فقر مطالعاتی مفرط درباره تهیدستان شهری! این عصاره و چکیده صحبت هایی است که فاطمه صادقی و محمد مالجو روز پنجشنبه در نشست موسسه «پرسش» درباره حیات تهیدستان شهری در ایران بیان کردند؛ به تعبیر محمد مالجو، پژوهشگر و اقتصاددان، اگر پژوهش درباره حیات تهیدستان شهری را به چهار سطح تقسیم کنیم، ما در همه سطوح با فقر مطالعاتی و غفلت نظری از وضعیت تهیدستان شهری روبه رو هستیم.
براساس گفته های مالجو، سطح نخست، هستی تهیدستان شهری است كه مطالعه اش برعهده اقتصاد سیاسی است. سطح دوم، سطح تجربه زیسته طبقاتی تهیدستان است كه مطالعه اش برعهده جامعه شناسی است. سطح سوم، گرایش های طبقاتی تهیدستان شهری است كه مطالعه اش بر دوش مطالعات فرهنگی است و سطح چهارم، كنش دسته جمعی یا فردی طبقاتی تهیدستان شهری است و مطالعه اش بر دوش علم سیاست است.
البته این سطح بندی مالجو براساس عامل طبقه است و در عین حال، عوامل غیرطبقاتی و تاثیرگذار دیگری مثل قومیت، جنسیت و ملیت نیز از مهم ترین عوامل در حیات تهیدستان شهری هستند. اگرچه مطالعه در زمینه عواملی مثل قومیت و جنسیت هم در ایران بسیار محدود بوده و اگر پژوهش در این زمینه برعهده تاریخ بوده باشد، ما متاسفانه در زمینه تاریخ نگاری تهیدستان شهری نیز دچار فقر مفرط مطالعاتی و پژوهشی هستیم. در واقع، بحث درباره حیات تهیدستان شهری در ایران، مغفول واقع شده و به تعبیر مالجو، آنچه ما به طور دقیق درباره این اقشار گسترده و وسیع می دانیم، این است كه درباره ایشان چیزی نمی دانیم.
در این میان، تنها وضعیت جامعه شناسی کمی بهتر از دیگر حوزه های نظری بوده و این خلأ معرفتی و فقر مطالعاتی کمتر از رشته های اقتصاد سیاسی، مطالعات فرهنگی، علوم سیاسی و تاریخ نگاری به چشم آمده است. به تعبیر مالجو، جامعه شناسان بیش از هر رشته دیگری در ایران، حیات تهیدستان شهری را مطالعه كرده اند و از برجسته ترین تحقیقات جامعه شناختی در این زمینه، یکی توسط آصف بیات در کتاب های «سیاست های خیابانی» و «زندگی همچون سیاست» انجام شده و دیگری رساله علیرضا صادقی بوده که تمجید بسیاری از محققان علوم اجتماعی را برانگیخته و به تعبیر فاطمه صادقی، بعد از كار ماندگار آصف بیات، اثری بی همتا است.
البته موضوع نشست موسسه «پرسش» نیز بررسی رساله علیرضا صادقی با عنوان «زیست روزمره تهیدستان شهری در ایران با تمركز بر دهه های ٨٠ و ٩٠ شمسی» بود، اما متاسفانه عدم حضور مولف در نشست باعث شد تا نقادی این اثر به تعبیر رولان بارت در غیاب مولف صورت گیرد. در این نشست، فاطمه صادقی، پژوهشگر علوم سیاسی به آسیب های گفتمان توسعه در ایران پرداخت و در حل معضل تهیدستان شهری در ایران بر ضرورت توجه به سیاست (politics) به جای سیـــاستـــگذاری (policy) تاکید کرد.
محمد مالجو نیز با سطح بندی پژوهش های مربوط به تهیدستان شهری مدعی شد که علوم انسانی در ایران به خلأ پژوهشی و نظری درباره وضعیت تهیدستان شهری دچار است و نه اقتصاد سیاسی، نه جامعه شناسی، نه مطالعات فرهنگی و نه علوم سیاسی هیچ کدام آنچنان که باید و شاید به این مسئله توجه نکرده اند.
