محیط و فضای کسب وکار برای زنان در کشورهای مختلف وضعیت متفاوتی دارد. در این گزارش میخواهیم وضعیت زنان در فضای کسب وکار آمریکا را براساس آمار و ارقام اداره آمار این کشور بررسی کنیم.براساس دادههایی که از اداره آمار بهدست آمده، این مرکز سنجشی در باب دادههای گوناگون درباره زنان و محیط کارشان داشته است. برخی آمار و ارقام بهدست آمده حکایت از پیشرفتهای چشمگیر دارد و در برخی دیگر از ارقام هم چندان تغییری ایجاد نشده است. اگر تنها به ارقام قناعت کنیم، حضور زنان در محیط کار بهطور چشمگیری افزایش یافته است و از 3/30 میلیون نفر در سال 1970 به 7/72 میلیون نفر در سالهای 2006 تا 2010 رسیده است.
با تبدیل این آمار به درصد، مشخص شد که خانمها در سال 1970، 97/37 درصد از بازار کار را تشکیل دادند، حال آنکه این درصد بین سالهای 2006 تا 2010 به 21/47 درصد رسیده است. خانمها در برخی مشاغل خاص هم پیشرفتهای خوبی داشتهاند. برای نمونه، دادههای سال 1970 اداره آمار از رقم نهچندان چشمگیر خانمها در عناوین شغلی چون حسابدار، مامور پلیس، وکیل و قاضی، پزشک و جراح و نیز داروساز حکایت داشت. اما دادههای بهدستآمده از سالهای 2006 تا 2010 حکایت از آن دارد که خانمها پیشرفتهای زیادی در این مشاغل داشتهاند، از جمله اینکه 60 درصد حسابدارها خانم هستند.
اما جنبههای دیگری هم وجود دارد که رشد در آنها بسیار کند انجام گرفته است. براساس گزارش اداره آمار، بیشترین مشارکت زنان در بازار کار بین سالهای 1970 تا 1980 اتفاق افتاده است و پس از آن سیر نزولی را طی کرده، بهطوریکه بین سالهای 2000 - 2006-2010 رشد حضور خانمها در بازار کار تنها 4/0 بود.همچنین حضور خانمها در مشاغلی که بهطور سنتی زنان در آنها مشغول به کار میشوند با سرعت بالایی ادامه دارد. 3/96 درصد از دستیاران دندانپزشکان، 9/95 درصد از منشیها و 2/91 درصد از پرستاران خانم هستند.
در جدول ردهبندی مشاغل کمترین تغییر در جایگاه شغلها در طول 40 سال گذشته ایجاد شده است. عناوین شغلی که بیشترین تعداد خانمها را در خود جای دادهاند در سال 1970، منشی، کتابدار و معلم دوره دبستان بودند. در فاصله سالهای 2006 تا 2010، عناوین شغلی پیشرو برای خانمها منشی، کارمند اداری، صندوقدار و معلم دبستان و دبیرستان است. برخی از این اعداد و ارقام البته تعداد محور هستند، به این معنا که مثلا فرصتهای شغلی برای معلم دبستان و دبیرستان بیشتر از فرصتهای شغلی مربوط به جراحی است.
با این حال مشاغلی هم هستند که از نظر تعداد فرصت شغلی با سایر مشاغل پرمتقاضی برابری میکنند، اما بهطور سنتی این مشاغل برای زنان نیستند. مشکل اصلی اینجاست که هیچ جنبشی برای مشاغل براساس جنسیت، چه برای مردان و چه برای زنان وجود ندارد. مردان هنوز هم سراغ مشاغلی میروند که در دهه 1970 میرفتند: عناوین شغلی پیشرو در این دهه مدیر (در هر جا و هر حوزه)، راننده کامیون و سوپروایزر تولید بود. امروز نیز شغلهای پیشرو برای مردان رانندگی کامیون، مدیریت (در هر جا و هر حوزه) و سیاستگذاری در بخشهای حملونقل، سهام و. . . است.
به اعتقاد نورما کار رفینو، کارشناس مدیریت زنان، بخش بزرگی از این آمار بهصورت مستقیم متاثر از فرهنگ موجود است که در طول این سالها تغییر چندانی نکرده است. خانم نورما همچنین چندین کتاب با موضوع «زنان و تنوع در محیط کار» نوشته است. او میگوید: «فرهنگ مبحث مهمی است و بر فرهنگ سازمانی هم تأثیر میگذارد.» او خاطرنشان میکند که تغییر در میزان حضور زنان در محیط کار از دهه 1970 شروع شد. در آن زمان کسانی بودند که با درآمد تنها یک نفر (مرد خانواده) نمیتوانستند نیازهای خانواده را برآورده کرده و زندگی راحتی را برای یک خانواده سطح متوسط بسازند.
او به این نکته اشاره میکند که «این وفور فرصتها نبود که خانمها را به محیط کار برد، بلکه فشارها و نیازهای اقتصادی آنها را وادار به ورود به محیط کار کرد». سادهانگارانه است که فکر کنیم وقتی خانمها به محیط کار قدم گذاشتند تمام راهها به رویشان باز شد. این همان جایی است که خانم نورما شروع به انجام اقداماتی مثبت کرد تا بتواند موانعی را از میان بردارد که از نظر فرهنگی قابل قبول بودند. او این نکته را یادآور شد که اقدامات مثبت، مردم را وادار کرد که «خانمها و اقلیتها را در نقشهایی ببینند که فکر میکردند هرگز نمیتوانند از پسش برآیند.»
او برای روشنتر شدن صحبتش صنعت خودروسازی را مثال زد که تازگیها نخستین مدیرعامل زن را به خود دیده است: مری بارا، زنی که سکان مدیرعاملی جنرال موتورز را در دست گرفته است. سیلیکون هم از آن جاهای مهمی بود که مدیر زن نداشت، تا اینکه ماریسیا مایر، با تصدی سمت مدیرعاملی یاهو، تکانی به این دره تکنولوژی داد. او به سادگی به زنی پرقدرت تبدیل شد که همه چیز از (ایجاد تعادل میان کار و زندگی در زمان) بارداری و بچهدار شدن خودش تا سیاستهایش برای کارمندان کاملا تحت کنترلش بود.
البته نباید بانو شریل سندبرگ را از قلم انداخت؛ کسی که صاحب کتاب «پا به میدان بگذارید، زنان و اراده آنها برای موفق شدن» است. او در کتابش بر توانمندسازی زنان برای بلندپرواز بودن و تسلیم نشدن در برابر برخی باورهای اجتماعی که زنان نیاز به آن دارند، تمرکز کرده است. مسلما این کتاب با دیدگاهی بسیار ممتاز نوشته شده؛ دیدگاهی که بهطورکامل دربرگیرنده فاکتورهای نژادی و اجتماعی-اقتصادی در تحلیلها نیست.
نمونههای بالا خانمهایی را نشان میدهد که در شغل انتخابی خود موفق بوده و بهخوبی از پس انجاماش برآمدهاند. برای بسیاری از خانمهای دیگر، تفاوتها در دستمزد و زنانه و مردانه بودن شغلها همچنان یک واقعیت است. تازهترین آمارها نشان میدهد که بهطور میانگین، خانمها به ازای هر دلار درآمد مردان 77/0 دلار درآمد دارند. البته که این آمار ممکن است برای همه خانمها صدق نکند و قطعاً این مقایسه بستگی مستقیم به حوزه کاری و نوع شغل دارد. اما باز هم این تفاوت به قوت خود باقیاست و باید مورد توجه قرار گیرد.