تابهحال فکر کردهاید که چرا بسیاری از مردم روزگار خود را با وام و چک میگذرانند؟ زندگی سخت شده، هزینهها بالاست، حقوق و درآمد کفاف هزینهها را نمیدهد، اینها را ما هم قبول داریم، اما در این میان یک نکته بسیار مهم برای عدم توانایی بخش بزرگی از مردم در دستیابی به پیشرفت مالی وجود دارد و آن اینکه این کار به دلایلی اساسا سخت است.
مفاهیم مالی ظاهر سادهای دارد، اما پای عمل که میان باشد، کار کمی سخت میشود. درنظربگیرید که یک دهه درآمد داشته باشید و هرچه درمیآورید را خرج کنید اما در آن یک دهه به فکر پسانداز نباشید. طبیعتا پس از 10سال کار هیچ پساندازی نخواهید داشت، اما اگر در این یک دهه همزمان با کسب درآمد راهکارهای پیشرفت مالی را هم درنظر داشته باشید، اوضاع بسیار متفاوت خواهد بود.
پنج دلیل وجود دارد که مثل ترمز سر راه پیشرفتهای مالی قرار میگیرد. در این مطلب این پنج دلیل را بررسی میکنیم:
دلیل اول: خرج کردن حس مثبت زودگذر باخود دارد
اجازه دهید با هم روراست باشیم. خیلی لذت دارد چیز جدید بخرید، چیزی که واقعا به آن نیاز دارید. خرید کردن حس لذتبخشی دارد، خواه یک کتاب باشد یا گجت یا لباس یا هر چیز دیگر.
مشکل اما آنجاست که این حس خوب بهندرت پایدار است. لباس نو را بار دوم که پوشیدید دیگر آن حس اولیه را ندارید. البته لذت بردن از چیز جدیدی که میخرید واقعا نیاز است، اما مهم این است که بدانیم لذت کوتاهمدت خریدمان به برنامههای بلندمدت ضربه نمیزند. یک روز بعد، لذت خرید فراموش میشود اما پول رفته دیگر بازنمیگردد. پس مهم است که پیش از رفتن به سوی لذتهای زودگذر آن را با اهداف بلندمدت هماهنگ کنیم.
دلیل دوم: اهداف مالی اساسا در درازمدت بهنتیجه میرسند
اگر یک هدف مالی بزرگ در سر داشته باشیم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم، شانس رسیدن به آن زمانی بیشتر است که نگاهی بلندمدت به آن داشته باشیم. این دوره زمانی بلندمدت میتواند سالها یا حتی دههها ادامه داشته باشد.
ما انسانها اساسا موجودات کمصبری هستیم. وقتی پا در مسیری طولانی میگذاریم و قرار است طی چند سال یا چند دهه به هدفمان برسیم، احتمال اینکه پاپسکشیده و آن را رها کنیم وجود دارد. هدفهای بلندمدت اساسا دورنمایی «مبهم» در ذهن بیصبر ما دارند، بهخصوص اینکه در زندگی روزانهمان تغییر اساسی ایجاد نمیکند. بههمین دلیل احتمال رها کردن هدف بسیار وجود دارد. پس راهحل این است که به تغییراتی نگاه کنیم که تا الان در زندگیمان ایجاد شده نه مسیری که برای رسیدن به هدف باقیمانده است.
دلیل سوم: اهداف مالی اغلب پس از برداشتن گام اول مبهم هستند
یک مشکل بزرگ اهداف بلندمدت این است که در ابتدای کار انگیزههای بزرگی برای انجامشان وجود دارد و گامهای اولیه نیز بهخوبی برداشته میشود، اما وقتی این مرحله تمام شد، سرعت پیشرفت به سمت هدف تقریبا بهطورکامل عادی میشود. باید بدانیم چگونه پولمان را مدیریت کنیم، بودجه مشخص داشته و برنامهریزی برای پسانداز داشته باشیم.
همه اینها درست اما تکلیف حسی که برای رسیدن به هدف باید وجود داشته باشد چه میشود؟ مسیر طولانی و مبهم میتواند ارتباط فرد را با هدف کاملا قطع کند و بهسادگی حس سرخوردگی را به ما بدهد. بهترین شیوه انجام کارها و پروژههایی است که در مسیر رسیدن به هدف بلندمدت مفید است. مثلا میتوان روی پروژههایی که باعث افزایش درآمد میشوند کار کرد.
دلیل چهارم: رسیدن به اهداف مالی بهنظر غیرممکن میرسد
وقتی بنشینیم و به خطرات رسیدن به اهداف بزرگ فکر کنیم، دهها تهدید را میتوانیم بیابیم. واکنش بسیاری از افراد دست روی دست گذاشتن است. راهکار رهایی از استفاده از سه استراتژی کاربردی است: شکست هدف بزرگ به اهداف کوچکتری که دستیافتنی اما همچنان چالشبرانگیز باشند، فکر کردن درباره جنبههای غیرمالی اهداف مالی و اینکه چگونه آن جوانب میتوانند به دستیابی به هدف کمک کنند و هماهنگ کردن هدف با واقعیتهای موجود، درصورتی که هدف موردنظر بیشازاندازه بزرگ و دور از ذهن باشد.
هدف از این استراتژیها رها کردن هدف بزرگ نیست، بلکه ایجاد حس «ممکن بودن» هدف در مرحله اول و تداوم مسیر در مرحله بعد است.
دلیل پنجم: کار دنیا برعکس است
دلیل آخر که در نوع خود بسیار مهم است، باور به این جمله آشنا است که اصولا کار دنیا همیشه برعکس است. روی این اعتقاد هر اسم دیگری از جمله قوانین مورفی هم میتوان گذاشت.
اصلا مهم نیست که هدف مالیمان چقدر شگفتآور باشد. بعضیوقتها کار دنیا برعکس میشود. از دست رفتن شغل، گرفتار بیماری شدن، نیاز به عوض کردن خودرو و مواردی از این قبیل باعث میشود کار دنیا برعکس شود، اما واقعا نیاز به تسلیم شدن در برابر این مشکلات نیست. ما میتوانیم به راه خود ادامه دهیم، منتها قبل از آن باید یک پسانداز برای روز مبادا داشته باشیم. وقتی یک اتفاق اورژانسی رخ میدهد، با استفاده از این ذخیره پولی میتوان قوانین مورفی را بهسادگی نقض کرد.