پس از گذشت چهار دهه از اجرای الگوی توسعهای و مدیریت سازهای در بخش مدیریت منابع آب کشور، اکنون جریانی در راستای مدیریت غیرسازهای برای حل بحران آب به راه افتاده است. گرچه برخی کارشناسان و فعالان آب در سالهای گذشته زینهارهایی درباره نادرستی ادامه روند مدیریت سازهای داده بودند اما مدیریت غیرسازهای در بحبوحه بحران آب در حال شکلگیری است. کاوه معصومی، فعال اجتماعی و مدیر امور مطالعات یکپارچه آب در شرکت مهندسین مشاور مهاب قدس- شرکتی که سردمدار مدیریت سازهای آب در بیش از سه دهه در کشور است- به ابعاد اجتماعی و فرهنگی آب اشاره و اظهار میکند: آب برای ما معانی و تعابیر مختلفی ازجمله آبادانی، آبادی، سیل، خشکسالی، معیشت و غذا، جذب و جابهجایی جمعیت و بسیاری موارد و معانی دیگر دارد. آب سمبل حرکت، جوشش، پویایی، پاکی و شفافی است. شاید کمنتیجهترین بحثها در نشستهایی که برگزار میشود، سخن گفتن از اهمیت آب باشد.
وی میافزاید: در دهههای اخیر دولتهایی که در مدیریت آب بسیار مقتدرانه عمل میکردند به آهستگی تغییر شکل و کارکرد دادند. حکومتهای محلی به وجود آمدند و در چارچوب نظام معینی شروع به بهرهبرداری از این منبع طبیعی کردند و زندگیهایی را سامان دادند که اسم آن را میتوان شرایط، مخاطرات و رویاهای شیرین دوران مشارکت نام نهاد.
معصومی اظهار میکند: این نوع مدیریت منابع آب تا زمانی ادامه داشت که یک دولت مقتدر متمرکز بر سر کار آمد و تصمیم گرفت با اتکا به منابع مالی و قدرت دیوانسالاری خود، مسائل آب را تمشیت کند. از این پس بود که دولتها یکی پس از دیگری آمدند و گزارشهای درخشانی از عملکردهایشان در زمینه تامین نیازها، رفع مشکلات، ایجاد کار، توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و سایر مسائل ارائه دادند.
کار از اطلاعرسانی گذشته است
معصومی با طرح پرسش در زمینه عملکرد دولتها در منابع آب، میگوید: حال کدام دولت با شهامتی است که بگوید ما نمیتوانیم برنامهریزی آب را انجام دهیم؟ آیا دولت میتواند مسائلی(منابع آب) که در دهههای گذشته به مردم گفته نشده را منتشر و شفافسازی کند؟ به باور من اکنون کار از اطلاعرسانی گذشته است و باید به بسیج افکار عمومی در مدیریت بحران آب پرداخت.
وی از ابزاری بودن مسئله آب و پیامدهای اجتماعی آن ابراز نگرانی و اظهار میکند: ما میخواهیم افراد جامعه را بسیج کنیم تا درباره راهکارهایی که خودمان به آنها رسیدهایم با آنها گفتوگو و آمادگی ذهنی ایجاد کنیم. آیا میتوان با پویایی و فهم قوی که مردم از آب و نقش مهم آن در زندگی دارند، باز هم درباره اهمیت آب سخن گفت؟ در سالهای اخیر که مشکلات یکی پس از دیگری سر برآورده است، سهم حوزه عمومی (مردم و کشاورزان) در قبال مسئله آب چقدر بوده است؟
درحالیکه اسناد توسعه پایدار سازمان ملل از دهه 70 تاکنون بر امنیت غذایی کشورها تاکید دارد و امنیت غذایی را پایه اصلی و بنیان امنیت اجتماعی و ملی کشورها میداند اما معصومی به توجه بیش از حد برخی دولتها در ایران به کشاورز اشاره میکند و میگوید: برای دو دهه، دولت کشاورزی را به یک امر مقدس و شرافتمندانه که با تجارت و صنعت متفاوت است، تبدیل کرد و آنقدر تقدس کشاورزی را (به ویژه در زمان وزارت دکتر کلانتری) بالا برد که کسی جرأت نمیکرد بگوید به کشاورزی آب نمیدهد!
