از شواهد و قرائن این گونه برمیآید که زنان از همان مراحل اولیه کشاورزی، در امر زراعت مشارکت داشتهاند. این نقش با توجه به عوامل زیادی از جمله: منطقه جغرافیای محل سکونت، نوع کار و تولید محصولات، تفاوتهایی داشته است. آنچه تردیدی در آن نیست مربوط به حضور چندین قرنی زنان در بخش کشاورزی و فعالیتهای مرتبط با آن است. اما اینکه سهم مشارکت زنان در بخش کشاورزی و فعالیتهای اقتصادی مرتبط با آن در سطح جهان چقدر است و زنان ایرانی چه سهمی از این بخش را دارند و چه آیندهای در انتظار آنها است، در این گزارش بررسی میشود.
قبل از هر چیزی باید اشارهای هم بکنیم به گزارشی از آمار و ارقام مربوط به زنان در بخش کشاورزی جهان که سازمان جهانی غذا (فائو) منتشر کرده است. این گزارش در ابتدا نیروی کار در بخش کشاورزی را اینطور تعریف میکند: هر شخصی که فعالیت در مزرعه یا سایر فعالیتهای مربوط به مراحل تکمیلی کشاورزی شغل دائمی اوست و از این راه کسب درآمد بکند.
براساس این مطالعات زنان 40درصد از نیروی کار کشاورزی را در جوامع پیشرفته تشکیل میدهند. طبق این آمار که از سال 1980 تاکنون را بررسی کرده، سهم نیروی کار زنان از بخش کشاورزی کشورهای آمریکای لاتین و حوزه دریای کاراییب 20درصد بوده و در آفریقا 40درصد. این مطالعات نشان میدهد که تاکنون بیشترین میزان مشارکت زنان در بخش کشاورزی کشورهای پیشرفته 60درصد بوده و بیشتر از آن تاکنون گزارش نشده است. همچنین آمارها حاکی از آن است که در جنوب آسیا و آسیایشرقی و جنوب شرقی بهترتیب 35درصد و 50درصد سهم زنان از نیروی کار کشاورزی بوده است. در این میان بیشترین سهم از آن زنان چین است که طی سه دهه اخیر مشارکت روبه رشدی در بخش کشاورزی داشتهاند. زنان هند سهم 30درصدی دارند و در بنگلادش زنان سهمی 50درصدی از کشاورزی را از آن خود کردهاند.
در ادامه این گزارشها آمده که سهم زنان در آمریکا از بخش کشاورزی کمی بیش از 20درصد است که تنها کمی بیش از سال 1980 است و نسبت به سایر کشورهای پیشرفته سهم بسیار کمتری دارند. کشورهایی مانند بولیوی، برزیل، کلمبیا، اکوادور و پرو از جمله کشورهایی هستند که سهم زنان از نیروی بخش کشاورزی همواره رو به افزایش بوده است. با توجه به آمار و ارقام مذکور بهنظر میرسد که زنان در حوزه کشاورزی کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته سهم بیشتری از اشتغال را در اختیار دارند، البته نوع اشتغالشان بیشتر حالتهای کارگری را دارد تا مدیریتی.
زنان و خوداشتغالی در کشاورزی
زنان جدای از برعهدهداشتن نقش کارگرهای ارزانقیمت در مزارع، در دهههای اخیر خود به کشت و داشت و برداشت در مزارع و صنایع تکمیلی کشاورزی روی آوردهاند اما در این میان همواره با محدودیتهایی مواجه بودهاند؛ زنان کشاورز از نظر دسترسی به امکانات اولیه در فعالیتهای کشاورزی، همانند بذر و کود و ابزار و تجهیزات فنی، دستخوش محدودیت هستند و این محدودیت تا اندازهای از مشکلی که آنان در اخذ وام و اعتبار دارند، ناشی میشود. علاوه بر این، نیاز مردان به امکانات مورد اشاره بر دشواری وضع زنان کشاورز میافزاید چرا که امکانات اولیه را مردان در اختیار گرفته و در جریان تولید از آن سود میجویند.
