در مواجهه با یک مشکل، هر کسی با توجه به نگرش و گذشته خود واکنش نشان می دهد. حتی با اینکه انگیزه دادن به اعضای تیم، مدیریت بحران و کنترل فشار فاکتور های مهم مدیریتی هستند، اما گمان می کنیم که چنین شرایط خوبی گاهی اوقات باعث موقعیت های بدی می شود. از این رو نیاز به بررسی روابط خود در محل کار هستیم. با این حال داشتن بهترین اراده جهان برای انجام دادن خوب کار ها کافی نیست.
به نظر می آید که گاهی اوقات موقعیت های مشکل ساز یا رفتارهای تهدید آمیز می توانند اثر گذار باشند. مدیر باید همه چیز را براساس اعداد و ارقام و نتایج برنامه ریزی کند یا بدون اینکه متوجه درگیری ها و غیبت های چند باره تیم خود باشد یا از استراتژی های بی فایده استفاده کند که این کار ها می تواند باعث از بین رفتن اعتبار شرکت یا مدیر شود.
هنگامی که مدیر انگشت اتهام را به سمت کارکنان بی انگیزه می گیرد
از آن فرد بخواهید که برای شما توضیح دهد که چرا بی انگیزه است. اینکه مدیر بخواهد فقدان انگیزه را از رفتار کارکنان تفسیر کند این عنصر خوبی برای تشخیص نیست و امکان پذیر نیست. نباید از روی بهانه های کارکنان تشخیص دهیم که چرا بی انگیزه است. باید از فرد بخواهید که احساسات خود را بگوید، اگر او انتظار خاصی دارد باید متوجه شوید.
شاید او آزادی بیشتری در اجرای وظایف خود می خواهد یا فرصت ارتباط از راه دور را از شما می خواهد. ما به عنوان مدیر باید این امکان را در اختیار کارکنان خود قرار دهیم.
هنگامی که یک مدیر معتقد است که فشار بهترین موتور محرک است
نقش مدیر قطعا اطمینان از اهداف است اما باید این اطمینان در راستای پیشرفت تیم او باشد. خیلی فراموش کننده نباشد و اعمال فشار در برابر آنها نداشته باشد، بلکه باید در راستای کارکنان خود باشد. مدیر باید به طور مداوم از خطرات پرتکرار کارکنان خود آگاه باشد.
اگر نتایج به دست آمده مورد انتظار ما نباشد شاید به خاطر موارد پیچیده دنباله دار یا نقش کارکنان باشد این موارد باعث برانگیختن احساسات اشخاص می شود. برای باز کردن تنش بین فردی، در نظر گرفتن بازخورد کارمندان ضروری است. این همان زمانی است که ما باید نقاط قوت تیم را به جای اعمال فشار در نظر بگیریم و نگاهی هم به نظرات افراد ناراضی داشته باشیم و از روش های گوناگون استفاده کنیم.
هنگامی که یک مدیر این جمله را تکرار می کند «به من اعتماد کنید»
هنگامی که یک کارمند سوالی از مدیر می پرسد و توسط مدیر پاسخ داده شود و این جمله را از مدیر می شنویم که می گوید «به من اعتماد داشته باشید و تصمیم های من را انجام دهید.» اعتماد به نفس باعث رشد می شود، اما این در برخی موارد باعث ایجاد تنش هم می شود. این نگرش می تواند مانند تله ای عمل کند که در مدیریت می بینیم. به طور مشابه، به کسی نگویید که من به شما اعتماد دارم، این موارد باعث پسرفت کار می شود.
هنگامی که یک مدیر برای جلوگیری از درگیری و تضاد هزینه می کند
شنیدن سروصداهای روزمره باعث ایجاد فضای مناسب در کار نمی شود. در مقابل ما می توانیم کار هایی برای جلوگیری از درگیری انجام دهیم و استراتژی های خوبی را برای حفظ روابط سالم در محل کار خود به کار گیریم. ما باید در مواجهه با این مشکل از ایجاد وضعیت های بد جلوگیری کنیم. به خاطر اینکه این اختلاف نظر های ساده می توانند باعث ایجاد درگیری و تبدیل به تنش در محل کار شوند. باید در محل کار انعطاف پذیر بود.
هنگامی که یک مدیر می خواهد با تمام همکارانش دوست باشد
برخی مدیران می خواهند در محل کار اقتدارگرا باشند و برخی دیگر به دنبال ایجاد روابط دوستانه در محل کار هستند. این حالت ممکن است ایجاد قرابت با برخی از افراد بکند و باعث سوءاستفاده شود. مدیر باید با توجه به شخصیت هر نفر با آن برخورد کند و انعطاف پذیر باشد. مدیر باید دارای روابط خوب در محل کار باشد و حالت های مختلف را نیز در نظر بگیرد. این مورد دقیقا همان تنوع زمینه ها و حرفه ها و شخصیت ها در یک تیم است که می تواند ثروت یک گروه باشد.