«بحران دریاچه ارومیه»، «نجات دریاچه ارومیه»؛ «ستاد احیای دریاچه ارومیه»؛ طرحها و نامهایی از این دست در سالها و روزهای اخیر در میان دولتمردان، مجلسنشینان و رسانهها بسیار مطرح شده است؛ موضوعها و طرحهایی که هیچیک نهتنها کارایی لازم را برای حل مشکل این دریاچه بزرگ کشور نداشته بلکه برخی از آنها نیز بدون مطالعه بوده و افزون بر تخریب منابع طبیعی دیگر نواحی، هزینههای گزافی را نیز روی دست ملت خواهند گذاشت. این در حالی است که برخی از کارشناسان و متخصصان حوزه آب بر امکانناپذیر بودن احیای این دریاچه تاکید دارند.
ستاد احیای دریاچه ارومیه که در دولت یازدهم به ریاست عیسی کلانتری، وزیر سابق کشاورزی تشکیل شده اکنون تلاش دارد با بررسی طرحهای ارائه شده در این زمینه و انتخاب آنها آب رفته را به جوی بازگرداند. چند روز پیش سخنگوی این ستاد از تصویب بخشی از بودجه ستاد احیای دریاچه ارومیه خبر داده و میگوید: بودجه پیشنهادی ستاد احیای دریاچه ارومیه حدود 15هزار میلیارد تومان برای مدت 10 سال است که در فاز نخست آن مبلغ یکهزار و 467 میلیارد تومان پیشنهاد شده است.
وی میافزاید: 27 پیشنهاد برای نجات دریاچه ارومیه به تصویب رسیده است که بعد از نهایی شدن بودجه، کار عملیاتی و اجرایی 10 مصوبه اولویتدار آغاز میشود.
عرب درباره طرحهای انتقال آب به دریاچه ارومیه اظهار میکند: طرح انتقال آب زرینهرود به سیمینهرود، انتقال آب از رودخانه زاب، انتقال آب رودخانه آجیچای به دریاچه ارومیه، آبیاری تحت فشار، افزایش راندمان انتقال آب به مزارع و تهیه نقشه کاداستر که مالکیت زمین، وسعت، نوع کشت و نحوه تامین آب آن را مشخص میکند جزو طرحهای اولویتدار برای اجرا هستند.
رییسجمهور از بیآبی رودها خبر ندارد؟
طرحهای انتقال آب یکی از طرحهای خطرناک زیستمحیطی است که برای احیای دریاچه ارومیه نیز مطرح شده است.
دکتر اسماعیل کهرم، مشاور رییس سازمان حفاظت محیطزیست در امور محیط طبیعی، در مخالفت با طرحهای انتقال آب در حوضه دریاچه ارومیه، درباره طرح انتقال آب زرینهرود و سیمینهرود با تعجب اظهار میکند: این دو رودخانه، آبی ندارند و خشک شدهاند. آیا واقعا هیات دولت و در رأس آن رییسجمهوری از این موضوع اطلاعی ندارند؟!
وی درخصوص انتقال آب از رودخانه زاب به دریاچه ارومیه نیز میگوید: رودخانه زاب گرچه رود مرزی نیست، اما در انتها به کشور عراق میریزد و براساس قوانین بینالمللی که از فروردین 91 اجرایی شده، ما حق چنین کاری را نداریم. این کار در آخر، مناقشات منطقهای را در پی خواهد داشت. حتی اگر موفق به کانالکشی و انتقال آب رود زاب به دریاچه ارومیه نیز شویم، این رود تنها سالانه شش میلیون مترمکعب آب دارد درحالیکه دریاچه ارومیه برای احیا به هفت میلیارد مترمکعب آب نیاز دارد و با انتقال آب رود زاب کمتر از یکدهم این میزان تامین میشود.
