«مشغول به چه کاری هستی؟ روزنامه نگاری می کنم. تا کی می خواهی برای دیگران کار کنی و دیگران استخدامت کنند تا به واسطه تو به آرزوهای شان برسند!» این آخرین دیالوگ بنده با یکی از دوستان مدعی توسعه کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار بود؛ دیالوگی آشنا که شاید به گوش کمتر کسی نخورده باشد.
از این دست جملات در دو سه سال اخیر کم نشنیده ایم که چرا برای دیگران کار می کنی، چرا کار دولتی و کارمندی، چرا خودت کسب و کاری راه اندازی نمی کنی و تا کی می خواهی ادامه تحصیل بدهی و هزاران چرای دیگر. نگاه های صرفاً هیجانی و بدون فکر در زمینه کارآفرینی و تشویق به آن، که در حال گسترش است. شاید روزی نباشد که سمیناری یا همایشی در باب کارآفرینی و استارتاپ و از این دست مقوله ها در کشور برگزار نشود که در آن تمام مشاغل به سخره گرفته نشود و تشویق جوانان به کارآفرینی صورت نگیرد.
تبلیغات همایش هایی با عنوان «کارمندی یا کارآفرینی» در همه جا مشاهده می شود؛ تبلیغاتی که گاه در زیر آن نوشته اند «گواهی شرکت در دوره نیز اعطا می شود» و معلوم نیست اگر هدف تربیت و تشویق افراد برای کارآفرین شدن است پس گواهی حضور در یک سیمنار به چه کارشان می آید. رویا پردازی و نادیده گرفتن واقعیات و دیدگاه هیجانی یکی از آسیب های جدی این حوزه است؛ آسیبی جدی که باعث رشد قارچ گونه استارتاپ ها و دیدگاه های کارآفرینانه در کشور شده و در آینده ای نزدیک سرخوردگی و ناامیدی را در پی خواهد داشت.
قطعاً قصد نگارنده این مطلب مخالفت با بسترسازی برای کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار در اقتصاد کشور نیست چرا که اقتصاد کشور نیازمند ورود کارآفرینان و ایجاد شغل از این طریق است؛ شغلی که به تولید منجر شود تا موجبات رشد و پیشرفت کشور در سایر حوزه ها نیز فراهم شود و در چند سال اخیر نیز ورود کسب و کارهای نوپا مخصوصا در زمینه فناوری اطلاعات، نه تنها موجب اشتغال جوانان تحصیلکرده شد، بلکه موجبات رضایت مصرف کنندگان و شهروندان را نیز فراهم آورده است، اما نگاه های غیرعلمی و هیجانی و شعارگونه به حدی رسیده است که امروزه هر فردی ادعای کارآفرینی و تشویق غیرمنطقی دیگران برای ورود به این عرصه را دارد.
فردی که تا دیروز از پشت میز خود در فلان اداره تکان نخورده است امروزه سخنران همایش کارآفرینی می شود و چنان جوانان را به کارآفرینی تشویق می کند که گویی کارآفرینی با سر دادن چهار شعار هیجانی عملی می شود. شاید نمونه هایی از این نوع دیدگاه های هیجانی و صفر و صدی درگذشته کشور کم نباشد.
روزگاری تنها راه رستگاری جوانان را رفتن به دانشگاه یا استخدام دولتی می دانستند. به گونه ای که دغدغه حجم عظیمی از جوانان صرفاً رفتن به دانشگاه و تحصیل در یک رشته تحصیلی بود. حال آن رشته تحصیلی و دانشگاه هر چه می خواهد باشد، اما فقط اسم دانشجو روی وی باشد. بعد از تحصیل نیز استخدام در یکی از ادارات دولتی، خصوصاً بانک ها یا وزارت نفت از امیال آن دوره بود. امروزه همان تفکر با یک رویکرد دیگر در حال گسترش است و هر فردی را در هر جایگاه شغلی، فکری، تحصیلی، سنی و مالی تشویق به رها کردن تحصیل و شغل خود با وعده کارآفرین شدن می کند، اما یکی از اصول علمی که در فضای کسب و کار باید در نظر گرفته شود، تناسب بین شغل و شاغل است.
این اصل در یک کلام به ما می گوید هر فرد با توجه به توانایی ها، ویژگی های شخصیتی و مهارت و نگرش خود، برای چه شغلی ساخته شده است.
قطعاً ورود به فضای کارآفرینی نیز نیازمند داشتن یک سری ویژگی های فردی است، کمااینکه صاحبان امر امروزه برای کارآفرینان سبک های شخصیتی خاصی شناسایی کرده اند و نمی توان از همه افراد با هر ویژگی شخصیتی و مهارتی انتظار راه اندازی یک کسب و کار شخصی داشت، چرا که هر فردی بنا به نگرش و مهارت شغلی که دارد به دنبال اهدافی است و ممکن است این اهداف و امیال وی در یک شغل دولتی یا کار کردن در یک شغل خصوصی تعریف شود و یک نسخه پیچیدن برای همه کار اشتباهی است.
قطعاً نبود نگاه علمی و کارشناسانه در تشویق افراد به کارآفرینی می تواند بسیار خطرناک باشد و شاید یکی از دلایل شکست بیش از حد کسب و کارهای نوپای ایرانی همین مقوله باشد.
نگاهی که در آن به جای پرداختن به امیال و آرزوهای دوران کودکی، با دیدی واقع نگرانه به دنبال جذب و تشویق افراد مستعد و توانمند، بالفعل کردن آن استعدادها، شناخت فرصت های و محدودیت های موجود در کشور و بهره برداری از آنهاست نه آنکه با یک سخنرانی یا نوشته ای به دنبال به وجد آوردن و تشویق افراد باشد.
ارتباط با نویسنده: moradimilad909@gmail.com