توجه به سیاست (politics) و نه سیاستگذاری (policy)
عنوان گفتار فاطمه صادقی «زیست غیررسمی زنان تهیدست» بود. او بحث زیست غیررسمی را نه فقط در چارچوب نولیبرالیسم و سیاست آزادسازی اقتصادی، بلكه در ارتباط با حكومت مندی مطرح کرد و گفت: «معتقدم این جنبه دوم (حكومت مندی) كمتر در علوم اجتماعی ما دیده شده است. دلیل این غفلت نیز فراتر از ضعف های روش شناختی و نظری این است كه علوم سیاسی و به درجات كمتری علوم اجتماعی ایران تحت سیطره اتاتیسم (دولت محوری) و رویكردهای وابسته به آن از جمله گفتارهای توسعه قرار دارند. به همین دلیل در مواجهه با آسیبی چون تهیدستی عمده مشكل را نه در سیاست (politics) بلكه در سیاستگذاری (policy) می بینیم. هرچند فرآیندهای حكومت مندی با فرآیندهای آزادسازی اقتصادی و نولیبرالیسم تلاقی می كنند و بر هم اثر هم افزا دارند، اما در واقع مستقل از هم عمل می كنند، بنابراین باید برای حكومت مندی نیز شأن ویژه ای قائل شد، چراکه حكومت مندی می تواند اشكال متفاوتی همچون نولیبرالیسم یا سوسیالیسم داشته باشد و هر یك از این اشكال می توانند صورت های خاصی از زیست غیررسمی را تولید كنند.»
صادقی به تعریف مفهوم «زیست غیررسمی» پرداخت و ادامه داد: تعبیر «زیست غیررسمی» در ادبیات توسعه زیاد به كار می رود و به همین خاطر، سوءتفاهم زیادی برمی انگیزد. این مفهوم عمدتا به صورت مكانی، جغرافیایی فهمیده می شود، یعنی زیست غیررسمی به عنوان مناطقی از حاشیه شهرهای بزرگ تلقی می شود كه در آنجا كسانی زندگی می كنند كه حیات شان از دید سازوكارهای حكومت مندی، مطلوب و بهنجار نیست؛ اما این مفهوم بیشتر فضایی است تا مكانی و كاملا با سازوكارهای قدرت در ارتباط است و ابعاد گوناگونی فراتر از اسكان دارد، بنابراین طیفی از زیست های غیررسمی داریم.»
جذابیت گفتمان توسعه در ایران
صادقی با اشاره به نظام دانایی و طرح این سوال که تلقی از زیست زنان تهیدست در ایران چیست، گفت: «موضوع فقر زنان، امر جدیدی نیست و موضوع فقر در بسیاری از گفتارهای توسعه، جدی است. یكی از مهم ترین اصطلاحات در این زمینه، مفهوم «زنانه شدن فقر» است كه دایانا پیرس در دهه 70 میلادی مطرح كرد. این مفهوم، بار جنسیتی دارد و فقر زنان را ناشی از تبعیض های جنسیتی می داند. اگرچه این ایده درست است، اما به اندازه كافی رسا نیست. در گفتار توسعه در كنار نابرابری جنسیتی همچنین مسئله ركود اقتصادی نیز به عنوان عامل فقر و به طور خاص فقر زنان مطرح می شود.»
او ادامه داد: تعبیر «آسیب» كه در ادبیات توسعه در ایران استفاده می شود، ناشی از همین تلقی سیاستگذارانه است. یعنی گویی یكی از پیامدهای توسعه، آسیب دیدن گروهی است و باید با اصلاح سیاستگذاری ها این پیامدها را كم كنیم. یكی از اصطلاحات در این زمینه، «توانمنــدسازی» (ترجمه غلطی از (empowerment) است، یعنی عمده ترین راهكار برای مقابله با فقر در ایران «توانمندسازی» تلقی می شود. در سال های اخیر شاهد تاسیس مراكز متعدد توانمندسازی زنان هستیم. علیرضا صادقی در تحلیل خود به خوبی نشان می دهد كه تنها اندكی از زنان در این مراكز فعال هستند كه عمدتا به عنوان نیروی كار ارزان برای رونق كسب وكار «كارآفرینان» از آنها بهره برداری می شود. بنابراین شاهدیم كه این سیاستگذاری ها هم چندان كارآمد نیست.»
تهیدستان شهری در آینه اندیشه اجتماعی
محمد مالجو نیز در این نشست، با سطح بندی پژوهش درباره تهیدستان شهری گفت: تهیدستان افرادی هستند كه مطلقا از سه منبع اصلی قدرت یعنی سرمایه مادی، دانش و مهارت انسانی واجد ارزش مبادله در بازار كار و اقتدار سازمانی خواه در نهاد دولت و خواه در سایر نهادها نابرخوردار هستند. یعنی توزیع قدرت در جامعه به گونه ای بوده كه بخشی از جامعه از این سه منبع قدرت نابرخوردار هستند و در نتیجه مثل طبقه كارگر برای تامین معاش ناگزیر از عرضه نیروی كار در بازار هستند، با این تفاوت كه طبقه كارگر در قیاس با تهیدستان شهری درجه بالاتری از دانش و مهارت دارد.
