براساس تحقیقاتی که اخیراً صورت گرفته است، حدود 70درصد شرکت ها در کشورهای پیشرفته به طور مداوم با مشکل ارتباط با مشتریان و کارمندان دست وپنجه نرم می کنند. این رقم در کشورهای در حال توسعه درصد بسیار بالاتری را نیز نشان می دهد.
علت اصلی چنین ایراداتی در برقراری ارتباط با افراد به طور عمده در نحوه برقراری ارتباط است. به عبارت ساده، اغلب برندهای موفق آگاهی کاملی از راهکارهای برقراری ارتباط واضح و روشن با مشتریان و کارمندان شان دارند. این همان نکته ای است که تفاوت میان شرکت های موفق و شکست خورده را رقم می زند.
مشکلات ارتباطی هنگامی دشوارتر می شود که با مشتریانی از سراسر جهان سروکار داشته باشید. در چنین شرایطی تفاوت های فرهنگی بیش از هر زمان دیگری خودنمایی خواهد کرد. این گوناگونی فرهنگی می تواند منجر به تفاوت در برداشت و انتظار افراد شده و اوضاع را برای شما سخت کند.
ایده
در اختیار داشتن یک گروه برنامه ریزی منسجم و هماهنگ می تواند بسیاری از مشکلات شرکت ها از جمله مشکلات ارتباطی حل کند. اگر به چنین راه حلی علاقه مند هستید، بهتر است نقل قولی را که در ادامه از کریس وست و مایک سوتن، دو تن از برترین نویسندگان حوزه کسب وکار ذکر شده به دقت مطالعه کنید.
« واضح بودن در دنیای کسب وکار و تبلیغات یکی از خصوصیات مهمی است که سرنوشت شرکت ها را تعیین می کند. به مشتریان آنچه را باید بدانند به صورت واضح بیان کنید. همچنین سعی کنید در تبلیغات و ارتباط با کارمندان تان هم از چنین سادگی ای بهره ببرید. شاید در نگاه نخست چنین توصیه ای بسیار ساده باشد، با این حال توجه به این نکته ضروری است که به طور معمول نکات کوچک هستند که نتایج بزرگ را رقم می زنند.»
اگرچه توصیه های سوتن و وست در زمینه مدیریت و تا حدودی ارتباط با مشتریان داخلی موثر است، با این حال اوضاع در دهکده جهانی به گونه دیگری در جریان است. در این زمینه مجموعه مصاحبه های برایان هوانگ، مدیر ارشد برند BearingPoint در چین به روشن شدن بحث کمک خواهد کرد: «شرکت های اروپایی هنگامی که وارد بازارهای آسیای جنوب شرقی می شوند، در ابتدا از نوع فرهنگ و ارتباطات ما تعجب می کنند. در واقع نوع رابطه مردم چین و ژاپن به طور کلی با اروپا متفاوت است. این تفاوت موجب می شود تا در زمینه بازاریابی و ارتباط با مشتری دردسرهای فراوانی برای برندهای اروپایی به وجود آید. یکی از دلایل مهمی که بسیاری از شرکت ها حاضر به وارد شدن در بازارهای چین نیستند، همین دشواری برقراری ارتباط است.»
اگرچه هوانگ توضیحش را به مثال چین و ژاپن محدود کرده است، با این حال چنین اختلافات فرهنگی را در میان کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی نیز می توان مشاهده کرد. یک نمونه واضح در این مورد تفاوت های فرهنگی میان انگلستان و آمریکاست.
این دو کشور اگرچه اشتراکات فرهنگی فراوانی با هم دارند، با این حال گذر زمان تفاوت های بنیادی را در فرهنگ هر دو کشور به وجود آورده است. چنین تفاوت هایی به طور عمده هنگامی نمود پیدا می کنند که یکی از برندهای این دو کشور قصد ورود به بازارهای کشور مقابل را داشته باشند. در چنین شرایطی اوضاع برای این شرکت ها بسیار سخت و طاقت فرسا خواهد بود. راهکاری که در اینجا قصد بررسی آن را داریم، براساس طرح سیچی کاوازاکی، مدیر سابق برند سونی است.
کاوازاکی معتقد است که در راستای برقراری ارتباط مؤثر با فرهنگ های مختلف بهتر است روی اشتراکات فرهنگی تأکید شود. اگرچه این کار آسان نیست، با این حال راه حلی منطقی به منظور غلبه بر دشواری های سرمایه گذاری در کشورهای مختلف است.
تجربه کاوازاکی در هنگام سرمایه گذاری برند سونی روی بازار چنین به خوبی گویای همه چیز است. در واقع در آن زمان اقدام برند سونی واکنش منفی اغلب کارشناسان را به همراه داشت. با این حال موفقیت های کاوازاکی و برند سونی نظرات را در مورد سرمایه گذاری بین المللی تغییر داد.
آنچه در عمل باید انجام دهید
-توجه داشته باشید که در قرن 21 برقراری ارتباط با سایر فرهنگ های متفاوت هم آسان و هم دشوار شده است. نمونه آسان آن دسترسی بیشتر افراد به اینترنت و فراگیری زبان بین المللی (انگلیسی) است. با این حال همین دسترسی به اینترنت و ظهور زبان مشترک همه گیر، به نوبه خود دردسرهایی را نیز به ارمغان می آورد. بارگذاری سخنرانی های جنجالی افراد در اینترنت می تواند موجب ذهنیت منفی مشتریان یک منطقه شود.