شخصی را می شناسم که سال های سال در جایی کار می کند و از درآمد و حقوق آنجا به شدت ناراضی است. در اصل مقدار حقوق او از مقدار متوسط جامعه پایین تر است. این فرد یک مزیت داشت و آن این بود که کار فنی دیگری بلد بود. ولی او هرگز راضی نمی شد که از کارش استعفا دهد و برای خودش کسب و کار ایجاد کند.او به شدت خود را در حاشیه امن محبوس کرده بود و حاضر نبود از آن خارج شود. تنها کاری که می کرد از شرایط جامعه و کشور و شرکتش گلایه و انتقاد می کرد.
وقتی از او می خواستیم که این حاشیه امن را رها کند پاسخ می داد که مجبورم.
راستی چه کسی او را مجبور کرده بود؟
او خودش خودش را مجبور کرده بود تا در لاک حاشیه امن بماند.
به گزارش مکتب نوین، این حاشیه امن یک تله ذهنی است که ما را مجبور می کند در یک موقعیت ناشایست قرار بگیریم و یک محدوده معین درآمد و حقوق گرفتار شویم.
این تله و فریب ذهن ماست که پس از اندکی پیشرفت معمولی و عادی می گوید همین اندازه کافی است.
مهم ترین مأموریت ما در زندگی تلاش برای حداکثر کردن ظرفیت و عملکردمان است، نه محدود کردن آن.
آمار جهانی نشان می دهد که 9 درصد میلیونرهای خودساخته از چهار بخش آمده اند
کار برای خود 74درصد
وکلا، پزشکان، مهندسان و… 10درصد
مدیران سطح بالا 10درصد
فروشندگان، مشاوران و… 5درصد
افراد فاسد و رانت و حیله گران یک درصد
شما در کدام طبقه هستید؟
فرد ثروتمند می گفت: زمانی کارمند بودم و آگهی تبلیغاتی تورهای تفریحی آنتالیا، دوبی و… را در روزنامه همشهری می دیدم روزی ناگهان به خودم آمدم و گفتم این تورها برای کیه؟ برای من کارمند؟ برای حقوق بگیر؟
همان فکر جرقه ای شد و بعد از 20سال کارمندی استعفا دادم و کسب کار خودم را راه اندازی کردم.
بزرگی می گفت: فراموش نکنید کبریت فروشی برای خودت بهتر از طلا فروشی برای دیگران است.
ذهنیت فقیر دنبال آب باریکه و درآمد ثابت است. ذهنیت ثروتمند می خواهد درآمدش براساس نتایجی باشد که خودش خلق می کند.
شاید لازم است شما هم همین الان حاشیه امن خود را ترک کنی و استعفا دهید و ریسک شغل برای خود را بپذیرید.
شغلی را انتخاب کنید که به آن علاقه دارید و امکان رشد و ارتقا در آن بیشتر است.
بسیاری از افراد شغلی دارند که حقوق آنها کم است، لطفا با خودتان روراست باشید آیا جرات تغییر شغل رادارید؟ آیا حاضرید این ریسک را بکنید؟