یک باور عمومی در ایران وجود دارد که میگوید افراد فقط زمانی به آموزشهای مدیریتی نیاز دارند که در جایگاه مدیریتی قرار بگیرند. این در حالی است که امروزه کشورهای توسعهیافته روی آموزشهای مدیریتی در سنین پایین نیز سرمایهگذاری کرده و کودکان و نوجوانان را از سنین پایین با مسائل مدیریتی آشنا میکنند. بهصورت کلی یکی از بزرگترین چالشهای سازمانهای ایرانی، ضعف در مدیریت سازمان است. از طرفی خود کارکنان نیز بهسختی میتوانند در قالب یک تیم با یکدیگر همکاری داشته باشند و ترجیح میدهند بهصورت انفرادی کارهای خود را پیش ببرند.
ریشه بسیاری از این مشکلات در نحوه آموزش این افراد است که باید از سنین پایینتری آغاز شود اما سازمان آموزشوپرورش ایران برنامهای برای آموزشهای مدیریتی، کار تیمی، کارآفرینی و... ندارد و اقدامات خاصی در این خصوص انجام نمیدهد. با این حال، در چند سال گذشته تعداد محدودی از مؤسسات قدم در این راه گذاشته و دورههای آموزشی را برای کودکان برگزار میکنند تا آنها را از سنین پایین با این مسائل آشنا کنند. حالا پرسش اینجاست که این مؤسسات تا چه اندازه میتوانند در راستای پرورش مدیران و کارآفرینان آینده موفق باشند و چه اقداماتی را باید در این راستا انجام دهند؟
تقدم هویت گروهی به هویت فردی
در همین زمینه دکتر عطاءالله همایون، مدرس و پژوهشگر مدیریت در فرانسه در گفتوگو با «فرصت امروز» بیان میکند: مدیریت و راهاندازی کسبوکارها در دنیای رقابتی امروز خصوصیاتی مانند خلاقیت، نوآوری، مهارتهای تیمی و پایههای اولیه مدیریت را میطلبد که برای بروز این خصوصیات معمولا باید از سنین پایین به کودکان و نوجوانان آموزش داده شود و این آموزشها در بعضی از کشورهای توسعهیافته از سن پنج یا ششسالگی شروع میشود. کودکان و نوجوانان در کشورهای توسعهیافته در گروههای سه یا چهارنفره مشغول فعالیتهای گروهی میشوند و به آنها آموزش داده میشود که هویت گروهی آنها مقدم بر هویت فردی آنها است. مهمترین موضوعات برای آموزش کارآفرینی و مدیریت به کودکان انجام دادن عملی پروژههای تیمی، تفکر خلاقیت و جرأت اجرای ایدههای کسبوکار است.
او ادامه میدهد: در کشورهای توسعهیافته اروپایی و آمریکای شمالی به کودکان این جرأت داده میشود که ریسک کنند و ایدههای خود را اجرا کنند و برای تحقق این موضوع باید آموزشهای برنامهریزیشدهای برای کودکان در نظر گرفته شود. این آموزشها صرفا نباید در برگزاری دورههای آموزشی خلاصه شود و میتوان از طریق ورزشهای تیمی، بازیهای تیمی، بازیهای مدیریتی، تورهای آموزشی و تفریحی روحیه رهبری آنها را کمکم از سنین پایین شناسایی و تقویت کرد و آنها را در راستای شناسایی شغل موردنظرشان کمک کرد. نبود این نوع برنامهریزیهای آموزشی کسبوکار محور در ایران باعث میشود که آموزش کار تیمی و دیگر مهارتهای لازم برای بازار کار روی کودکان و نوجوانان صورت نپذیرد و بعد از ورود به دانشگاه شاهد عدم باور و روحیه تیمی افراد هستیم که بعد از فارغالتحصیلی در بدو ورود به محیط کسبوکار، عدم توانایی در مدیریت و نبود خلاقیت و نوآوری از عوامل بارز این نقصان در سیستم آموزشی ماست. از بین کشورهای اروپایی فنلاند یکی از کشورهایی است که درزمینه آموزش کودکان عملکرد بسیار خوبی دارد یا در کشور آلمان، نوجوانان بعد از گذراندن کلاس 8 و برای وارد شدن به کلاس 9 در مدرسه، موضوع تخصصی مانند فیزیک، زیستشناسی و... را برای خود انتخاب میکنند و روی موضوعی که انتخاب کردند بهصورت گروهی تحقیقاتی را انجام میدهند. این امر باعث شناسایی حوزه موردعلاقه نوجوانان شده و کمکم راه را برای گسترده شدن فعالیتهای فرد در محیط کار واقعی ایجاد میکند و میتوانند بعدها چه بعد از دانشگاه یا اصلا بدون نیاز به دانشگاه در حوزه تخصصی صنعتی تبدیل به یک کارآفرین موفق شوند و توانایی این رادارند که کسبوکاری را ایجاد و مدیریت کنند. از طرفی نوجوانانی که موضوع موردعلاقه خود را انتخاب کردند، آموزشهای متناسب با آن موضوع روی آنها صورت میپذیرد.
