دیدن بعضی از آدمها تنها یک دیدار نیمساعته یا یکساعته نیست. گاه رفتارها، احساسات و چهره بشاش و دوستداشتنی بعضیهاشان تا مدتها در خاطره آدم میماند. هدا صدر از این دست آدمها بود. بانوی کارآفرینی که حوزه کودکان زمینه فعالیت او شده که از آن لذت بسیار هم میبرد. در این گفتوگو از همه چیز حرف زده است. از شروع کارش، انگیزههایش، تجربههایش و آیندهای که پیشرو دارد.«از زمانی که یادم میآید دوست داشتم کاری برای خودم داشته باشم خیلی برایم مهم بود. میتوانم بگویم در دوران راهنمایی یا دبیرستان. واقعا دوست داشتم کاری برای خودم داشته باشم. یکی از دلایلش هم این بوده که پدرم هم موقعیتهای مختلفی داشت که دوست داشت برای خودش کار کند یعنی در کنار کار ثابتی که داشت، همیشه یک مدیر کارآفرین بود.» اینها جملات ابتدایی حرفهای هدا صدر است. حرفهایی که پیشدرآمد سوالهای ما شد و پاسخهای او.
و این محیط خانوادگی روی این روحیه شما تأثیر زیادی داشته؟
بله چون بابا همیشه دوست داشت بچهها مستقل بار بیایند.
مادر شما در این میان نقشی دارد؟
ببینید، مادر من بینظیر است نه اینکه چون مادرم است ولی یکی از مادرهایی است که واقعاً بینظیره و همیشه آرزو دارم دختر من هم درموردم همین حس را داشته باشد.
بینظیر بودن را به چه دلیلی میگویید؟ یعنی نوع حمایتشان از شما چگونه بوده است؟
اهمیت کارشان در پشتیبانی عاطفی است که از بچههایش میکند. در یک مقطعی که تصمیم گرفتم از خانواده جدا شوم و کار خودم را راهاندازی کنم، ایشان بسیار حمایت عاطفی کردند نمیگویم مالی، ولی حمایتهای عاطفیشان، پشتگرمیشان، آن اطمینانی که به موفق شدن من داشتند خیلی مهم بود.
چرا کار با کودکان یا به تعبیری برای کودکان را انتخاب کردید؟
من تحصیلاتم در رشته کامپیوتر است و در زمان دانشجویی به کودکان کامپیوتر آموزش میدادم و این زمینهای شد برای کار کودک که بعد با همسرم آشنا شدم و با همدیگر کار را شروع کردیم. جالب است زمانی که ما با نرمافزار کودکان و بازیهای کودکان شروع کردیم، حتی کمتر از 50درصد مردم در خانههایشان کامپیوتر داشتند.
حدودا چه سالی بود؟
حدودا سال 78.
از پیشینه کاریتان و زمینههای فعالیتتان بگویید.
از سال 81 مدیرعامل مؤسسه فرهنگی فرارسانه برگ هستم که برند مشهورش خالهستاره است. این مؤسسه یک مجموعه است و چند شرکت فرارسانهای برگ زیرمجموعهاش است؛ انتشارات فرارسانه برگ، مؤسسه فرهنگی فرارسانه برگ نو، کانون تبلیغاتی و یک انتشاراتی که همه زیرمجموعه این مؤسسه فرهنگی است. کارگردان و تولیدکننده حدود 60 کارتون کودک هستم و هر سال در جشنواره فیلم و انیمیشن کودک و نوجوان حضور پررنگ داشتهایم.