همچنین تهیدستان به دلایل گوناگون مثل ركود و كسادی، مایل به عرضه نیروی كارشان هستند، اما تقاضایی برای این نیروی كار نیست. تهیدستان همچنین از سه نوع منبع حمایت در حدی كه استانداردهای تاریخی متعارف برای نیل به یك سطح زندگی شناخته شده كفایت می كند، نابرخوردارند. یعنی از حمایت های اجتماعی دولت، حمایت های نهادهای اجتماعی ضربه گیر مثل نهاد خانواده و حمایت انواع نهادهای جامعه مدنی برخوردار نیستند.
او دستفروشان، فروشندگان دوره گرد، مــوتـــورسواران معیشتی، كارگران روزمزد بی ثبات كار، بخش های وسیعی از بیكاران، مهاجران روستایی فقرزده ساكن در شهرهای بزرگ، كارگران ناماهر، گدایان، كارتن خواب ها، كودكان كار، حاشیه نشینان شهری را مصداق تهیدستان شهری دانست و ادامه داد: «بی بهره بودن از منابع قدرت، وضعیتی است كه برای این تهیدستان رقم خورده است و خصلتی ساختاری دارد. به همین قیاس، الگوی توزیع منابع قدرت یك وضعیت ایستا و ثابت و غیرمتحرك نیست و مستمر از طریق تغییر حمایت هایی كه ذكر شد، تغییر می یابد.»
مالجو، چنته اقتصاد سیاسی ایران را در بررسی وضعیت تهیدستان شهری، خالی توصیف کرد و گفت: «وضعیت تهیدستان، ساختاری است و خود تهیدستان در شكل گیری آن نقشی ندارند. متولی بررسی این سطح از حیات تهیدستان، اقتصاد سیاسی است و وظیفه اقتصاد سیاسی، مطالعه ساختاری در حیات تهیدستان شهری است، اما چنته اقتصاد سیاسی در ایران به خصوص در دهه های اخیر در این زمینه بسیار خالی است.»
فقدان آگاهی طبقاتی در تهیدستان شهری
مالجو گریزی به کتاب آصف بیات و تحقیق علیرضا صادقی زد و با اشاره به فقدان آگاهی طبقاتی در تهیدستان شهری گفت: «آگاهی طبقاتی در میان تهیدستان شهری شكل نگرفته است. اگر به این فقدان آگاهی، فقدان فرصت های سیاسی برای تشكل یابی و مبادرت به كنش های دسته جمعی طبقاتی را اضافه كنیم، می بینیم كه تهیدستان شهری قادر نبوده اند مهر منافع خودشان را بر تحولات اجتماعی و سیاسی بكوبند.»
او با مقایسه تحقیق آصف بیات و علیرضا صادقی ادامه داد: «از دید آصف بیات، تهیدستان در دهه های ٥٠ و60 شمسی فاقد مكانیسم های نهادی هستند كه از طریق آن بتوانند شكایت خود را به طبقات بالاتر و دولت تحمیل كنند و در فقدان این توان به پیشروی آرام و تلاش های فردی برای دور زدن دولت و طبقات فرادست در خلال زندگی روزمره روی می آورند. در كار صادقی شاهدیم كه تهیدستان در دهه های بعدی كماكان این مسیر را در پیش می گیرند، اما تفاوت هایی نیز دارند. مثلا در حوزه مسكن به جای پیشروی افقی به پیشروی عمودی روی آوردند، اما این تلاش ها در هر دو دوره در بهترین حالت، شكل تدافعی دارد؛ یعنی تهیدستان تنها می كوشند داشته های خودشان را حفظ و نمی توانند دستاوردهای جدیدی كسب كنند.»
مالجو در پایان، كنش دسته جمعی یا فردی طبقاتی را سطح چهارم پژوهش درباره تهیدستان شهری خواند و متولی مطالعه این سطح را علم سیاست دانست، اما به زعم مالجو، علم سیاست نیز همچون اقتصاد سیاسی در ایران به شدت دچار فقر مطالعاتی درباره تهیدستان شهری است و تنها جامعه شناسی بوده که تا اندازه ای به حیات تهیدستان شهری در ایران توجه کرده است.
ارتباط با نویسنده: ivankaramazof@yahoo.com