ایجاد حس اعتماد به همتیمی
همایون میگوید: در کشور کانادا نیز پروژههایی تحت عنوان کارآفرین کوچک وجود دارد که مسائل مدیریتی و تیمی به آنها آموزش داده میشود و پروژههایی را برای آنها تعریف میکنند که کودکان و نوجوانان برمبنای علاقه یا استعدادی که دارند یکی از این پروژهها را انتخاب و روی آن کار میکنند و از طریق این موضوع تمرینی انجام میدهند و تجربه کاری را کسب میکنند. یکی دیگر از الزامات روحیه تیمی که در کشورهای پیشرفته دنیا به کودکان آموزش داده میشود، ایجاد حس اعتماد به اعضای تیم است که این کار با انجام بازیهای مختلف در سر کلاس یا اردوهای آموزشی ایجاد میشود و همین موضوع باعث میشود این کودکان در آینده، زمانی که وارد کسبوکاری میشوند بهراحتی همکاریهای گروهی را پیش بگیرند و در آن به اعضای تیم یا سازمان اعتماد داشته باشند.
در اکثر کشورهای اروپایی مانند آلمان به والدین حدودا ماهی 400یورو کمکهزینه برای رشد و پیشرفت کودکان پرداخت میشود و این مبلغ باعث میشود که والدین توان فرستادن کودکان خود را به دورههای آموزشی تخصصی مختلف داشته باشند و از کودکی آنها را با مسائل مدیریتی و کسبوکارها درگیر کنند. در برخی از این دورههای آموزشیکودکان باید با کودکان مختلف کارکرده و بعد از گذشت مدتی دستاوردهای گروهی را به مدرسه یا مؤسسه آموزشی تحویل دهند که همین امر باعث میشود کودکان و نوجوانان بتوانند در آینده با افراد مختلفی در سازمانها ارتباط و همکاری حرفهای داشته باشند. در ایران متأسفانه فلسفه کار تیمی در ذهن افراد شکل نگرفته که این موضوع یکی از ضعفهای بزرگ آموزشی است و بیشتر افراد در ایران تمایل به انجام کار انفرادی دارند؛ چون فکر میکنند از طریق کار انفرادی کارآمدتر هستند و شاید واقعا هم در بعضی مواقع درست هم باشد و نکته اساسی که باید اینجا مطرح کرد این است که باید نوجوانان را از سنین پایین کمکم وارد یک اکوسیستم مناسب برای مدیریت کسبوکارهای آیندهشان کرد که مثل یک شبکه تمام عوامل موفقیت آنها را در جلوی پایشان قرار دهیم و نمیشود فقط بهصورت جزیرهای عمل کرد.
همایون ادامه میدهد: آموزش اقتصاد یا حسابداری صنعتی برای بچههای کم سن و سال مناسب نیست البته اگر درست طراحیشده باشد ایرادی هم ندارد. اما مفاهیم پایهای که اصطلاحا به آن مهارتهای نرم گفته میشود را میتوان در سنین پایین به نوجوانان آموزش داد که در محیط مدیریتی سازمان به ناگهان دچار یک شوک فرهنگی یا استرس شدید ناشی از عدم توانایی تطبیق با محیط کسبوکار نشوند و به واقعیتهای کسبوکار در ایران از قبل حداقل آشنایی پیدا کرده باشند.
