امروز صبح ناشتا و قبل از اینکه صبحانه بخورم به خاطر اینکه نوبت آزمایشگاه داشتم از خانه بیرون آمدم و به سمت آزمایشگاه خون رفتم. برنامهام هم این بود که بعد از انجام کار آزمایشگاهم به خودپرداز بروم و کار روزنامهام را انجام دهم.
به آزمایشگاه که رسیدم ساعت نزدیک به 8 صبح بود، چند نفری از من جلوتر آمده و در صف آزمایش زنبیل گذاشته بودند. نوبتم را گرفتم و روی صندلی انتظار نشستم. چیزی که در مدت زمان انتظار توجهم را جلب کرد دفترچه بیمهای بود که همه منتظران داشتند ولی من از آن بیبهره بودم. برایم سوال شد که این دفترچه بیمه تا چه حد ارزش و اعتبار دارد و به چه میزان به درد میخورد.
به سراغ صندوق دار رفتم و گفتم: «ببخشید خانم! من هزینه بدون بیمهام شده 35 هزار تومان، با احتساب بیمه چقدر میشه؟»
گفت: «چه بیمهای؟»
گفتم: «نمیدونم اصلا چه بیمههایی داریم؟»
گفت: «بیمه خدمات درمانی یا بیمه تامین اجتماعی یا بیمه شخصی؟ بسته به بیمهتون فرق میکنه.»
گفتم: «مثلا بیمه تامین اجتماعی؟»
گفت: «آزمایشگاه ما طرف حساب بیمه تامین اجتماعی نیست!»
گفتم: «خب! چه میدونم مثلا خدمات درمانی!»
گفت: «اگر بیمهتون خدمات درمانی باشه باز هم بستگی داره بیمه تکمیلی باشید یا نه!»
گفتم: «فرض کنید بیمه تکمیلی باشم.»
گفت: «ما بیمه تکمیلی قبول نمیکنیم.»
گفتم: «ای بابا! چه بساطی شد. شما اونی رو که قبول میکنید بگید. مثلا همون خدمات درمانی بدون بیمه تکمیلی!»
گفت: «بستگی داره آزمایشتون چی باشه!»
گفتم: «مگه فرق داره؟ بیمه همشونو قبول میکنه دیگه؟!»
گفت: «فرق میکنه، خیلی هم فرق میکنه. مثلا اگر آزمایشتون به قصد عمل زیبایی باشه قبول نمیکنیم.»
گفتم: «ای بابا! چه گرفتاری شدیم. فرض کنید من دور از جون یک درد و مرضی دارم و میخوام آزمایش بدم، شما بگو با بیمه خدمات درمانی و بدون احتساب بیمه تکمیلی چقدر میشه؟»
گفت: «آزمایشتون گفتید چی بود؟»
گفتم: «آزمایش اسیداوریک و قند و چربی خون!»
گفت: «بسته به اسیداوریکتون مبلغش فرق داره!»
گفتم: «چه ربطی داره؟!»
گفت: «اگر اسیداوریکتون بالا باشه یعنی اینکه شما مصرف گوشت قرمزتون بالاست! کسی که تو این دوره و زمونه، گوشت قرمز زیاد مصرف میکنه حتما اوضاع مالیش خیلی خوبه! این آدم بیمه میخواد چکار! الکی جای یک عدهای رو تنگ کرده، به همین خاطر ربط داره!»
گفتم: «فرض کنید اسیداوریکم بالا نیست.»
گفت: «خب! با این شرایط مبلغ آزمایشتون با احتساب بیمه و همه کسورات می شه 34هزار تومان!»
گفتم: «خب! اینکه شد 1000 تومان
ارزونتر!»
گفت: «خب! انتظار دارید چقدر کمتر بشه! تازه مالیات و ارزش افزوده رو حساب نکردم اگرنه می شه 349 تومان و 8 زار!»
گفتم: «یعنی دوزار کمتر؟!»
گفت: «بله! همین دوزارهاست که مهمه.»
اینجا بود که فهمیدم بیمه چقدر ارزشمند و حیاتی است. نوبتم شد و رفتم که آزمایشم را انجام دهم. البته قند خونم تو همین چند دقیقه کلی افت کرده بود.