لیندسی ادوارد فاکس (ELindsay dward Fox) تاجر استرالیایی است که نامش با شرکت لیندفاکس (Linfox) همراه شده و او این شرکت را در سال 1956 تاسیس کرد. فاکس در حال حاضر رئیس غیراجرایی شرکتش محسوب میشود.
لیندفاکس بزرگترین شرکت خصوصی لجستیک و زنجیره تامین با بیش از 5هزار کامیون در سرتاسر کشورهای منطقه آسیای پسیفیک است. فاکس در دبیرستان ملبورن تحصیل میکرد اما در 16سالگی به دلیل عدم علاقهاش به تحصیلات آکادمیک از او خواسته شد که ترک تحصیل کند.
او کارش را به عنوان راننده کامیون شروع کرد و همین سکوی پرتابش شد تا شرکت لیندفاکس را راهاندازی کند.از آن زمان او در رویدادهای متفاوت از این دبیرستان بازدید کرده است. او در سالهای ابتدایی در یک تیم فوتبال با قوانین استرالیایی بازی میکرد که نسبتا هم موفق بود.
او طی سالهای فعالیتش در فوتبال در تیمهای مختلفی بازی کرد و در سال 1979 به عنوان رئیس باشگاه به یکی از همین باشگاهها یعنی سِینتس (Saints) بازگشت. اما کسبوکارش در شرکت لیندفاکس را در سال 1956 و با یک کامیون آغاز کرد. او سپس مالکیت پارک تفریحی- تاریخی لونا (Luna Park) را در سال 2005 به دست آورد.
از پایه شروع کنید
تا به امروز، فاکس هنوز یک کپی از بارنامه رانندگیاش از سال 1952 را در دفتر کارش نگه داشته تا روزهایی را یادآوری کند که در زمستان زغالسنگ و در تابستان لیموناد بار کامیون قدیمیاش بود.
این کار تا 30سالگی فاکس و زمانی که او شش فرزند و 60 کامیون داشت، ادامهدار بود. کسب این تجربه حائزاهمیت بود. این کارآفرین موفق اعتقاد داشت یادگرفتن یک صنعت از پایه عاملی بود که او موفقیت امروزش را به دست آورده است.
او کامیونداری را از درون آن میشناخت و اولین تجربهاش از نقطهای در پایین این صنعت و به عنوان یک راننده کامیون آغاز شد: «از زمانی که به عنوان یک پسربچه مدرسهای کار میکردم، فهمیده بودم پول کافی برای غذا نداریم و نمیدانستم دلار بعدی از کجا به دست میآید. وقتی به عنوان یک کودک در چنین محیطی باشید، هرگز فراموش نمیکنید. میدانید که سوسیس و سیبزمینی فقط دو یا سه شب در هفته وجود دارد و هر شب سخت خواهد گذشت، به خصوص اگر هیچ سسی هم برای ریختن روی سوسیس وجود نداشته باشد.»
به همین دلیل است که با وجود میلیونر شدن، فاکس سعی میکند همان سختی را البته با سخت کار کردن به فرزندانش بیاموزد تا کسبوکارش را به آنها بسپارد: «همه فرزندانم گواهینامه رانندگی کامیون را گرفتهاند یا میگیرند، چرخهای کامیون را رنگ زده و با مکانیکها کار کردهاند. هیچکس منصبی ندارد تا احساس کند نسبت به دیگری برتری دارد.»
شروع کار به عنوان یک راننده کامیون هیچگاه استعداد فکر کردن در مقیاسهای بزرگ را در ذهن لیندسی ادوارد فاکس محدود نکرد. او از دانش تجربی که در این صنعت داشت استفاده کرد تا توانست به جایی برسد که بزرگترین مشتریهای جهان را به دست آورد.
او از پدرش و از تجربه به عنوان راننده کامیون آموخت که چالشهای روزمره و و نیازهای این کسبوکار از پایه چه چیزی است.
روابط شخصی کلیدی برای داشتن کسبوکار خوب
«فکر میکنم باید سعی کنیم دنبال افرادی باشیم که دنبال ما هستند. اگر به دنبال آنها نباشیم نمیتوانیم برنده شویم.
امروزه، مشتری به دست نمیآورید مگر اینکه از ترکیبی از این سه مورد که من آن را TIL میخوانم استفاده کنید؛ اطمینان (trust)، درستی(integrity) و وفاداری (loyalty). من به افرادی که در ابتدا به کار میگرفتم دقت میکردم و وفاداری آنها صددرصد بود. شاید استعدادشان 90درصد بود، اما من برعکس، این مورد را ترجیح نمیدهم.»
پاسخ به این سوال که چرا او در زندگیاش بسیار موفق بوده واضح است؛ او به اینجا رسیده، به دلیل افرادی که در اطرافش قرار دارند، افرادی که از همان ابتدا و زمانی که یک راننده کامیون معمولی بود کنارش بودند: «روابط شخصی همیشه کلیدی برای داشتن یک کسبوکار خوب است. میتوانید روابط را بخرید، اما نمیتوانید دوستی را خریداری کنید. من دوستانی داشتم که در سختیها تنهایشان نگذاشتم. دوست برای چه چیزی است؟ برای روزهای سخت است، نه برای روزهای خوب.»
ارتباط با نویسنده: mona.ashrafzade@gmail.com