درماندگی دولت در طرح احیای دریاچه ارومیه
کهرم در ادامه انتقادهایش به طرحهای انتقال آب که مانند سدسازی در دهههای گذشته در این حوضه آبریز انجام شده، تصریح میکند: دولت پس از تصویب طرح بینتیجه احیای دریاچه ارومیه، در آن مانده است. یکی از راهکارهای دیگری که در این طرح ارائه شده، انتقال 40درصد از آب بخش کشاورزی به این دریاچه است که اگر این راهکار اجرا شود دیگر به انتقال آب از هیچ حوضهای نیاز نیست. حال اگر چنین شود، کشاورزان باید چهکار کنند؟
وی ادامه میدهد: در سالهایی که در مخالفت با سدسازیهای بیرویه، فریاد میزدیم و آقایان همچنان سد ساختند و در پایاب سدهای حوضه آبریز دریاچه ارومیه 350 هزار هکتار زمینهای کشاورزی را به 750 هزار هکتار (دوبرابر) رساندهاند، آیا اکنون میتوانند کشاورزی را متوقف کنند؟ دامداران و کشاورزان ورشکستشده باید چهکار کنند و چگونه معیشت خانوادههایشان را تامین کنند؟ فشار و نارضایتی عمومی را چگونه باید مدیریت کنند؟ به همین دلیل دولت راهکار استفاده از سیستمهای آبیاری نوین و مدرن را دنبال میکند تا میزان آب مصرفی در بخش کشاورزی را کاهش دهد.
این فعال محیطزیست طبیعی ایران، در ادامه انتقاد به طرحهای انتقال آب میافزاید: افزون بر پیامدهایی که گفته شد، انتقال آب سفرههای زیرزمینی را تهی میکند و رودخانههایی که هنوز آب دارند را رو به خشکی میبرد. عملکرد دولتها در دهههای اخیر به اندازهای نادرست بوده که دیگر مخالفتها و انتقادها آشکار و علنی شده است.
سود سدسازان در احیای دریاچه ارومیه
مشاور رییس سازمان حفاظت محیطزیست در امور زیستمحیطی، سیاستهای سازهای و مدیریت آب را در سالهای گذشته بسیار بد و غیرکارشناسی ارزیابی کرده و میگوید: کسانی که سد و سدسازی را به این کشور تحمیل کردهاند و موجب خشکشدن دریاچه ارومیه و سایر حوضههای آبی کشور شدهاند اکنون با کدام تخصص میخواهند دریاچه ارومیه را احیا و بحران آب را مدیریت کنند؟ وزرای نیرویی که در دهههای اخیر سدسازی را پیشه کردهاند باید در قبال خشکشدن دریاچه ارومیه پاسخگو باشند.
کهرم ادامه میدهد: در زمینه احیای دریاچه ارومیه و طرحهایی که ارائه شده، مواجهه و مباحثههای بسیاری با مسئولان استانی (آذربایجانغربی) داشتهام، اما به 90 درصد از پرسشهایم درباره سدهایی که در حوضه آبریز این دریاچه ساخته شده یا دردست ساخت است، پاسخی ندادهاند.
وی به نشستها و میزگردهایی که در زمینه مدیریت بحران آب در کشور برگزار میشود، اشاره و اظهار میکند: این نشستها را نیز همان سدسازان اداره میکنند و از بهاصطلاح کارشناسانی در این نشستها دعوت میکنند که مدیریت آنها مورد تاییدشان است. کارشناسان این میزگردها که از دانشگاههای معتبر مانند آکسفورد و غیره دعوت نمیشوند. اگر چنین نیست پس چرا کسی یا کسانی از همفکران ما و از فعالان ناوابسته محیطزیست و پژوهشگر آب از سازمانهای مردمنهاد در این نشستها راه نمییابند؟
کهرم با صراحت بیان خاص خود میگوید: سدسازان وضعیت کشور و منابع آبی را به این روز انداخته و به مرز بحران کشاندهاند و اکنون که در حوضه دریاچه ارومیه راضی به توقف سدسازی شدهاند، پروژه احیای دریاچه را با طرحهای خطرناکتر مانند انتقال آب در دست گرفتهاند تا از این راه همچنان جیبهایشان را پر کنند. اینها کسانی هستند که به سودجوییهای کلان خود میاندیشند و آینده این مرز و بوم برایشان هیچ اهمیتی ندارد.