با این همه، کشاورزی بهعنوان کهنترین فعالیت تولیدی، مهمترین فعالیت اقتصادی همه کشورهای جهان از سالیان دور تاکنون است. امروزه نیز بخش کشاورزی در بسیاری از کشورهای درحال توسعه بخش غالب اقتصاد ملی به شمار میرود، بهطوری که رشد و توسعه اقتصادی این کشورها ارتباط بسیار تنگاتنگی با توسعه کلی بخش کشاورزی آنها داشته و به عبارتی دیگر توسعه کشاورزی در چارچوب توسعه ملی کشور مورد بحث قرار میگیرد.
کشاورزی در اقتصاد ایران
کشاورزی از دیرباز در ایران مورد توجه بوده و بخشی از جمعیت فعال کشور در این بخش مشغول به کار هستند. برپایه تازهترین گزارشها از وضعیت نیروی کار، سهم شاغلان کشاورزی در ایران بین 22 تا 25درصد بوده است. بنا به گفته علیرضا بزرگی، رئیس سازمان نظام مهندسی کشاورزی استان تهران، کشاورزی بین 20 تا 22درصد از سهم اشتغال را در کشور دارد. همچنین 13/5درصد از تولید ناخالص ملی را شامل میشود.
بزرگی در ادامه صحبتهایـــش به «فرصت امروز» میگوید:حدودا 27درصد از جمعیت کشور بهطور مستقیم در روستاها زندگی میکنند که این میزان حدود 23میلیون نفر است. در نظر داشته باشیم که کشاورزی فقط تولید محصول نیست، خدمات کشاورزی و بازرگانی را هم که در شهرها صورت میگیرد،شامل میشود.»
اما گزارشهای مرکز آمار ایران تفاوت 5 تا 8درصدی را با گفتههای بزرگی نشان میدهد؛ طبق این آمار کشاورزی فقط 18/8درصد از کل بازار اقتصاد و اشتغال ایران را تشکیل میدهد که رقم ناچیزی است. به هرحال طبق گزارش مرکز آمار، سهم مردان فعال در بخش کشاورزی 16.6درصد بوده است و زنان در مقایسه با مردان، با سهم 18.3درصدی، نقش فعالتری در بخش کشاورزی داشتهاند. با وجود اینکه ایران کشور پهناوری است، تنها 12درصد از مساحت کشور تحت عملیات کشاورزی است. زمینهای زیر کشت ایران در حدود 16میلیون هکتار برآورد میشود که نزدیک به نیمی از ظرفیت کشت و زرع همچنان دست نخورده و بلااستفاده مانده است. علاوهبر این باید تخریب اراضی کشاورزی و تغییر کاربریها را هم به آن افزود. هرچند آمار مشخصی در این زمینه وجود ندارد.
سهم و نقش زنان
علاقهمندی زنان برای اشتغال در بخش خدمات و کشاورزی بیشتر است. این علاقه و استقبال در قسمت کشاورزی در نقاط روستایی افزونتر است. آمار هم این مسائل را تایید میکند. در نقاط شهری، سهم بخش کشاورزی 4.8درصد و در نقاط روستایی 46.7درصد بوده است. به این ترتیب، اشتغال در بخش کشاورزی در نقاط روستایی، در مقایسه با دیگر بخشهای اقتصادی، بیشترین سهم را داشته است. البته دلیل این درصد بیشتر مربوط به زندگی بر پایه کشاورزی در روستا است. همچنین عدم وجود صنایع بستهبندی، فرآوری و صنایع تکمیلی پیشرفته و گسترده در بخش کشاورزی ایران موجب شده که کشاورزی و اشتغال به آن در ایران هنوز هم بیشتر سنتی است.
علیرضا بزرگی در این باره میگوید: «از جمعیت 23میلیون نفری روستایی کل کشور، نیمی از آنها زن هستند؛ حداقل 2تا 3میلیون نفر در غالب خدمات و بازرگانی کشاورزی فعال هستند که حدود 50درصد آنان را زنان روستایی تشکیل میدهند.» بزرگی، آمار منتشره از سوی بعضی نهادها و سازمانها درباره تعداد زنان شاغل در بخش کشاورزی بهخصوص در روستاها را صحیح نمیداند، وی معتقد است: «زنان در بسیاری از فعالیتهای کشاورزی و تولید موادغذایی حضور دارند و پا به پای مردان در عرصههای مختلف کشاورزی مشغول هستند. هر چقدر سرسبزی و حاصلخیزی در منطقهای بیشتر باشد نقش زنان هم پررنگتر است. بنابراین تفکیک آماری براساس درصد و تعداد، منطقی نیست.»
