امروزه موفقیت SMEها یا بنگاههای کوچک سرمایهگذاری، در مقایسه با رقبای بزرگ آنها براساس توانایی آنها در استفاده كارآمدتر از شبكههای خارجی است. حتی مزیت رقابتی یك بنگاه بیشتر براساس شبكههای خارجی تعیین میشود تا حد و اندازه بنگاه. برای كاهش زمان نوآوری، كاهش ریسك و هزینه و افزایش انعطافپذیری، SMEها توصیه به استفاده از شبكههای بیرونی شدهاند.
بیش از 90درصد استراتژیهایی که در جهات مختلف در بنگاههای کوچک و متوسط اتخاذ میشود، مانند توسعه در بعد سازمانی، تولید محصول جدید یا تغییر در ساختار محصول فعلی، مدیریتی، بازاریابی، تغییر در فرآیند و... با شکست مواجه میشود. در بسیاری از این موارد این امر به دلیل ضعف استراتژیها نیست، بلکه در نحوه اجرا شدن هر استراتژی نهفته است. دو دلیل عمده برای شکست در استراتژیها وجود دارد:
1- مهارتهای مدیریتی: اکثر بنگاهها با قابلیتهای مدیریتی اداره میشوند، در صورتی که اجرای درست استراتژی بیشتر از آنکه نیازمند مدیریت باشد، نیازمند راهبری است.
2- شکاف میان استراتژی و عملیات در بنگاه: شکاف بین این دو بخش اغلب باعث میشود بسیاری از استراتژیها اصلا به مرحله اجرایی نرسند یا پس از اجرا شدن در بنگاهها، هیچگونه سودآوری به همراه نداشته باشند حتی منجر به ورشکستگی بنگاهها شوند.
پیادهسازی استراتژی مرحله تبدیل دانش و تکنولوژی به عمل با توجه به شرایط و ویژگیهای حاکم بر بنگاه است و این امر به دلیل گستردگی ابعاد کار، شرایط متغیر و وجود تعداد زیادی عوامل بازدارنده، از ارزشمندترین و سودآورترین قابلیتهای هر بنگاه به شرط درست اجرا شدن است. در این بین آنچه بیش از پیش، وجودش الزامی است، استفاده از نوآوری در سطح بنگاههاست.
کلیدهای توانمندساز جهت موفقیت در کسبوکار بنگاهها میتوانند به سه شاخه تقسیم شوند. در بین این سه شاخه، بنگاهها ممکن است با موانعی جهت رشد و توسعه کسبوکار خود مواجه شوند. در شکل یک، این سه شاخه همراه با زیرشاخه نشان داده شده است.
استفاده از انواع مختلف استراتژی نوآوری در گرو شناخت وضعیت موجود بنگاه، محیط خارجی و وضعیت ایدهآل بنگاه است. انواع مختلف استراتژی نوآوری به شرح ذیل است.
1- استراتژی تهاجمی: بنگاههایی از این استراتژی استفاده میکنند که از طریق نوآوریهای رادیکالی و ارائه محصولات و خدمات جدید، قبل از رقبا بازار را در اختیار بگیرند.
2- استراتژی دفاعی: بنگاهها با استفاده از این استراتژی منتظر میمانند تا بنگاههای پیشروی بازار، محصولات و خدمات خود را معرفی کنند و آنها پس از رفع اشکالات، اشتباهات و نواقص آنها، محصولات و خدمات خود را به بازار معرفی کنند.
3- استراتژی وابسته: براساس این استراتژی، بنگاهها محصولات و خدمات جدیدی را ایجاد نمیکنند مگر بر حسب سفارش مشتری.
4- استراتژی تقلیدی: بنگاههایی که این استراتژی را پی می گیرند، به طور کامل، نوآوریهای بنگاههای دیگر را تقلید میکنند و با قیمت ارزانتری عرضه دارند، مانند محصولات چینی.
5- استراتژی سنتی: این استراتژی مطلوب بنگاههایی است که بسیار وابسته به سنتها هستند و علاقهای به تغییر و تحول ندارند، مگر در جهت کاهش هزینهها.
