تئاتر بدون تماشاگر نمیتواند زنده باشد. متاسفانه تئاتر ما در این روزها با عدماستقبال تماشاگران مواجه است. من در جشنواره تئاتر شهر امسال یک کار نمایشنامهخوانی را کارگردانی و در یک نمایش هم بازی میکنم. در این جشنواره متاسفانه با وجود اینکه هزینهای از مخاطبان بابت تماشای کارها دریافت نمیشود سالنها پر نیست. البته اگر سالنها خالی هم باشد ما کار خودمان را انجام میدهیم.
همین که صاحب اصلی کار راضی باشد برای ما معنی استقبال را تداعی میکند. جریان عدماستقبال از تئاتر، ریشهای است و مخصوص جشنواره تئاتر شهر نیست. در ایران در چند سال اخیر نمایشها با بیمیلی مخاطبان روبهرو شده است، مگر تعداد خاصی نمایش که بازیگران خاصی دارند یا از طرف افراد خاصی حمایت میشوند.
افرادی که به دیدن این مدل از نمایشها میروند، نمیتوان گفت مخاطب تئاتر هستند، بلکه اینها مخاطبان آن بازیگران یا افراد خاص هستند که اصطلاحا تماشاگر فصلی نیز میگویند.
تماشاگر حرفهای تئاتر کسی است که همواره مخاطب طیف زیادی از نمایشهای روی صحنه است. متاسفانه کاری برای تماشاگر حرفهای انجام نشده است. در تمام دنیا ما شاهد هستیم که بلیتها تا دو سال جلوتر پیشفروش شدهاند، اما در کشور ما کارهای خوب با سالنهای خلوت و خالی مواجه میشوند.
با وخیم شدن مشکلات اقتصادی و در نتیجه آن کاسته شدن از بودجه تئاتر چگونه میتوانیم برای تئاتر کار کنیم؟ زمانی بود که ما برای تئاتر هزینه میدادیم و تا فروختن اسباب و اثاثیه منزلمان نیز هزینه میکردیم تا بتوانیم در فضای تئاتر به کار مشغول باشیم و این از عشق و علاقه ما به تئاتر بود.
حالا اما دیگر نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. اگر کسی بخواهد در فضای تئاتر از روی عشق و علاقه کار کند، در این شرایط اقتصادی باید تمام زندگی خود را بفروشد و به دنبال آن به تمام افراد خانواده خود صدمه بزند و شبها نیز گرسنه بخوابد.
ما که تمام طول عمر خود را در تئاتر کار کردیم نباید امروز غم نان داشته باشیم، یا بعد از کار کردن به دنبال دریافت معوقات خود باشیم. مسئولان و مدیران کلان فرهنگی باید متوجه باشند که عده زیادی از طریق تئاتر ارتزاق میکنند. ما شاهد این هستیم که در سازمانهای مختلف بودجههای بسیار بالایی صرف امور مختلف میشود و در همین سازمانها هر وقت با کسری بودجه مواجه میشوند نخستین جایی که بودجهاش را قطع میکنند بخش فرهنگی و هنری است.
در این صورت من با خودم فکر میکنم در ظاهر تمایلی برای وجود هنر و فرهنگ نیست. در صورتی که فرهنگ و هنر زیربنا و تغذیهکننده روح جامعه است. بدون هنر جامعه مرده و خموده خواهد بود.
در تمام دنیا وقتی میخواهند جامعه را از لحاظ نشاط و سر زنده بودن بسنجند آمار گالریها، گیشههای تئاتر و سالنهای سینما را میگیرند. ما چه آماری در این زمینه میخواهیم بدهیم. در طول سال چندین جشنواره برگزار میکنیم به صورتی که رکورددار برگزاری جشنواره شدهایم، اما این همه جشنواره چه تاثیری داشتهاند؟
مسئولان همت کنند و بودجه را بهصورت پراکنده مصرف نکنند. فکر میکنم با تمرکز روی یک هدف خاص بتوانیم نتیجه بهتری بگیریم. در همین جشنواره تئاتر شهر با شناختی که من از اعضا و اجراکنندگان آن دارم، میتوان فهمید که این افراد از دل تئاتر بیرون آمدهاند و به همین دلیل مشکلات تئاتریها را میدانند. به همین دلیل است که برخلاف سایر جشنوارهها افراد حاضر در تئاتر شهر از لحاظ مالی حمایت بیشتری میشوند.
موضوع اقتصادی مهم است، اما در اصل فرهنگ است که باید زیربنا باشد. فرهنگ باید جایگاه بالاتری از اقتصاد داشته باشد. در گذشته ما کار فرهنگیمان را انجام میدادیم و از یک طریق دیگر ارتزاق میکردیم. امروزه این کار امکانپذیر نیست. نمیتوانیم به دلیل مشکلات مالی برای هر دو موضوع وقت صرف کنیم. تا زمانی هم که شرایط به همین ترتیب باشد وضع از این بهتر نخواهد شد.