چارلز شواب (Charles Schwab) تاجر و سرمایهگذار آمریکایی و موسس شرکتی با نام خودش است. شرکت چارلز شواب در زمینه بانکداری و کارگزاری سهام فعالیت دارد و به عنوان بزرگترین فروشنده اوراق بهادار در آمریکا محسوب میشود. او در سال 2008 از مدیرعاملی شرکتش کنارهگیری کرد اما به عنوان رئیس و بزرگترین سهامدار آن باقی ماند.
شواب سال 1959 از دانشگاه استنفورد و در رشته اقتصاد در مقطع کارشناسی فارغالتحصیل شد و در سال 1961، از مدرسه کسبوکار استنفورد مدرک MBA دریافت کرد. چارلز شواب بیماریای داشت که در پی آن از ناتوانی در خواندن رنج میبرد. این بیماری در افراد مختلف درجههای متفاوتی دارد، با وجود اینکه این افراد هوش نرمالی دارند در هجی کردن کلمات، سریع خواندن و نوشتن کلمات مشکل دارند.
چارلز شواب تا 40سالگی از این ناتوانی آگاهی نداشت و زمانی متوجه این قضیه شد که پسرش نیز دچار آن شده بود. موسسه چارلز و هلن شواب موسسهای است که این خانواده برای کمک به کسانی که با این ناتوانی مواجه هستند، تاسیس کردند.
برای مشتریانتان ریسک کنید
«نمیتوانم تاکید کنم در ابتدا مشتریهای ثابتی داشتیم، آنهایی که در همان ابتدا علاقهای برای مشتری شدن داشته باشند، اما این فقط در آن زمان بود. ما میخواستیم ریسک کوتاهمدت کنیم تا کار درستی را برای مشتریهایمان انجام دهیم و موفقیت بلندمدتمان را تضمین کنیم.»
شواب هر روز به محل کارش میرفت و به خودش یادآوری میکرد که چرا اکنون اینجا ایستاده است: «اساسا برای کمک کردن به بسیاری از مردم بود. به این معنا که به مشتریهایمان تضمین دهیم که آنها از نظر مالی شرایط مناسبی دارند.» او هیچ ادعایی درباره موفقیت نداشت و میدانست که آن را مدیون مشتریانش است.
در شرکت شواب، مدیریت به طور مداوم از خودش سوالاتی میپرسد تا تمرکزش را روی مشتریان و اولویتهای آنها قرار دهد. سوالاتی از قبیل چه کاری را میتوان بهتر انجام داد؟ چگونه میتوان زندگی مشتریان را آسانتر کرد؟ چه سرویسها و خدماتی را میتوان به آنها پیشنهاد داد که استقبال کنند؟ «ما به داشتن یک ارزش برتر میاندیشیدیم و قصد داشتیم برخلاف بسیاری از شرکتهای سنتی عمل کنیم. ما میخواستیم ارزشی برتر در مقابل سایر شرکتهای خدمات مالی داشته باشیم، این خواسته ما بود. شاید در هر جزء آن به هدفمان نرسیدیم، اما تقریبا نزدیک بودیم.»
در کنار تمام این ارزشها، چارلز شواب تلاش میکرد تا به مشتریانش اطمینان دهد که آنها ارزشمند هستند: «در پایان هر روز وجود یک مشتری که به خوبی از کسبوکارتان سخن میگوید، بالاترین نمره یک کسبوکار است. اهمیتی ندارد که در چه صنعتی فعالیت داریم، این مشتریها هستند که ما را به دوستان و خویشاوندانش معرفی میکنند و این قدرتمندتر از هر تبلیغی است که میتواند وجود داشته باشد.»
شرکتهای هوشمند با شکستهای هوشمند
در شرکت چارلز شواب، مدیریت فاصلهای مشخص بین شکست ارزشمند و احمقانه مشخص کرده است. در حالی که این شرکت اجازه نمیدهد ایدهای از یک شکست قابلقبول در ساختارش نفوذ کند، از به وجود آمدن اشتباهاتی که بیهوده نبودهاند نیز جلوگیری نمیکند.
شواب دریافته بود که در چرخه کاریاش، شکست حقیقتی بدیهی و اجتنابناپذیر است: «باید بدانید که بازار به هر دو سوی بالا و پایین میرود.» از همینرو، شواب شاخصهای معینی برای اجرا در زمانهایی داشت که او از آنها به عنوان شکست ارزشمند یاد میکرد. ابتدا باید برنامهای پیش از شکست وجود داشته باشد. لازم است همه بدانند چه کاری باید انجام دهند و هر قدمی باید به دقت از پیش مشخص شده باشد.
همچنین باید انضباط کامل مدیریتی وجود داشته باشد تا حمایت کافی صورت گیرد و همه باید با برنامهها و فعالیتهایی که قرار است در این زمان صورت گیرد موافق باشند. در زندگی کاری شواب، بالا و پایینهای بسیاری وجود داشته و او اغلب حرکاتش را زمانی انجام میداد که همه چیز به نظر ریسکپذیر میرسید و هیچ کس حاضر به سرمایهگذاری نبود. به دلیل همین ریسک هم شواب باید مطمئن میشد که خطایی مرتکب نمیشود و اگر هم اشتباه میکرد، اشتباهی ارزشمند بود.
ارتباط با نویسنده: mona.ashrafzade@gmail.com