سازمانهای مختلف از جمله سازمانهای آموزشی در داخل کشور تحتسیطره دیوانسالاری و قانونمندی افراطی قرار دارند ولی این مسئله در مکانهای مختلف به شکل متمایزی در آمده است. در سازمانهای بروکراتیک قوانین زیادی حاکم است اما بحث اصلی این است که قوانین توسط افراد مافوق برای افراد زیردست تدوین شده است. همه افراد به یک میزان ملزم به رعایت قوانین نیستند. اگر افراد درون سازمان در یک سیستم خویشاوندی قرار داشته باشند، نیازی به رعایت قوانین و مقررات ندارند اما اگر فردی در خارج از این حلقه باشد، به واقع در سطح پایینتری قرار دارد، لذا دقیقا باید قوانین را رعایت کند و سیر طولانی و دست و پاگیر قوانین را طی کند.
در سازمانها قوانین و مقررات زیادی تدوین میشود اما از آنها چندان پیروی نمیشود، اگر هم پیروی شود بعضا نه به دلیل قانونمداری، بلکه به خاطر ترس از مجازات است. اغلب به مستند کردن تجارب سازمانی اهمیت چندانی داده نمیشود و اسنادی مبنی بر عملکرد شغلی افراد نگه داشته نمیشود. مدیریت دانش در بسیاری از مواقع امری صوری است و مباحث مرتبط با مدیریت دانش در حد گزارشهای کتابخانهای باقی میمانند.
شرح شغلهای مناسبی برای کارکنان تدوین نشده است و اگر هم شرحی در اختیار افراد قرار گیرد، بسیار قدیمی است و چندان هم از آن پیروی نمیشود که البته پیروی از چنین شرح شغلهای قدیمی که به روز نشدهاند و اکثرا با ماهیت وظایف کنونی کارکنان تناسب ندارند، نمیتواند مشکلگشا باشد. میزان پیروی از قوانین و مقررات در افرادی که تحصیلات یا سابقه مدیریتی پایینی دارند، بیش از کسانی است که تحصیلات و سابقه مدیریتی بالایی دارند. این درحالی است که گروه دوم باید الگویی برای گروه اول باشند.
وضع قوانین و مقررات بیش از حد در سازمانها و رعایت آن توسط افراد، تبدیل به مقولهای شده است که تحقیق و پژوهش بسیاری را در این زمینه میطلبد. عدم رعایت قوانین و به سخره گرفتن رعایت قانون تا حدی بین افراد نهادینه شده است. در سطوح آموزشی، افرادی که در مراتب بالاتری قرار دارند خود را مبرا از هرگونه رعایت قوانین میدانند و دیگرانی را که در سطوح پایینتر قرار دارند، موظف به رعایت قوانین میدانند. همین امر در سطح مشاغل سازمانی نیز وجود دارد و بهصورت دور ناتمام ادامه مییابد.
مجموعه این عوامل سبب میشود افراد یا قوانین را رعایت نکنند یا صوری آنها را انجام دهند اما به ماهیت و مفید بودن قوانین، توجهی ندارند.برخلاف تصور عامیانه که بروکراسی را مترادف کاغذبازی، مقررات خشک و به تاخیر انداختن کارها میداند، بروکراسی میتواند در فرآیند گسترش عقلانیت و بهعنوان نمونه مشخص اقتدار قانونی- عقلایی به کار گرفته شود. به منظور کارآمدی هرچه بیشتر ساختار بروکراسی ایران، باید به سازگاری میان ساختار با ارزشهای ایرانی- اسلامی و ویژگیهای فرهنگیای که از عقلانیت بیشتری برخوردارند توجه شود که چنین ساختاری در بلندمدت متقابلا میتواند گامی در جهت ایجاد تغییرات لازم در سایر ویژگیهای فرهنگی باشد.
لازم به ذکر است که هرگونه اصلاحات ساختاری و فرهنگی بدون توجه به توانمندسازی مدیران و کارکنان و از میان برداشتن شکاف میان مراکز علمی و دانشگاهی و افراد اجرایی، بینتیجه خواهد ماند. طراحی حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب وظیفه نهادهایی است که متخصصان آنها را هدایت میکنند. فراموش نکنیم پیشرفت هر مجموعهای تابع انسجام انرژی اعضای آن است و تا هنگامی که عناصر مختلف سازمانی از انسجام و منطق درونی برخوردار نباشند، نمیتوان آن مجموعه را به سوی پیشرفت یا توسعهیافتگی سوق داد.