6- استراتژی فرصتگرایانه: طرفداران این استراتژی، دائم در جستوجوی نیازهای بازار خاصی هستند که با حل آنها بتوانند فرصتی را خلق کنند.
جهت اجرایی شدن هر کدام از این استراتژیها، پیششرطهایی مورد نیاز است:
* برنامهریــزی: جهــت رسیدن بنگاه از وضعیت فعلی به وضعیت ایدهآل باید تمام گامهای مورد نیاز با یک برنامه مناسب برداشته شود. وظیفه برنامهریزی شامل ارائه تعریفی از هدفهای سازمان، تعیین یك استراتژی كلی برای رسیدن به این هدفها و ارائه سلسله مراتبی جامع از برنامهها برای یكپارچه كردن و هماهنگ ساختن فعالیتها میشود. یك برنامه خوب باید بهگونهای متعادل باشد كه منابع موجود به مشکل متوازن برای انجام همه وظایف مصرف شود. در ضمن نباید منافع كوتاهمدت، فدای منافع بلندمدت شود یا به عكس. همچنین برنامه باید بهگونهای قابل انعطاف باشد كه در صورت لزوم بتوان هر نوع تغییری را در تخصیص منابع ایجاد كرد.
علاوه بر این، باید در برابر شرایط تغییر یافته بهگونهای انعطافپذیر باشد كه اگر وقایع آینده طبق پیشبینی تحقق نیابد، بتوان از همان برنامه با تغییر و تطابق آنها با موقعیت جدید استفاده كرد. از طرفی، برنامه باید با همكاری كاركنان تهیه شود. برنامهریزی نباید فقط در اختیار مدیریت عالی باشد، زیرا در صورتی كه برنامهای به كاركنان تحمیل شود، آنها خود را مسئول نخواهند دانست. همچنین همكاری مدیران عموما سبب میشود كاركنان با صمیمیت و جدیت برای موفقیت برنامه تلاش كنند و موجب افزایش خلاقیت در سازمان شوند.
فرهنگ سازمانی: این مولفه دارای هفت ویژگی است كه در مجموع، بیانگر فرهنگ سازمانی هستند.
این ویژگیها در شکل 2 نشان داده شدهاند.
* ســـاختار سازمـــانی: ساختارهای زنده و پویایی سازمانی، اثری مثبت بر خلاقیت و نوآوری دارند، زیرا این ساختارها دارای رسمیت و تمركز كمتریاند و با انعطافپذیری بیشتر میتوانند خود را با نیازهای محیطی سازگار كرده، نوآوری را تسهیل كنند. ساختار منعطف موجب میشود تبادل اطلاعات و ارتباطها به راحتی انجام شود و افراد در فرآیند تصمیمسازی مشاركت داشته باشند.
با توجه به اثرات انتخاب نوآوری مناسب و نحوه پیادهسازی نوآوری بر بهرهوری و سودآوری بنگاهها، اگر هر بنگاه بخواهد خودش به تنهایی تکنیکهای منتج از به کاربردن انواع نوآوری را پیادهسازی کند، علاوه بر اینکه این عوامل و تکنیکها شامل شاخصهای پیچیده همراه با پیچیدگی زیادی است، هزینه زیادی را هم در برخواهد داشت، زیرا بنگاهها به خودی خود درگیر تامین منابع مالی، مواد اولیه، نیروی انسانی، همچنین مشکلات مربوط به حوزه تولید و فروش هستند. بنابراین توجه به این شاخصها در هیچ کجای دنیا توسط خود بنگاه صورت نمیگیرد، بلکه در قالب شرکتهای متخصص مشاورهای ذیربط در قالب شبکهای اعمال میشود. در این رابطه موسسه TCKIT-Germany آماده ارائه چنین خدماتی است.
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به سایت http://www.TCKIT-Germany.com از نحوه همکاری و استفاده از این نوع خدمات مطلع شوند.
* کارشناس دفتر راهبرد نوآوری