موضوع تفکیک وزارتخانه های ادغام شده به ویژه وزارت صنعت، معدن و تجارت پس از انتخابات دوباره اوج گرفته و به نظر می رسد این بار اراده و تمایل بیشتری به انجام این کار وجود دارد. مطالعه اخبار و اظهار نظرهای انجام شده در این رابطه در چند روز گذشته، بیش از هر چیز فکر من را مشغول به یک کاستی مهم در دولت کرده است؛ «نبود مدیر حرفه ای.»
وقتی به تحصیلات مدیران ارشد در کشور می نگرید می بینید که این مجموعه بزرگ پر است از مهندس، اقتصاددان، حقوق دان یا فارغ التحصیلان رشته هایی چون علوم سیاسی، الهیات، پزشکی و امثالهم. از وزرای محترم گرفته تا تمامی معاونان و مدیران کل ایشان بنیان تحصیلی و تخصصی شان بر این حوزه ها استوار است. اما کسانی که مدیریت خوانده باشند کمتر در میان این جمع دیده می شوند.
باید گفت که کل قوای عاقله کشور در تمام سال های پس از انقلاب از تربیت مدیر غافل بوده است. تردیدی نیست که در میان مدیران ارشد کشور افراد باهوش و با استعداد که به صورت تجربی مدیریت را فرا گرفته اند و در اداره مجموعه تحت تصدی خود نسبتا موفق بوده اند کم نیستند، اما مدیریت کلان یک کشور اقتضائات و نیازهایی دارد که به صورت تجربی نمی توان همه آنها را فرا گرفت.
مثلا تدوین راهبرد (استراتژی)، مدیریت بهره وری، مدیریت رفتار سازمانی، مدیریت ریسک، مدیریت مالی، مدیریت عملیات، مدیریت تغییر و تحول سازمانی و در نهایت؛ مدیریت ادغام از آن دسته موضوعاتی هستند که مفاهیم و مبانی علمی و عموما پیچیده ای دارند و اگر مدیری به این مباحث مسلط نباشد یا در مجموعه مدیران تحت امر و مشاوران خود از خبرگان این حوزه ها نداشته باشد، امکان اینکه با کوله باری از تجربه هم بتواند به خوبی از عهده آنها بر بیاید وجود ندارد.
داستان پر نشیب و کاستی کوچک سازی دولت و منجمله ادغام وزارتخانه ها هم از جمله این موضوعات است که متاسفانه به دلیل نبود دانش لازم در درون دستگاه های مربوطه و کم توجهی به ضرورت بهره گیری از مشاوران خبره و در تراز جهانی برای پر کردن این خلأ درون سازمانی، به بیراهه رفته است. از ابتدا هم تردیدی نبود که ادغام دو یا چند وزارتخانه معظم بدون توجه به این مبانی به شکست یا ناکارآمدی و افزایش دیوانسالاری منجر خواهد شد، که شد.
اما برای من به عنوان یک شهروند، اینکه هنوز روش کشورداری ما بر مبنای آزمون و خطاست و نه حرفه ای گری و تخصص، بسیار دردناک است. بحث تفکیک وزارتخانه های ادغام شده از این دست بحث هاست. تصمیمی گرفته شده است، در اجرا کاملا غیرتخصصی و غیراصولی عمل شده، ناکارآمدی ها آشکار شده، نارضایتی ها برجسته شده و چه اقدامی قرار است صورت بگیرد؟ پاک کردن صورت مسئله.
در این نوشته قصد دفاع از ادغام وزارتخانه ها در دوران رئیس جمهور قبل را ندارم، زیرا معتقدم آن هم بدون مطالعه انجام شده بود. اما بدون شک برگشت به جای اول، تصمیم اشتباه تری است، زیرا تردیدی نیست که نفس ادغام به عنوان یکی از راه های اصلی کوچک تر شدن دولت و کمتر شدن اثرات دولت عریض و طویل امری ضروری است.
آنچه که امروز باید اتفاق بیفتد اولا نصب مدیرانی در پست های ارشد این وزارتخانه هاست که مدیریت را به معنای علمی و اصولی آن خوانده و تجربه کرده اند و سپس گماردن تیمی خبره و صاحب نظر، با بهره گیری از متخصصین تغییر سازمانی و ادغام از میان صاحب نام های جهانی، به عنوان کارویژه (taskforce) ادغام برای راهبری و محقق کردن این مهم و البته اصلاح در حال حرکت.
اگر این کار صورت نگیرد تجربه ادغام در کشور به یک تجربه دردناک بدل می شود که شاید تا سال های دراز دیگر هیچ دولت و مجلسی به آن دست نزند و این ادغام هراسی منجر به باقی ماندن دولت بزرگ و مداخله گر، رشد مستمر بودجه جاری و گران اداره کردن کشور و نامساعد ماندن محیط کسب و کار خواهد بود. امیدوارم این ندای توصیه به تامل و درنگ در میان همهمه تفکیک وزارتخانه ها گوش شنوایی بیابد.
نایب رئیس اتاق ایران