موفقیت در هر کاری تنها به عملکرد درست وابسته نیست، بلکه به نیروی محرکه آن عملکرد و مجموعه ذهنیات درست نیز بستگی دارد. در اینجا برخی افسانههای مرتبط با خلاقیت که ممکن است شما نیز به آنها معتقد باشید را مرور خواهیم کرد.
افسانه1: خلاقیت با شخص متولد میشود و هیچگاه نمیتوان آن را کسب کرد
خلاقیت نیز مانند هر فن دیگری دارای تکنیکهایی است که میتوان با ممارست در آنها به حدی از خبرگی رسید. آنچه در خلاق شدن اهمیت دارد، تغییر چارچوبهای فکری و گریز از تفکر سنتی است. بنابراین شما هم میتوانید با قدری تغییر رویه در رفتار، ذهنیات و افکار خود و همچنین بهکارگیری تکنیکهایی به فردی خلاق تبدیل شوید.
افسانه 2: نوآوری موضوعی است فردی و نه گروهی
توماس ادیسون که اندیشهها و روشهایش چراغ راه بسیاری از افراد خلاق جهان است، نمونه بارزی از فردی است که میتوان به جرأت گفت بیشتر اختراعاتش را مدیون کار گروهیاش با همکارانش است. او بیش از 2 هزار اختراع و نوآوری را به نام خود و کارخانه ابداعات و اختراعاتش ثبت کرده است و کسی است که نخستین آزمایشگاه تحقیق و توسعه (R&D) را راهاندازی کرده است.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا یک شخص بهتنهایی میتواند به این همه موفقیت دست یابد؟ قطعاً خیر. همانطور که نوه برادری او در کتابی با نام فردی خلاق به نام ادیسون مینویسد، ادیسون تمام موفقیتهایش را مدیون گروهش است.
افسانه 3: کار فکری کار خلاقانهای نیست
نمونههای بارزی در دنیای تفکر و علم وجود دارد که میتوان با مراجعه به آنها دریافت با قدری دخالت خلاقیت حتی در امور علمی میتوان به دستاوردهای بزرگی رسید. از این نمونهها میتوان به کشف ساختار بنزن توسط شیمیدان آلمانی ککوله اشاره کرد. او در سخنرانی خود در جامعه شیمی آلمان که در اواخر قرن نوزدهم برگزار شده بود، داستان کشف این ساختار را اینگونه بیان کرده است: شب در خواب مار بزرگی را دیدم که دم خود را در دهان گرفته بود و در حال گزیدن خود بود. ناگهان از خواب بیدار شدم و آنجا بود که دنیای شیمی را توانستم با دنیای رؤیا مرتبط کنم و به این کشف نائل شوم. البته داستانهای مشابه دیگری مانند شیوه ساخت سوزن چرخ خیاطی و ساخت افشانه سوخت موتورهای دیزلی وجود دارد که از این روش بهره بردهاند و این تنها یکی از نمونههای فراوان کاربرد خلاقیت فکری است. اگرچه ممکن است این باور شما را گیج کند ولی بدانید اینگونه عقاید فکری از ساختار محکمی برخوردارند و داشتن عقاید از پیش تشکیل شده در مورد یک اندیشه با خلاقیت در تضاد کامل است. بنابراین سعی کنید برای کنترل این چنین عقاید سخت، ذهنی انعطافپذیر داشته باشید.
افسانه 4: کار خلاقانه به کارهای اصیل و ناب اشاره دارد
حتماً عبارت «ایستادن روی دوش غولان» را شنیدهاید؛ عبارتی که ایزاک نیوتن در قرن 18 گفته است که کتابی با همین نام نیز منتشر و در ایران نیز ترجمه شده و به چاپ رسیده است. جالب این است که بیشتر ابداعات و اختراعات ادیسون چیزی جز اصلاح و تغییر داشتهها و ابتکارات دیگران نبوده است. ساختار DNAکه جایزه نوبل را برای فرانسیس کریک و جیمز دی واتسون به ارمغان آورد نیز بهطور گستردهای به نتایج مطالعات قبلی ویلکینز و فرانکلین وابسته بود. مفهوم هوش هیجانی (EI) که توسط دانیل گولمن مطرح شد در واقع شاخهای از هوشهای چندگانهای است که پیش از این مطرح شده بود. در واقع هوش هیجانی در مقالهای که توسط وایان پاینه در سال 1985 نوشته شده اما منتشر نشد برای نخستین بار مطرح شد اما این گولمن بود که با انتشار کتاب خود توانست آن را تشریح، تکمیل و پرداخت کند. تام پیترز در این باره جمله زیبایی دارد که میتواند ذهن هر خواننده را نسبت به خلاقیت و نوآوری تغییر دهد: «نیازی به اختراع مجدد چرخ نیست فقط کافی است پیچ و تاب جدید خود را اضافه کنید و سریع با بخشهای امتحانشده دیگر چیزها بیامیزید و به چیزی جدید دستیابید.»
افسانه 5: خلاقیت باز و آزاد است و نمیتوان در محدوده خاصی از آن استفاده کرد
حتماً همه شما داستان ساخت خودکاری را که امکان نوشتن در فضا را برای فضانوردان آمریکایی مهیا میکند شنیدهاید. خودکاری که چند صد هزار دلار برای ناسا هزینه در برداشت. اما روسها با ابتکاری بدون هزینه توانستند بر این مشکل فائق آیند. آنها برای این کار از مداد استفاده کردند. یا به این فکر کنید که فضانوردان برای رفع مشکلاتشان در فضا و فائق آمدن بر مشکل عدم وجود جاذبه در سفینههای فضایی، باید دست به چه خلاقیتها و ابتکاراتی بزنند. خوب این تنها نمونهای از صدها هزار نمونه موجودی است که برای هر کدام از آنها میتوان دست به خلاقیت زد. اگر فکر میکنید نوآوری باید نمونه اصیلی از خلاقیت باشد به شکلی که هرگز تا پیش از آن وجود نداشته است بهتر است داستانهای تخیلی بخوانید.