سرمایهگذاری ماجراجویانه یا خطرپذیر یا کارآفرین به سرمایهگذاریای گفته میشود که طی آن مدیران جسور و کارآفرین سرمایههای خود را در اختیار شرکتهای جوان و نوپا یا همان استارتاپها قرار میدهند. این سرمایه از سوی شرکتهای سرمایهگذاری بزرگ به همراه کمکهای مدیریتی در اختیار شرکتهای نوپا و کسبوکارهای کوچکی قرار میگیرد که امید به بزرگ شدن و پولسازی دارند. به این ترتیب شرکتهای سرمایهگذاری سهامدار آن شرکتهای نوپا شده و با مدیریت موشکافانه خود در پیشرفت شرکت تازه نقشی اساسی ایفا میکنند. از سرمایهگذاری ریسکپذیر بهعنوان موتور محرک و محور اصلی رشد محصولات تازه و نوآوری یاد میشود.
در این روند شرکتهای تازه به میدان آمده در ازای دریافت این سرمایه، به تبلیغات، پژوهش، ایجاد زیرساخت و تولید محصول میپردازند. در این تعریف شرکت سرمایهگذار «VC Firm» است و به سرمایه خطرپذیر یا همان ماجراجویانه هم «venture capital fund» گفته میشود. در سرمایهگذاری ماجراجویانه هفت شاخص توجه به شرکتهای نوپا، خطرپذیری، دیدگاه بلندمدت، انگیزه سودآوری، مشارکت در مدیریت شرکتها، مشارکت در مالکیت شرکتها و خروج از سرمایهگذاری مورد توجه قرار میگیرد. سرمایهگذاری ماجراجویانه بدون کارآفرینان هیچ معنایی ندارد. بنابراین برای کسی که میخواهد با دل و جگر زیاد و جسورانه وارد عرصه سرمایهگذاری ماجراجویانه شود، نکات و آموختنیهایی وجود دارد که ما در نوشته پیشرو برخی از مهمترینشان را برای شما بازگو میکنیم.
آموختنی اول: سرمایه گذاری ماجراجویانه منبع اصلی تامین سرمایه شرکتهای نوپا یا همان استارتاپهاست.
سرمایهگذاری و تامین مالی ماجراجویانه در میان شرکتهای نوپا یک استثنا است نه روند عادی. در بعد تاریخی تنها درصد کمی (کمتر از یک درصد) از شرکتهای آمریکایی با سرمایهگذاری ماجراجویانه رشد کردهاند و آمار و ارقام آغاز هزاره سوم (از سال 2000) نیز تعریف چندانی ندارد و کاهش در روند توسعه شرکتهای سرمایهگذار ماجراجویانه را نشان میدهد. اما کم بــودن سرمایهگذاریهای ماجراجویانه به معنای کم بودن سرمایه برای شرکتهای نوپا نیست. آمارهای سال 2011 نشان میدهد که سرمایهگذاران ماجراجویانه در حضور سرمایهگذاران کمخطرتری همانند سایر انواع سرمایهگذاریها توانستند در آمریکا 28 میلیارد دلار در تقریبا 3700 شرکت سرمایهگذاری کنند.
آموختنی دوم: شرکتهای سرمایهگذار ماجراجو ریسک بزرگی را هنگام سرمایهگذاری روی شرکتهای نوپا به جان میخرند.
شرکتهای سرمایهگذار ماجراجو اغلب تصویر یک جوینده خطر را به ذهن میآورند که به دنبال پشتیبانی از ایدههای نو است. این تصویر کاملا درست است. در این نوع شرکتها بیشترین ریسک به دوش سرمایهگذاران است و نه خود شرکت. در سرمایهگذاری شرکتهای ماجراجو به دلیل مدل سوددهی صنعت، چرخه بلندمدت سرمایهگذاری و نبود تصویری دقیق از دادههای اجرایی سرمایهگذار صرفا از موفقیت شرکت نوپا از ته دل مطمئن است و اگر هم چنین اتفاقی رخ ندهد، چندان ناراحتی به خود راه نمیدهد. وجه دیگر ماجرا اما آنجاست که ســــرمایــهگذارهای ماجراجو در پایان یک دوره 10ساله قضاوت میشوند، پس از جوابگویی به این و آنکه در سایر انواع سرمایهگذاری روندی بهنجار به شمار میآید، راحت هستند. همچنین سرمایهگذاران ماجراجو از آنجاییکه تحت پوشش شرکتهای سرمایهگذار به انجام سرمایهگذاری میپردازند با خطر کمتری نسبت به سرمایهگذاران حقیقی دستوپنجه نرم میکنند. اما باز هم باید تاکید کرد که سرمایهگذاری ماجراجویانه در ذات خود «ریسک» دارد.