خلاقیت، مادرزادی نیست
این مدرس کسبوکار با اشاره به این موضوع که «برخلاف تصور عمومی که همه فکر میکنند خلاقیت مادرزادی است، در چند سال گذشته مشخصشده که بخش اعظم خلاقیت میتواند اکتسابی باشد» خاطرنشان میکند: روی کودکان آموزشهای زیادی در حوزه خلاقیت صورت میپذیرد و بعضی از این آموزشها از طریق انجام بازیهای خلاقانه انجام میشود یا اقدامات عملی در جهت پیشبرد و افزایش خلاقیت صورت میپذیرد و به این دلیل که میتوان از طریق آموزش سطح خلاقیت را آموزش داد، کشورهای توسعهیافته روی این موضوع سرمایهگذاری زیادی میکنند چون در دنیای پیچیده امروزی چه از نظر مدیریت سازمانی چه از نظر کارآفرینی، خلاقیت طبق پژوهشهای انجامشده در مدیریت، یکی از مهمترین مهارتهای مدیریت ارشد در قرنی که در آن هستیم است و مدیرانی میتوانند از پس چالشهای آیندهسازمانی با موفقیت بیرون بیایند که خود خلاق بوده و خلاقیت را در بدنه سازمانشان تزریق کنند.
برنامهریزی در راستای استعدادیابی
او اظهار میکند: باید در راستای استعدادیابی برنامهریزی دقیقی صورت پذیرد و این موضوع در ایران تقریبا نادیده گرفتهشده است و کشورهای توسعهیافته سیستمهای استعدادیابی را طراحی کردند که استعداد کودکان را از سنین پایین کشف میکنند و در راستای ارتقای آن برنامهریزیهایی را برای کودکان انجام میدهند که همین موضوع باعث میشود بسیاری از این کودکان بتوانند در راستای استعدادی که دارند کسبوکاری را مدیریت کنند.
قرار دادن کودکان در فضای سازمانی
همایون پیشنهاد میکند: مؤسسات ایرانی که در حوزه آموزش مدیریتی کودکان پا به عرصه گذاشتهاند، باید کارآفرینان واقعی یا مدیران موفق را به مؤسسه دعوت و این افراد داستان موفقیت یا شکست خود را برای کودکان بازگو کنند. در کشورهایی مانند فنلاند و آلمان نوجوانان در سال هشتم تحصیلی حوزه کاری خود را براساس علاقه انتخاب میکنند و در سال نهم در کسبوکاری بهعنوان کارآموز کار میکند و همین کارآموزی و همراه بودن نوجوانان با افرادی که در یک صنعت مشغول کار هستند ضمن درک و آگاهی از چالشهای واقعی کسبوکار اعم از مدیریتی و فنی، آینده آن نوجوان را شکل میدهد. این موضوع بسیار حائز اهمیت است که کودکان از سنین پایین با افراد موفق در کسبوکارهای مختلف یا محیط کسبوکارها آشنا شوند و بتوانند از نزدیک با واقعیتهای کسبوکار و مدیریت آشنا شوند تا تصویر درستتری از آینده احتمالیشان داشته باشند.
استفاده از الگوهای جوان
این پژوهشگر مدیریت با اشاره به این موضوع که «آموزشهای کودکان و نوجوانان باید مستمر باشند» ادامه میدهد: بهصورت کلی مؤسسات یا مدارس باید فضایی را ایجاد کنند که کودکان و نوجوانان در فرآیند آموزشی بتوانند ارتباط خوبی را با افراد موفق و سازمانها ایجاد و حفظ کنند که طی این فرآیند آنها تجارب گستردهای را کسب کرده و مسائل آموزشی این حوزه ملکه ذهن آنها شود و در آینده بتوانند از این ارتباطات استفاده کنند. بهتر است افراد موفقی که این مؤسسات آنها را به کودکان معرفی میکنند، جوان باشند که انگیزه بهتری به کودکان و نوجوانان بدهد.