بزرگی همچنین درباره تعاونیها و تشکلهای روستایی و کشاورزی میافزاید: «این تعاونیها یا زیرمجموعه سازمان تعاون روستایی هستند، یا زیر نظر وزارت کار، تعاونورفاه اجتماعی که تعاونیهای روستایی، تولیدی و توزیع را شامل میشوند. عمده فعالان آنها ساماندهی و حمایت از تولید و پشتیبانی، خریدوفروش و دفاع از حقوق صنفی را دنبال میکنند. در این مراکز زنان چه روستایی و چه شهری نقش موثری دارند.»
عرصههای مدیریتی زنان
بنا به گفته رئیس سازمان نظام مهندسی کشاورزی استان تهران، زنان شاغل و تحصیلکرده زیادی در این قسمتها مشغول به کار هستند. هرچند محدودیت آنها چه در زمینه عرصههای شغلی، دستمزد، میزان اشتغال و... در مقایسه با مردان تفاوت دارد. ولی حضور آنها قابل قبول است. بسیاری از متخصصان زن در قسمت خدمات کشاورزی فعال هستند؛ مدیریت واحدهای گیاه پزشکی و آب و خاک را برعهده دارند؛ مهندس ناظر، مشاور یا مسئول فنی واحدهای صنعتی کشاورزی هستند؛ در شرکتهای فنی مهندسی که به کشاورزی مرتبط است حضور دارند، در تعاونیها مخصوصا تعاونی گندم را اداره میکنند. مدیر واحدهای تولیدی کشاورزی هستند، در قسمت صنایعدستی بخشی از مدیران و فعالان این حوزه را خانمها تشکیل میدهند. تملک و مدیریت واحدهای بازرگانی و صادراتی محصولات کشاورزی، مدیریت و بازاریابی و فروش موادغذایی و... عرصههایی در بخش کشاورزی است که زنان در آن به فعالیت میپردازند.
مقایسه بین ایران و جهان
بنابر آمار سازمان جهانی کار، سهم نیروی کار شاغل در بخش کشاورزی به کل نیروی کار فعال در کشور ایران حدود 25درصد است که از متوسط جهانی کمتر است. طبق این آمار 35.30درصد از نیروی کار فعال در دنیا به کار در بخش کشاورزی مشغول هستند و این مسئله نشان میدهد که صنعت مذکور در دنیا برای خیل عظیمی از مردم فرصت شغلی ایجاد کرده است. در افغانستان بیش از 78درصد از نیروهای کار در بخش کشاورزی مشغول به کار بوده و این سهم در کشور نپال برابر با 75درصد است. در زیمبابوه این سهم به 66درصد و در هند به 53درصد میرسد. این سهم در کشور ترکمنستان برابر با 48.20درصد است. همچنین مطالعات نشان میدهد که بیش از 34درصد از مردم چین در بخش کشاورزی به کار مشغول هستند.
آموزش نداریم!
فرصتهای غیررسمی بهمنظور آموزش زنان در زمینه کشاورزی و موارد وابسته به آن و نیز خانهداری و امور خانوادگی فراهم آمده است، اما باید در نظر داشت که این فرصتها هنوز هم دامنهای محدود دارند. آموزشهای دوره ابتدایی دختران را از حیطه وظایف سنتی مربوط به خانهداری بازمیدارد؛ به همین دلیل آنان در زمینه کشاورزی و تخصصهای فنی به ندرت موفق به گذراندن دورههای آموزشی میشوند و همانطوری که قبلا ذکر شد، تنها بخش بسیار کوچکی از زنان کشاورز جهان سوم از خدمات ترویجی در کشاورزی برخوردار میشوند. به همین دلیل است که بیسوادی به همراه عدم آموزش یا آموزش ناکافی باعث میشود تا زنان در موقعیت نازل خود باقی بمانند.
میتوان اینطور استنباط کرد که زیانهایی را که زنان روستایی در کشورهای جهان سوم بر اثر نقشهای دوگانه خود یعنی هم بهعنوان «خانهدار» و هم بهعنوان «کشاورز» متقبل میشوند، ناشی از وضع نامطلوب آموزشی آنها است. معمولا امکانات آموزشی در حوزههای روستایی بسیار ناچیز است و آنچه وجود دارد در اختیار پسران قرار میگیرد.