آموختنی سوم: اکثر شرکتهای سرمایهگذاری ماجراجو توصیهها و نظارتهای عالی دارند.
آنچه در شرکتهای سرمایهگذار ماجراجو بسیار جلب نظر میکند، چیزهایی است که فراتر از پول در اختیار شرکتهای نوپا قرار میگیرد. این نوع سرمایهگذاری تجربه، کارشناس عملیاتی و صنعتی، شبکهای گسترده از آدمها و شرکتهای مرتبط، خدمات گستردهای برای استارتاپها و حجم عظیمی از تجربههای موفق در سرمایهگذاریهای اینچنینی را در اختیار استارتاپها قرار میدهد. در برخی از این نوع سرمایهگذاریها این منابع غیرپولی بسیار بیشتر از نوع پولیشان اثر و ارزش دارند. اما نکته اینجاست که سرمایهگذاران ماجراجو، چه حقیقی و چه حقوقی، در زمینه تلاش برای در اختیار گذاشتن انواع تجربهها و مشاورهها بسیار با هم تفاوت دارند. به همین دلیل اظهارنظر مدیران استارتاپها درباره این نوع سرمایهگذاران نیز فاصله زیادی با هم دارند. برخی از آنها از این سرمایهگذاران بهعنوان یار مهربان یاد میکنند. بعضی دیگر اما چندان دل خوشی از آنها ندارند.
آموختنی چهارم: سرمایهگذاران ماجراجو بازگشت سرمایه خیرهکنندهای را رقم میزنند.
سرمایهگذاران ماجراجو علاوه بر ریسک بالایی که در کارشان میپذیرند میتوانند از سودها و بازگشت سرمایه بسیار بالای خود نیز لذت ببرند. این البته به شرطی است که دادههای اجرایی دقیقی از سوی کارآفرینان و صاحبان استارتاپها برای سرمایهگذاران ماجراجو فراهم شود. در این صورت است که بازگشت سرمایه در این نوع شرکتهای نوپا میتواند با وجود ریسک بالا به موفقیت بینجامد.تحقیقات درباره یک شرکت نوپا که نتوانست به اهدافش در این زمینه برسد نشان داد که بزرگترین دشمن این شرکت نوپا نه سرمایهگذار ماجراجو که خود صاحبان این شرکت نوپا بودند. آنها بدون در اختیار گذاشتن دادههای دقیق اجرایی انتظار بازگشت سرمایه حیرتانگیز داشتند. چیزی که در عمل ممکن نبود.
آموختنی پنجم: بزرگترها همیشه بهتر نیستند.
آنچه در ذهن آدمها بهعنوان یک پیشفرض همیشه درست وجود دارد این است که هرچه یک پدیده بزرگتر باشد، کاراییاش هم بیشتر خواهد شد. برای نمونه، دانشجوهای MBA فکر میکنند هرچه شرکتی که به آنها پیشنهاد کار میدهد، بزرگتر و شناختهشدهتر باشد، بیشتر خوش به حالشان است، حال آنکه چنین نیست. حکایت سرمایهگذاریهای ماجراجویانه هم همین است. بهنوعی نباید جوگیر شد و هرچه دارایی است در یک شرکت نوپا سرمایه گذاشت. تجربههای عینی نیز نشان داده که سرمایه هرچه بیشتر باشد، احتمال شکست در بازگشت سرمایه نیز بالاتر میرود. همچنین مطالعات صنعتی و دانشگاهی نیز نشان داده است که بازگشت سرمایههایی که میزان سرمایهگذاریشان از 250 میلیون دلار بیشتر بوده با شکست مواجه شدهاند. این رقم البته برای آمریکا است، قدر مسلم برای ایران از اینها خیلی کمتر است!
آموختنی ششم:سرمایهگذارهای ماجراجو، خلاق و نوآور هستند.
طبیعی است که شرکتهای سرمایهگذار ماجراجو دستکم باید به نوآوری اعتقاد داشته باشند، اگرچه در سالهای گذشته کمتر اثری از نوآوری در آنها دیده شده است. درواقع شرکتهای حال حاضر ماجراجو با اینکه خود را پشتیبان، تامینکننده مالی و حتی تا حدی نوآور میدانند اما کمتر به ویژگی آخر پایبند هستند.
در مجموع میتوان گفت ماجراجوهایی در این عرصه موفق هستند که ذات سرمایهگذاری ماجراجویی یعنی نوآوری را باور داشته باشند. این روزها از اهمیت این موضوع مقادیری کاسته شده چون همه از روی دست هم کار میکنند و کپی و تقلید را ترجیح میدهند. در نتیجه سرمایهگذاران ماجراجویی میتوانند بیشتر دوام بیاورند که کوچکتر بوده و نقش مهمی در هدایت سرمایههای رو به افول داشته باشند.