نام جان فردریکسون برای بسیاری از روانکاوان و روانشناسانی که رویکرد درمانی را می شناسند، آشنا است. فردریکسون به عنوان یکی از بهترین روانشناس هایی شناخته می شود که نظرات خاصی در مورد رویکرد درمانی دارد. کتاب دروغ هایی که به خودمان می گوییم ترجمه ی آقای علیرضا (امیر) منشی ازغندی، یکی از بهترین کتاب های جان می باشد. رویکرد درمانی ISTDP در بسیاری از مطالعات پژوهشی روان درمانی جان مورد بررسی قرار می گیرد. جان به عنوان یکی از شاگردان ممتاز دکتر دوانلو شناخته می شد. دکتر دوانلو موسس رویکرد روان درمانی ISTDP است. جان بعد از اینکه با رویکرد روان درمانی آشنا شد در پی گسترش این رویکرد اقدامات زیادی انجام داد. دکتر دوانلو که در مدرسه عالی روانپزشکی واشنگتن مشغول به تدریس است کمک زیادی به جان نمود تا بتواند ایده های خود را شکوفا نماید. دکتر دوانلو در بسیاری از مراکز علمی بر اساس تجربه ای که دارد توانسته است بخش آموزشی این رویکرد را مدیریت نماید.
از فردریکسون مقاله های بسیار زیادی منتشر گشته است. اثر جدید فردریکسون را به عنوان هم آفرینی تغییر می توانید بخوانید تا با ایده های خاص او آشنا شوید. جایزه بین المللی که مربوط به سلامت روان کتاب های روانپزشکی است را فردریکسون دریافت کرده است. هدف اصلی فردریکسون آموزش بهتر روان درمانی می باشد. نمونه های ویدیویی زیادی که مربوط به درمان بالینی می باشد را جان در کشورهای متفاوت به اشتراک گذاشته است. در کشورهای زیادی مانند آمریکا، بریتانیا، ایتالیا، لهستان، دانمارک، نروژ، برزیل و ... نمونه ویدیوهای درمان بالینی جان را می توانید مشاهده کنید. جان تلاش می کند که این روند را به صورت روزانه ادامه دهد و ایده های زیادی را جهت اجرای رویکرد در روان درمانی اجرا نماید.
جان فردریکسون در مورد زندگینامه خود می گوید که پدربزرگم یک آهنگر حرفه ای دانمارکی بود. پدربزرگ من در گذشته به آیووا مهاجرت نمود و در همان سال ها مغازه ای را راه اندازی کرد. پدربزرگ جان در سال ۱۹۴۳ درگذشت. پس از درگذشت پدربزرگ جان، پدر او یک بار دیگر مغازه را باز کرد. پس از جنگ جهانی دوم، مغازه آهنگری پدر جان رونق زیادی گرفت. در آن سال ها جان کلاس ششم بود و به عنوان یک پسر بچه تمامی فعالیت های آهنگری را انجام می داد. اندازه گیری کردن آهن آلات، جارو زدن مغازه، درست کردن جک، برش زدن آهن ها و ... بر عهده جان بود. پدر جان در مغازه دچار آسیب شد و مسئولیت سنگین زندگی بر عهده جان بود.
پدر او به مدت دو هفته قادر به کار کردن نبود و به همین دلیل جان باید تمامی کارها را به تنهایی اداره می نمود. در بسیاری از روزها جان در مغازه آهنگری زندگی می کرد و در همان حین به موسیقی علاقمند گشت. جان از جمله افرادی بود که مشکلی برای آینده کار آهنگری نمی دید و مایل بود از طریق این کار درآمد داشته باشد. هیچ یک از اعضای والدین جان به دانشگاه نرفته بودند ولی جان به کتاب خواندن علاقه زیادی داشت و درآمد خود را صرف خرید کتاب می نمود
از زمانی که جان فردریکسون مرگ برادر خود را مشاهده کرد به دنبال ترمیم آسیب های ذهنی بود. در واقع جان در حادثه هولناک به یاد می آورد که خواهرش فریاد می کشید و نام او را صدا می زد. جان در کنار گهواره ایستاده بود و تنها فریاد می کشید. برادر یک سال و نیمه جان، با طناب پرده در حال خفه شدن بود. در آن سال ها جان تنها ۷ سال داشت و برادرش در حال دست و پا زدن و آماده شدن برای مرگ بود. تنها کاری که جان در آن زمان می توانست انجام دهد، گریه کردن و آرام کردن خواهرش بود.
در سال ۲۰۱۶ جان فردریکسون کتابی را به عنوان آموزش روان درمانی نوشت و به انجمن روانپزشکی بریتانیا ارائه داد. در آن سال ها انجمن بین المللی، کتاب او را تحسین نمود. بعد از اینکه موفقیت لازم را کسب نمود توانست مدیریت انجمن درمانی پویشی آمریکا را بر عهده بگیرد. اکنون در سراسر جهان شاگردان زیادی به نوشته های فردریکسون علاقه زیادی دارند. او می گوید زمانی که ۱۲ ساله بوده یک بار به خانه عمویش می رود و می شنود که پدرش به فکر خودکشی است. این مسئله روی ذهن جان تاثیر زیادی می گذارد.
جان در دوران دبیرستان یک معلم انگلیسی داشت که به او علاقمند بود. برنامه کتابخوانی گسترده ای را معلم انگلیسی به بچه ها ارائه می داد. هر یک از دانش آموزان باید در هر ترم ۲۰ کتاب را می خواندند و ارائه می دادند. در بین نمایشنامه های شکسپیر، جان آثار اریش فروم را انتخاب کرد. جان می گوید من همان روزها بر این باور بودم که می خواهم روانکاو شوم. با گذشت زمان فعالیت موسیقی جان چشمگیر شد و توانست یک موسیقیدان حرفه ای گردد. او همچنان به کار آهنگری علاقه داشت و همزمان دو کار را انجام می داد. علاقه ای که جان به روانکاوی داشت تنها به مطالعه کتاب ها ختم نشد و توانست در این رشته ادامه تحصیل دهد.
جان می گوید که من مایل بودم روان درمانی را مانند پدرم که علاقه زیادی به آهنگری داشت یاد بگیرم و آن را تدریس دهم. امکان پیشرفت در روان درمانی بسیار دشوار بود. در واقع علم روان درمانی مانند موسیقی نبود که بتوان فیلم های آن را از طریق اینترنت جستجو کرد و تکنیک های موسیقی را یاد گرفت. روانکاوی محدودیت های زیادی داشت. روانکاوان به طور معمول به دلیل پیچیدگی های این شغل از نوشتن کتاب های آموزشی خودداری می کردند. نمونه ویدیوهای کارهای بالینی جان در کشورهای زیادی منتشر گشت. این ویدیوها نشان می دهند که آکادمی های روانکاوی جهان، جان را قبول کرده اند.
فردریکسون می گوید فضایی که من در آن بزرگ شده و آموزش دیده ام یک فضای محافظه کار روان درمانی بود. این مسئله موجب گشت که فیلمبرداری به صورت حرفه ای از جلسات درمانی انجام گردد. زمانی که مردم تکنیک های روان درمانی را یاد می گیرند به دنبال راهی برای پنهان شدن نیستند.