مدیران بالادست اجازه نمیدهند آب به مسئله اجتماعی تبدیل شود
معصومی تصریح میکند: آیا ما مسئلهای پیچیدهتر از مسائل هستهای در کشور سراغ داریم؟ چگونه است که همه تصمیم گرفتهاند در این باره سخن بگویند و نظرها جمعبندی شوند تا به یک مدیریت بهتر در این زمینه دست یابیم. در مورد محیطزیست نیز وضعیت به همینگونه است و اکنون همه درباره مسائل و مشکلات مـحـیـطزیـسـت صحبت میکنند و محیطزیست به یک امر اجتماعی تبدیل شد و سازمان ها و تشکلهای مردم نهاد دیگر از نهادهای دولتی اجازه نمیگیرند و فعالیتهای اجتماعیشان را انجام میدهند. اما در مورد آب وضعیت چنین نیست و در صف اول مدیریت منابع آب کشور، اجازه نمیدهند آب تبدیل به یک مسئله اجتماعی شود چون ظرفیتهای آن وجود ندارد.
وی همچنین اتکای صرف به راهکارهای سازهای در مدیریت منابع آب کشور را مطلوب نمیداند و میگوید: اگرچه هنوز به راهکارهای سازهای (سدسازی) در کشور نیاز داریم اما اتکای صرف به این راهکار جواب نمیدهد. بحران آب مختص کشور ما نیست. یکی از مشکلات ما در زمینه آب افزایش نامتوازن جمعیت است. برای نمونه در اسناد بالادستی، در الگوی توسعهای تهران 5/7میلیون نفر جمعیت در نظر گرفته شده اما وقتی این میزان به 13 میلیون نفر میرسد، به وزارت نیرو تکلیف میشود که برای این میزان جمعیت آب تامین کند و پای مهندسان نیز برای تامین آب مورد نیاز باز میشود.
چارهای جز سدسازی نداریم
معصومی ادامه میدهد: در فرآیندها و الگوهای توسعهای جدید که از دهه 70 در جهان شروع شده به پیامدهای اجتماعی و اقتصادی آن نیز هشدار داده میشود. وی در پاسخ به این پرسش که این الگوها به ویژه در بخش سدسازی در 30 سال گذشته در کشورهای توسعهیافتهای مانند امریکا دیگر منسوخ و به کناری گذاشته شده است، چگونه در کشور ما هنوز این الگوها ادامه دارد و سدهای بدون توجیه اقتصادی و با پیامدهای نامطلوب اجتماعی همچنان ساخته میشوند، میگوید: ما به سدسازی نیاز داریم. برای نمونه من به سدهایی که در گیلان ساخته شده اشاره میکنم که در سال گذشته طرح مطالعات آن را به پایان رساندهام. در گیلان یک کشاورزی کاملا سنتی اجرا میشد که در اثر ساخت سدها، کشاورزان آب منظم و تنظیم شده دریافت میکردند و پس از آن نیز گستره کشاورزی در این منطقه به سه برابر افزایش یافته و بیشهزارها نیز به زمینهای کشاورزی تبدیل شدند.
معصومی همچنین در پاسخ به این پرسش که اگر چنین است که میگویید چرا در حوضه آبریز خزر با مشکلات و بحران آب مواجه هستیم و تالاب بزرگ انزلی رو به نابودی میرود، میگوید: حوضه آبریز سفیدرود جداست و آبی از سفیدرود به تالاب انزلی نمیریزد و وارد دریای مازندران میشود. حوضه آبریز تالاب انزلی جداست و به سفیدرود ارتباطی ندارد! در تالاب انزلی هزار اتفاق افتاده که یکی از آنها میتواند کاهش رژیم آبهای وارد به این تالاب باشد.
وی با تاکید بر ادامه ساخت سدها در کشور، تصریح کرد: ما در اقلیم ایران چارهای جز سدسازی نداریم چون رژیم بارش در کشور نابهنگام است و الگوهای سکونتگاهیمان از آب پیروی نکرده و بارگذاری جمعیتیمان را به الگوهای ســکــونـتـگاهی تحمیل کردهایم. کل نقشهریزی کشور بر پایه و بنیاد آب نبوده است. نقشهریزیهای غلط و توسعههای نامتوازن بر گردن مدیریت آب نیست. ما اکنون در شرایط بحرانی قرار داریم و این بحران در اثر سدسازیها نیست بلکه در رژیم بهرهبرداری از منابع آب کشور ایرادهایی وجود دارد. ما سد نساختهایم که به بحران برسیم بلکه باید از آن انرژی بگیریم.