعضای تیم شما باید به اصطلاح واگیردار باشند تا بتوانند احساسات مشتریان را تحت الشعاع قرار داده و آنها را علاقه مند مشغول نگاه دارند. اگر شما به عنوان رهبر به احساسات و رفتار ناشی از آنها در اعضای تیم خود توجه کرده، از آنها مراقبت کنید، به آنها نظم دهید، آنها را هدایت کرده و برانگیزید، به اعضای تیم الگویی برای چگونگی رفتار سنجیده با مشتریان به طوری که به ارتباط مستحکم تری بینجامد می دهید. زمانی که شما به صورت احساسی فکر می کنید، تفکر شما با پیش زمینه خدمتگزاری خواهد بود. شما باید اطمینان یابید که مشریان حال حاضرتان را راضی نگاه داشته، مشتریانی را که خواهان به دست آوردن شان هستید قانع و از اعضای تیم خود حمایت کنید تا آنها از اینکه توانایی رسیدن به این اهداف را دارند اطمینان خاطر پیدا کنند.
5. خاص بودن از دید احساسی
مشکلی که در رهبری هر گروهی با آن برخورد خواهید کرد این است که هر فردی دستور جلسه مختص به خودش را دارد. رهبران باید محیطی را فراهم آورند که اعضای تیم در آن احساس محدودیت از جانب آنها نکنند، بلکه حس کنند به نفع شان است که از آنها پیروی کنند. رهبران باید حس همکاری در اعضا ایجاد کنند، در عین حال که از ایجاد تفکر گروهی در حدی که خاص بودن فردی را به حداقل می رساند جلوگیری می کنند. هر فردی در تیم شما، از شما به عنوان رهبر انتظارات متفاوتی دارد. هر عضو تیم باید اهدافی را که با دستور جلسه او سازگار است دریافت کند تا اجازه و قابلیت تمرکز بر چیزی که او به طور خاص توانایی انجامش را دارد دریافت کند.
مطلب مرتبط:7 عادت انگیزشی رهبران دلسوز
6. روحیه
احساسات قوی ترین شاخصه های تأثیر گذار بر تجربیات و ادراک هستند. برای اینکه به طور ماهرانه تیم خود را رهبری کنید، روحیه یکی از شاخصه های مهم است که با رویکرد شما به عنوان رهبر رابطه ای قوی دارد. شما باید مثبت نگر باشید و اعضای تیم خود را تشویق به کم کردن تمرکز بر خود و به جای آن افزایش تمرکز بر اینکه چگونه می توانند تأثیری مثبت و سودآور بر تیم بگذارند بکنید.
رهبران باید خیلی سریع نسبت به شرایط منعطف باشند که از اعضای تیم جلوتر بوده تا بتوانند همیشه یک قدم از آنها جلوتر تصمیم بگیرند که این خود این قابلیت را به آنها می دهد که به طور مداوم مسیر تیم را مشخص کنند و تشخیص دهند که تیم تا چه اندازه به دستیابی به اهداف شخصی و جمعی خود نزدیک است. رهبران باید به تیم خود انگیزه دهند تا آنها احساس درگیری تمام عیار با ماموریتی که به آنها اعطا شده را داشته باشند؛ این خود باعث می شود اهداف فردی هرکدام از آنها به طور جمعی تبدیل به چالشی گروهی شود که تیم را به سمت موفقیت های هرچه بیشتر خواهد راند. هیچ چیزی برای اعضای تیم بهتر از مشاهده اثر موفقیت های شان بر کل تیم نیست.