چند وقت پیش داشتم بازی فوتبال لیورپول را نگاه می کردم، بعد از اینکه تیم لیورپول نتیجه بازی را با دو گل پیش افتاد، یکی از بهترین بازیکنانش را در حدود دقیقه 70-60 تعویض کرد، وقتی بازیکن داشت به خارج از زمین می آمد، مربی تیم آقای یورگن کلوپ (آقای معمولی) به سوی او آمد که با او دست بدهد ولی آن بازیکن خودش را در آغوش مربی انداخت و او را بغل کرد به صورتی که مربی هم تعجب کرد که چه اتفاقی افتاد و چرا او این واکنش را نشان داد.
اکثرا در بازی فوتبال، به ندرت پیش می آید که بازیکنی از تعویض شدن خود راضی باشد، همیشه این حق را برای خودشان می دانند که باید تا دقیقه آخر در زمین بمانند تا بتوانند تاثیر گذار باشند ولی آن بازیکن وقتی این کار را کرد، من کنجکاو شدم که مربی چطور با آنها رفتار کرده که یک بازیکن (بهترین بازیکنش)، کسی که گل زده بود، پاس گل داده بود، او را تعویض کرد، و او به جای اینکه ناراحت بشود، با خوشحالی در بغل مربی اش پرید. بعد از این، سه بازی دیگر لیورپول را دیدم که در دوتای آنها لیورپول بازنده شد، در تمام آن سه بازی بعد از پایان آقای معمولی به زمین رفت و با تمام بازیکن های خود خوش و بش کرد و آنها را دلداری داد و همه را در آغوش گرفت.
اینجا بود که فهمیدم چرا بازیکن بعد از تعویض مربی خود را بغل کرد. چون مربی خود را موظف می دانست در لحظات شادی و غم در کنار تیم باشد. کتابی می خواندم که در آن مطلب جالبی نوشته شده بود، مبنی بر اینکه ما در سازمان های مان با کارمندان و پرسنل مان باید همانند خواهر و برادران مان رفتار کنیم، ما همه یک خانواده ایم و برای رسیدن به یک هدف واحد دور هم جمع شده ایم، وقتی که حالت پدری، حالت برادری یا خواهری داشته باشیم، آنها هم مثل شما رفتار خواهند کرد. همان طور که در خانواده وقتی فرزند کار خوبی می کند و تشویق می شود، اگر کار بدی هم کرد حتی با نگاه کردن به او می فهمانند اشتباه کرده. در سازمان هم باید نسبت به رفتار درست و غلط پرسنل واکنش مناسب نشان داد.
پس بدانید اگر بازیکنان، پرسنل، همکاران، یا کارمند های مان، کار خوب یا بدی را انجام دادند، به نحوی رفتار کنیم که آن کار را دیده ایم. آن بازیکن یا پرسنل زمانی که بداند دیده می شود، نقاط ضعفش گفته می شود، نقاط قوتش تایید و تشویق می شود با انرژی بیشتری کار می کند تا زمانی که هیچ چیزی به او نگویید، نه تاییدش کنید نه ردش کنید، و بعد طی یک دوره سه ماهه یا شش ماهه به خاطر عملکرد ضعیفش اخراجش کنید. این صحبت را کردم، یاد روزی افتادم که با یکی از دوستانم، که یکی از مدیران خوب در صنعت خود است، همراه بودم و داشتیم به دفتر یک دوست مشترک مان می رفتیم، یکی از پرسنلش با او تماس گرفت، و با هم صحبت می کردند.
دوست من به او گفت: « ببین کارت خوب بود ولی ظرفیت تو خیلی بیشتر از این حرف ها است و خیلی بیشتر از این حرف ها می توانی کار کنی و قدرت بیشتر از این خواهی داشت و من این توان را در تو می بینم و یک چیزی را راحت به تو بگویم من اصولا از کسی تعریف نمی کنم، الان هم از تو تعریف نمی کنم و این را بدان که در آینده هم اگر از تو تعریف نکردم دلیل بر ضعیف بودنت نیست و اگر من از تو تعریف کنم یعنی اینکه تو در حال اخراج شدن هستی، این را از من به یاد داشته باش، هر وقت من از کسی تعریف کردم می خواهم او را اخراج کنم.»
این دوست من با اینکه انسان موفق و بنامی است ولی طبق گفته خودش خروجی نیروهایش نسبت به اندازه شرکتش زیاد است و همیشه هم گله دارد که نیروی خوب و کاری که تشنه موفقیت باشد، بسیار کم است.
دوستان این سیکل کاری، این طرز فکر همیشه هم موفق نیست، همیشه هم به پیروزی منجر نمی شود و بسیار هم خطرناک خواهد بود، پرسنل نیاز به دیده شدن دارند، چه رفتار خوب و چه رفتار بد. حال در نظر بگیرید کارمندی که کار خوبی انجام می دهد و از او تقدیر یا حداقل تعریف کوچکی نمی شود آیا انگیزه ای هم برای انجام کارهای خوب مشابه خواهد داشت؟ یا کارمندی که کار خطایی انجام داد و کسی به او اشتباهش را گوشزد نکرد آیا خودش متوجه اشتباه شده و درصدد اصلاح امور برخواهد آمد یا به احتمال زیاد به راه خود ادامه می دهد؟
مطمئن باشید این کارمندان بعد از مدتی آن انگیزه و انرژی لازم را برای انجام کارهای خوب از دست خواهند داد و در سراشیبی سقوط قرار خواهند گرفت.
به قول یکی از اساتیدم:
« اگر پرسنلت را نبینی کاری می کند که مجبور شوی او را ببینی و شاید مجبور به پرداخت هزینه زیادی هم برای این دیدن بشوی.»
محقق و تحلیلگر سیستم های مدیریت کسب و کار