در روزگار ما معماری یکی از رشتههای پولساز است. مخصوصا برای من که با همسرم در این زمینه همرشته و همکار هستیم و از همین طریق هم گذران زندگی میکنیم. فعالیت با روزنامهها و مطبوعات نیز از سر دغدغه است.
کار ترجمه هم به همین ترتیب، همچون کار مطبوعاتی درآمد چندانی ندارد. نمیتوان روی درآمد کار ادبیاتی حساب چندانی باز کرد. نمیگویم کار فرهنگی چون کار در سینما نیز از این دسته است و دوستان سینماگر وضعشان با ما خیلی متفاوت است.
از آن طرف در کار معماری برای ما شرایط همواره به سمت پیشرفت است. نمیگویم که شرایط بسیار خوب است اما برای من که در ابتدای راه هستم سکون و رکود تعبیری ندارد.
تغییرات این حوزه را افراد به ثبات رسیده بیشتر درک کردهاند. از میانههای سال 1380 میدیدم که استادان قدیمی این رشته نیروهای خود را تعدیل یا بهطور کلی کسب و کار را تعطیل میکردند.
شرکتهای بزرگ به شرکتهای متوسط و شرکتهای متوسط به شرکتهای کوچک تبدیل میشدند. شرکتهای کوچک هم یا بسته میشدند یا برای ادامه حیات شرایط بسیار سختی را تحمل میکردند. پیش از آن دوران من آگاهی کامل به شرایط کاری و تجربه کافی نداشتم و به اصطلاح دانشگاهیها بیشتر کارهای دانشجویی انجام میدادم.
گاهی میخواستم به سراغ شغلهای بیارتباط با رشته دانشگاهیام بروم اما با کمک و راهنمایی خانواده این کار را انجام ندادم. آن روزها گذشت تا تجربه و آگاهی من بیشتر شد و کار در رشته معماری را آغاز کردم. در ابتدا کارهای کوچک انجام میدادم مانند ساخت ماکت پروژهها ولی بعد از چندی موقعیتی را مهیا کردیم که همراه با همسرم کارهای جدیتری انجام دهیم. خلاصه در دورانی که موقعیتها دستخوش تغییرات قرار میگرفت ما در شیب پیشرفت از کنار بحرانها گذشتیم.