این مطلب ابدا به عملکرد «پدیده» و صورتهای مالی و تخلف یا عدم تخلف در نحوه فروش سهامش کاری ندارد- که اگر تخلفی باشد قطعا باید رسیدگی و مجازات شود- بلکه صرفا در مورد خود ما، اخلاقهای هیجانی، اجتماعی و «پدیدهکشی»ها و برندکُشیهایمان است. این رویکرد، رفتاری فردی- اجتماعی است که در حال حاضر به آفت تبدیل شده است؛ اینکه هنوز نمیدانیم همه ما در برابر پدیدهها و برندهایی که برایمان ارزش و اعتبار میآفرینند، مسئولیم و بخشی از اعتبار اجتماعی، ملی و بینالمللیمان از وجود این پدیدههاست. وقتی برند ملی ایران آنقدر حساس است که همهجوره مواظبش هستیم و با اینکه چقدر در دنیا سرمان را بالا بگیریم، ارتباط مستقیم دارد، پس باید از آن محافظت کنیم.
برند، چه فردی، چه ملی، چه مکانی و حتی محصولی و سازمانیاش یک موجود زنده است که نیاز وافر به مراقبت و مواظبت دارد. این یک حقیقت است که برند در دنیای امروز برای مالکش، ارزشمندترین دارایی است.
اینکه ارزش افزوده مضاعف برای صاحبش به ارمغان میآورد و در او این حس را ایجاد میکند که دنیا با برند، جای بهتر و جذابتری برای زندگی است. ما هم مالک برندهای فردی، فرهنگی، گردشگری و ملی خودمانیم. از علیدایی و سینمای ما بگیرید تا پدیده شاندیز و فروغ فرخزاد. از کیارستمی تا آیسپک و... همه و همه برای من ایرانی ارزشآفرینند. اما همین ارزشهایی را که برایشان نمیتوانیم قیمت بگذاریم چه بر سرشان آوردهایم؟
مثال ملموسش علی دایی که آقای گل دنیاست! بزرگان دنیا آرزو دارند جایگاه او را هم در رکورد گلزنیاش و هم در فیفا داشته باشند. اگر علیدایی، دارایی ملی کشور دیگری بود هر روز خبرهای زیادی راجع به او شنیده میشد که مدام به ارزشش افزوده میشد و افرادی که در دیگر کشورها قصد رسیدن به او را داشتند فاصله بیشتری تا رسیدن به او و جایگاهش احساس میکردند، اما صفاتی که مردم دهان به دهان در مورد او و دیگر داراییهایمان بهکار میبرند چقدر منطقی و برپایه اصول نگهداری و صیانت از برند است؟
غیر از کیارستمی که نماد سینمای هنری ایران در دنیاست و غیر از خودمان تمام دنیا او را تحسین میکنند، هنوز چندی از اسکار اصغرفرهادی نگذشته است که برخی از همین دوستان سینمایی، بهجای آنکه کیف کنند و پز بدهند که متعلق به سینمایی هستند که اسکار میگیرد، از او یک سیاهنما ساختند و در تخریبش کوتاهی نکردند. در همه شاخهها همین است. از امیرکبیر تا دولتآبادی و گسترش دهید تا تکتک نقاط گردشگری و دیگر داشتههای فرهنگی و انحصاریمان و مقایسهاش کنید با رفتار ما و دیگران در برابر این داشتهها.
میگویند صدها سال پیش در اصفهان مسجدی ساخته میشد. روز قبل از افتتاح کارگران و معماران خردهکاریها را انجام میدادند. از آنجا پیرزنی عبور میکرد که ناگهان فریاد زد یکی از منارهها کج است. همه کارگران و معماران خندیدند اما مسئول ساخت بنا ناگهان با صدای بلند از کارگران خواست که سریعتر چوب بیاورند و به مناره تکیه دهند و مناره را هل دهند تا صاف شود. همچنان که کارگران چوب را فشار میدادند، مسئول طرح مدام از پیرزن میپرسید مادرجان درست شد؟ مدتی طول کشید تا بالاخره پیرزن گفت درست شد. تشکر کرد و بلندبلند دعا کرد و رفت. کارگران جمع شدند و حکمت این کار بیهوده را برای منارهای که اصلا کج نبود پرسیدند. مسئول ساخت بنا گفت اگر این پیرزن در مود کج بودن مناره با بقیه و آنها هم با دیگران حرف میزدند، این مناره تا ابد برای همه کج میماند و دیگر صاف نمیشد ولی با این اقدام آنی، جلوی این کج بودن برای همیشه گرفته شد...
گاهی لازم است چوبی در دست داشته باشید و اگر برندی خطا کرد یا عدهای برندی را به مسیری ناصحیح سوق دادند، چوب را بردارید،آن را حائل کنید و همانجا جلوی تخریب برند را بگیرید و از آن مواظبت کنید. البته این کاری است که بلد نیستیم و اتفاقا با همان چوب به جان برندهایمان میافتیم و از حاشیههایش لذت میبریم و هیجانات آنی را به صورت یک سونامی به برندها و داشتههایمان میکوبیم.
«پدیده» هم این روزها فارغ از مشکلی که دارد یا ندارد، گرفتار این پدیدهکشیهای ما شده است. چه خطا کرده چه نکرده، الان برند قابلتوجهی است. موجود زندهای است که ارزش و اعتباری برای مردم و کشورش به ارمغان آورده و ساختمانها و پوسترهایش میتواند کنار تصاویر لوکس شهرهای جذاب عرض اندام کند. نشان داده پتانسیلش را دارد. حتی اگر خطا هم کرده الان باید به هر شکل کمک کرد این برند مشکلاتش حل و در وقت مناسب به تخلفاتش رسیدگی شود. «پدیدهکشی» سالیان درازی است در فرهنگ ما نهادینه شده است.
کل مطلب این است که این برندها از فردی و مکانی و فیزیکی و متافیزیکی، مارکها و لیبلهایی هستند که ارزش و در نهایت عزت ما را در رده ملی و بینالمللی افزایش میدهند. اتفاقا همین پدیدهها و برندها برگ برنده ما در برابر تمام کسانی است که چشم دیدن ما را ندارند. باید مواظب برندهایمان باشیم. فلسفه چوبی که دستمان است نابود کردن برندهایمان نیست. برای این است که صاف و استوار و مغرور نگهداریمشان.
* مشاور و مدرس بازاریابی و تبلیغات