یکی از تجربیات مشترک میان کارمندان نقل مکان از یک شرکت به شرکتی دیگر است. به طور معمول چنین اتفاقی برای همه کارمندان رخ می دهد. براساس پژوهشی که اخیراً در استرالیا انجام شده است، هر کارمند در طول فعالیت حرفه ای خود حداقل چهار بار شغل خود را عوض خواهد کرد. صرف نظر از علت تغییر شغل و تأثیر آن روی شرایط افراد، تحلیل شرایط جدید کاری و نحوه کسب موفقیت در چنین فضایی از اهمیت بالایی برخوردار است.
به عبارت ساده، شما طبیعتا در بدو ورود به یک شرکت از سایر کارمندان عقب تر هستید. همچنین ذهنیت مدیران میان رده و اجرایی نیز نسبت به شما خنثی خواهد بود. در عین حال باید توجه داشت که مدیران ارشد نیز به احتمال زیاد شما را به یاد نمی آورند. چنین شرایطی باعث خواهد شد تا سال نخست فعالیت در شغل جدید بسیار زجرآور شده و سبب تغییر شغل های کوتاه مدت شود.
در چنین شرایطی شما دو راه بیشتر نخواهید داشت. نخست تن دادن به شرایط جدید و به عبارت بهتر حل شدن در فرآیند سازمانی جاری در شرکت یا اقدام برای تغییر سازوکارهای موجود به همراه خودنمایی در شرکت جدید تان.البته انتخاب میان این دو گزینه تا حدود زیادی به شخصیت افراد نیز ارتباط دارد. از منظر روانشناسی شخصیت افرادی که بیشتر اهل ریسک بوده و برنامه ریزی در مرحله بعدی استراتزی عملکردشان جای دارد، بیشتر اهل تخریب خلاق سازوکارهای موجود هستند.
چنین تخریب خلاقی به آنها این فرصت را می دهد تا توانایی های خود را به مرحله اجرا درآورده و مدیران ارشد را تحت تأثیر قرار دهند. با این حال انجام چنین تغییر و تحولی به راحتی مطالعه آن در ستون روزنامه ها نیست. استخدام شما در یک شرکت از دو حالت خارج نیست. در الگوی نخست شما به عنوان یک متخصص و با ارائه پیشنهاد رسمی شرکت موردنظر به آن سازمان پا خواهید گذاشت. الگوی دوم که اغلب کارمندان در آن جای خواهند گرفت، استخدام به صورت معمولی و شرکت در گزینش هاست. در حالت اخیر شانس شما برای ایجاد تغییرات بسیار پایین است.
در واقع شما عنصر تأثیرگذاری در سازمان موردنظر نخواهید بود. تنها انتظاری که در این حالت از شما دارند، انجام درست و دقیق فعالیت های روزمره و عادی است. اگر قصد ایجاد تغییرات با استفاده از چنین جایگاهی را دارید، راه نسبتا دشواری را پیش رو خواهید داشت. با این حال نباید ناامید شده و دست از تلاش برداشت. نخستین کاری که لازم است انجام دهید، انجام درست امور پیش بینی شده است؛ به همین سادگی. در واقع اگر به عنوان یک کارمند قادر به انجام کارهای خواسته شده نباشید، ایده های تان مورد توجه قرار نخواهد گرفت.
اندکی پس از انجام امور روزمره و تکراری نوبت به ارائه ایده های جدید خواهد رسید. یافتن ایده های جدید در برندهای کوچک در مقایسه با شرکت های بزرگ کار آسان تری است. در واقع شرکت های بزرگ دارای بخش های گوناگونی هستند که شما را مجبور به بررسی شرایط هرکدام از این بخش ها و سازگار کردن ایده موردنظر با شرایط کلی آن بخش ها خواهد کرد.
اگر جزو عده معدودی هستید که به صورت تشریفاتی و با ارائه دعوت نامه رسمی به استخدام یک شرکت درآمده اید، به شما تبریک می گویم. مطمئن باشید که هدف آن شرکت از استخدام شما ایجاد تغییر و ایده پردازی بوده است. در واقع شما در ذهن مدیران ارشد مانند یک آرانس ایجاد تغییر و تحولات هستید. تنها کاری که در این شرایط لازم است انجام دهید، بررسی ایرادات موجود در عملکرد شرکت و استفاده از دانش، تجربه و مهارت خود در ارائه ایده های جدید برای رفع آنهاست.
توصیه های حرفه ای از مدیران موفق
هنگامی که یکی از دوستان من یکی از شرکت های محلی فعال در زمینه ارتباطات را به مقصد شرکت اریکسون ترک کرد، وضعیتی شبیه به همه کارمندان تازه وارد داشت. ترس از خطر کردن و ارائه ایده های نوین او را تبدیل به کارمندی معمولی کرده بود. با این حال برند اریکسون هرگز کارمندان معمولی نمی خواهد. موفقیت های این برند بدون شک ریشه در سیستم فعالیت کارمندان آن دارد.
بر همین اساس نخستین ایده ای که دوستم ارائه کرد، مطابق با یکی از اصول اصلی این برند سوئدی بود: «احترام به مشتری». بر همین اساس محل پارکینگ اعضای شرکت تغییر کرده و بهترین پارکینگ های موجود در اختیار مشتریان قرار گرفت. اگرچه این ایده در نگاه نخست بسیار ساده است، با این حال درآمدی بر ارائه ایده های بزرگ تر و فرار از روزمرگی کاری بود.