با پیشرفت دانش و آموزش، امروزه بسیاری از کارمندان درک خوبی از وظایف خود دارند و گاهی دانش آنها موازی با دانش مدیر است. پس اینکه صرفا آنها را بهعنوان زیر دست ببینیم شاید در دنیای مدرن امروز منسوخ شده باشد. این حقیقت سازمانها را با این پدیده مواجه میکند که بپذیرند نقش و سبکهایی از قبیل سبک بالا به پایین دیگر جایی در مدیریت جدید ندارد. در این گزارش چگونگی و چرایی اهمیت نقش و سبکهای جدید مدیریت را بررسی میکنیم.
مدیریت مدرن
مدیریت میتواند بهعنوان روش رسیدن به اهدافی که ارزش میآفریند تعریف شود. این اهداف باید به خوبی سازماندهی شود تا اهداف درست و بهترین ابزارها برای رسیدن به آنها شناسایی شوند. بهعنوان مثال هرچه اولویتها را برای خود تنظیم کنید، زمانتان را بهتر مدیریت کردهاید. مدیران دارای دو سبک مدیریتی تئوری Y (افراد زیردست افرادی صادق و مسئول هستند) و تئوری X (افراد باید هدایت شوند) هستند. در دهههای 80 و 90 میلادی بیشتر سبک هدایت و مدیریت مستبدانه رواج داشت، درصورتیکه با ورود به قرن جدید جایش را به مدیریت تیمی و سبک Y داد.
این سبک مدیریت از دو ادعا دفاع میکند:
-1 در سازمانهای جدید همه کارمندان میتوانند مدیر خود باشند، تنها باید مسئولیتپذیری بیشتری به آنها داد تا مطمئن شوند که تلاشهایشان نتیجه میدهد.
-2 اگر جو سازمان دوستانه باشد و مدیریت به نحوی انجام گیرد که از همه منابع استفاده بهینه صورت گیرد و همه وظایف درست انجام شود، دیگر هیچ اجباری به کنترل شدید و سختگیرانه نیست.
نقشهای جدید مدیران
مدیران امروز نیاز به درگیر شدن در شغل و مدیریت خود و ایجاد خود مدیریتی در کارکنان دارند. نقش جدید مدیران میتواند توسط چهار مقایسه به تصویر کشیده شود. امروزه مدیران نیاز دارند که به حالات زیر رفتار کنند. آنها ویژگیهای مشترکی با این نقشها دارند: بهعنوان سرمایهگذاران، بهعنوان مشتریان، بهعنوان مربیان ورزشی و بهعنوان شرکا.
مدیران همانند سرمایهگذاران
مدیران مانند سرمایهگذاران منابع را برای رسیدن به بهترین بازگشت سرمایه تخصیص میدهند. اثربخشی آن برمبنای چگونگی استفاده آنها از منابعشان است. اما مدیران از دو جنبه با سرمایهگذاران متفاوتند؛ اول از این نظر که سرمایهگذاران برای هر تخصیص منابعی نیاز به مشاوره و مذاکره دارند. هیچکس نمیخواهد منابعش هدر رود، در واقع میخواهد با سرمایهاش بهترین کسب وکار را راه بیندازد.دوم اینکه مدیران بهطور فعال در پیشرفت زیردستان نقش دارند، پس نسبت به سرمایهگذاران دستانشان در این امر بازتر است.
مدیران مانند مشتریان
ممکن است وقتی مدیران درگیر تغییر وضعیت مدیریت خود باشند، از مشتری و نظرش غافل شوند یا اینکه زمان گذاشتن خود به جای مشتری و درک نیاز او را نداشته باشند. وقتی محصولی یا خدمتی عرضه میشود، مدیران میتوانند زیردستان خود را بهعنوان مشتری کسب وکارشان ببینند و نظرشان را بپرسند. کارمندان میتوانند در شناسایی نیازهای مشتری نقشی فعالتر نسبت به مدیر داشته باشند.
این حس تیمی بودن کار هم از این نظر مفید است که میتوان از نظرات مشتری فرضی آگاه شد و هم اینکه به زیردستان حس مشارکت در مدیریت جدید و تیمی بودن کار القا و موجب وفاداری آنها به مجموعه شد. آنها میتوانند بهعنوان مشتری نظرات خود را به مدیر منتقل کرده و از انتقاد نترسند. حتی نظرات را از جانب مشتریان حقیقی انتقال داده و نقش مهمی در پیشرفت شرکت داشته باشند. بعدها این فرهنگ باید در سازمانها جا بیفتد که همین کارمندان میتوانند در مورد مدیر نیز نظر داده و حتی عیب کارش را در صورت خارج بودن از استانداردها به او بگویند. در مدیریت جدید مدیر نباید مقابل انتقادات جبهه بگیرد، بلکه داشتن نقش مدیریت انعطافپذیر یکی از نقشهای مهم مدیران در عصر جدید است.
مدیران مانند مربیان تیم
گلف بازان حرفهای دارای مربی و مدیر حرفهای هستند. مدیران به آنها در هماهنگی امور کسب وکار، اسپانسرینگ و هماهنگی سفرهای تیمی کمک میکنند. این مدیر برنامه به بازیکن آموزش نمیدهد، بلکه راه رسیدن او به هدفش را آسان میکند. یعنی او تنها هماهنگکننده، مشاور و تسهیلکننده امور است و دخالتی در هدایت یا کنترل مستقیم بازیکن در رسیدن به هدف ندارد. مدیران نوین در کسبوکارها، باید این روش را اتخاذ کنند و قادر باشند مسیر حرکت کارمند را به او نشان داده و در این راه کمکش کنند. این نوع همکاری با هدایت یک طرفه تفاوت دارد. مدیران در عصر جدید بیشتر نقش مربیگری و کمتر نقش هدایتکننده دارند، پس نیاز دارند که بیشتر مانند مربی رفتار کنند تا مدیران بالادست.
مدیران مانند شرکا
هرچه دانش و آگاهی کارکنان بیشتر میشود، میتوان بیشتر از حضور آنها در فرآیندهای سازمان بهره جست. مطمئنا مدیر، نتیجه این اعتماد و دو طرفه بودن رابطه را بعد از کسب نتایج درک خواهد کرد. او میتواند کارمندان را بهعنوان شرکای خود ببیند. از نظر آنها بهعنوان پیشکسوت و افراد با تجربه در حین استخدام افراد جدید استفاده کند. مسلما کارکنانی با دانش بالا برگ برنده هر سازمان هستند.