مشارکت معمولاً زمانی شکل می گیرد که دو یا چند نفر می خواهند برای ایجاد کسب وکار با یکدیگر همکاری و تعامل داشته باشند. شاید آنها یک ایده کسب وکار مشترک داشته باشند که می خواهند بررسی کنند، آیا مهارت ها و استعدادهای شان مکمل یکدیگر است؟ آیا به گونه ای که فکر می کنند می توانند تیم کسب و کار موفقی را تشکیل دهند؟ به نظر می رسد در مواردی ایجاد مشارکت منطقی ترین راه باشد. مشارکت در کسب وکاری کوچک با درآمدی معقول، انتخاب خوبی است. روش های راه اندازی و اجرای مشارکت و همچنین نحوه اداره و تأمین مالیات آن؛ اغلب آن را به جذاب ترین شکل کسب وکار تبدیل می کند. با این حال، شرایطی هم وجود دارد که چندان آسان نیست.
در مشارکت صاحبان کسب وکار، سود به دست آمده، بدهی ها و تصمیم گیری را به اشتراک می گذارند. این یکی از مزایای مشارکت است، به خصوص اگر شرکا مهارت های مختلفی داشته باشند و بتوانند با یکدیگر کار کنند. البته در طول سال ها در موارد بسیاری مشارکت ها دوام چندانی نداشته و پایان یافته است. این یکی از معایب اصلی مشارکت در کسب وکار است. مهم است که بتوانیم بین این مزایا و معایب تعادل ایجاد کنیم.
«شرکای بیشتر به معنی مغزهای بیشتر است که می تواند برای ایده ها و حل مشکلات کسب وکار، تصمیم گیری کنند.»
مزایای مشارکت در کسب وکار
سرمایه کسب و کار: شرکا با شروع کارشان و با توجه به ماهیت کسب وکار، سرمایه گذاری را آغاز می کنند. هرچه تعداد شرکا بیشتر باشد می توانند پول بیشتری به عنوان سرمایه به کسب وکار تزریق کنند. سرمایه بیشتر، انعطاف پذیری بیشتر و امکان بالقوه برای رشد بیشتر را فراهم می کند. همچنین پتانسیل بیشتری برای سودآوری وجود خواهد داشت که نهایتاً به طور مساوی بین همکاران به اشتراک گذاشته می شود.
انعطاف پذیری در کسب و کار: مشارکت به طورکلی ساده تر ساختن، مدیریت و اجرایی کردن است. ازآنجایی که شرکا بدون دخالت سهامداران تصمیم می گیرند، درنتیجه انعطاف پذیری بیشتری در مشارکت دیده می شود.
تسهیم مسئولیت: همکاران می توانند مسئولیت اجرای کسب وکار را به اشتراک بگذارند. این امر به آنها امکان می دهد تا از توانایی های شان بیشتر بهره مند شوند. به جای تقسیم کردن مدیریت و داشتن سهم مساوی از هر یک از کارهای تجاری، آنها ممکن است کار را با توجه به مهارت های خود تقسیم کنند. بنابراین اگر یکی از شرکا توانایی خوبی در کار کردن با اعداد و ارقام داشته باشد، می تواند مسئولیت بخش حسابداری را بر عهده بگیرد، همین طور اگر شریکی در مقوله فروش استعداد و تبحر داشته باشد، می تواند مسئولیت فروش را به عهده گیرد.
تصمیم گیری در کسب و کار: شرکا به صورت مشترک و با همفکری یکدیگر تصمیم گیری می کنند. آنها در زمان نیاز می توانند به یکدیگر کمک کنند. شرکای بیشتر به معنی مغزهای بیشتر است که می تواند برای ایده های کسب و کار و حل مشکلاتی که کسب وکار با آن مواجه می شود؛ تصمیم گیری کنند.
معایب مشارکت در کسب وکار
اختلاف نظر شرکا در محیط کسب و کار: یکی از واضح ترین معایب مشارکت، خطر اختلاف نظر بین شرکا است. بدیهی است که شرکا ایده های متفاوتی در مورد نحوه اداره کسب وکار داشته باشند. این امر منجر به اختلافاتی می شود که ممکن است نه تنها به کسب وکار آسیب برساند، بلکه ارتباط بین کسانی که درگیر آن هستند را نیز تحت تأثیر قرار دهد. به همین دلیل است توصیه می شود که در طول دوره تشکیل شراکت، برای اطمینان از اینکه چه اختلاف نظراتی می تواند وجود داشته باشد و اگر حل نشود چه اتفاقاتی خواهد افتاد، تمهیداتی اندیشیده شود.
توافق در امور کسب و کار: ازآنجاکه در مشارکت، اغلب امور به طور مشترک اجرا می شود، ضروری است همه شرکا با اقداماتی که در حال انجام است موافقت کنند. این بدان معنی است که در بعضی شرایط برای تصمیم گیری و اقدام مستقل، آزادی های کمتری وجود دارد.
مسئولیت شرکا: همکاری های عادی مشمول مسئولیت نامحدود می شوند، بدین معنا که هر یک از شرکا در مسئولیت و خطرات مالی کسب وکار سهیم هستند. این مقوله می تواند با تشکیل مشارکت با مسئولیت محدود (مشارکت تضامنی با مسئولیت محدود) ایجاد شود، درعین حال از انعطاف پذیری مشارکت نیز بهره مند می شود.
قوانین مالیاتی: یکی از معایب قابل توجه مشارکت، قوانین مالیاتی است. به این معنی که شرکا باید مالیات را همانند معامله گران مستقل پرداخت کنند. طبق قوانین کنونی اگر شرکا بیش از سطوح معینی از مبالغ مالی را کسب کنند، به آنها مقادیر بیشتر از مالیات شخصی اعمال می شود. در این صورت ایجاد شرکتی محدود می تواند مفیدتر باشد، زیرا از نظر قوانین مالیاتی مطلوب تر است.
تقسیم سود کسب و کار: شرکا سهام را به طور مساوی به اشتراک می گذارند. این می تواند منجر به ناسازگاری شود که در آن یک یا چند شریک سهم منصفانه ای از تلاش برای اجرا یا مدیریت کسب وکار را نداشته باشند، اما درعین حال از مزایای مشابهی استفاده می کنند.