همچنین من شاعر و نویسنده کودک هستم و الان تقریباً هفت سال است که محقق و مترجم در زمینه آموزشهای نوین به کودکان هستم از تولد تا هفت سال که تاکنون چند جلد کتاب چاپ کردهام که زمینهای شد برای تأسیس آموزشگاهی به نام آموزشگاه زبان خالهستاره که بچههای دو تا هفت ساله را پذیرش میکنیم. نوع آموزشمان هم با کیفیتی انجام میشود که ادعا میکنیم بچهها واقعاً دو زبانه میشوند همانطور که الان دختر خودم بهرغم اینکه در ایران به دنیا آمده و در ایران بزرگ شده، کاملاً دو زبانه است و زبان سومش را هم دارد یاد میگیرد. در یک دورهای هم دبیر مجمع تشکلهایای سی تی بودم و چندین سال کارآفرین برتر و امسال هم به من اعلام کردند که جزو 10 بانوی برتر کارآفرین کشور شدهام.
به چند نمونه از کارهای خاصتان میتوانید اشاره کنید؟
ما در زمینه انیمیشنهای خالهستاره نفر اول هستیم و کارهایی که حدودا 14سال است انجام میدهیم. ما داستانهای مرزباننامه را کار کردیم و جالب است بدانید حتی پدر ومادرها فرق بین مرزباننامه و کلیله و دمنه را نمیدانستند! ما از داستانهای کهن ایرانی تلخیصی انجام دادیم و بهنوعی برداشت آزاد کردیم و بهصورت موزیکال تولید کردیم.
داستانهای مرزباننامه، داستانهای کلیله و دمنه و مثلهای خیلی جالب ایرانی را برای بچهها بهصورت کارتون و موزیکال در آوردیم. من همیشه این جمله خیلی برایم جالب است که شاد بودن هنر است، شاد کردن هنری والاتر. واقعاً دلم میخواهد این شادی بین بچههای ما در نسل جدید وجود داشته باشد خیلی این مسئله مهم است و ما واقعاً با تمام انیمیشنهایمان سعی میکنیم این شادی را به بچهها بدهیم و به خانههایشان شادی ببریم و سعی کردیم در ایران این ماندگاری را داشته باشیم.
سرمایه اولیهتان برای شروع کار چقدر بود؟
بعضیها میگویند ما از صفر شروع کردیم ولی ما از زیر صفر شروع کردیم. سرمایه اولیه ما انگیزه ما و ایدههایمان برای پیشبرد کار بود. الان که برمیگردم و به عقب نگاه میکنم یعنی به 17 سال پیش که در واقع هسته اصلی خالهستاره و مؤسسه فرارسانه برگ ایجاد شد، خیلی خوشحالم یعنی میتوانم با افتخار بگویم اگر برگردم به عقب و اگر انتخاب دوبارهای داشته باشم حتماً همین زندگی و همین راه را انتخاب میکنم.
برگشتن به عقب و پشت سر را نگاه کردن یا تجربه. همین موجب شد که سوالی به ذهنم بیاید. اجازه میدهید یک راز مگو را از شما بپرسم؟
بله، من متولد 57 هستم، با افتخار اعلام میکنم. ولی واقعاً سالهایی که گذشته تجربه است. تجربههای تلخ و شیرین، ولی ناراحت نیستم حتی از تلخیهایش ناراحت نیستم.
کمی بیشتر در مورد این تجربههای تلخ بگویید.
ببینید، زمانی که شما چک دارید دست مردم و اعتبارتان ممکن است خدشهدار شود، چکهای سنگین بدون هیچ حمایتی از هیچ ارگان دولتی و در واقع از هیچ جایی، خیلی استرسزا است من همیشه به شوخی میگویم اگر کسی چکی در دست مردم نداشته باشد اصلاً نمیداند کارآفرینی یعنی چه! ولی خدا را شکر همه چیز به خیر گذشت.
برگردیم به سال 81 و شروع کارتان. نخستین کار تولیدی شما چه بود؟
یک سی دی بود برای بچهها که به بازار عرضه نشد و احساس کردیم که چقدر حیف است تجربه آن زحمتی که کشیده شده به بازار نیامده است. بعد کار دیگری را شروع کردیم به اسم آقای آقایان، یک مجموعه کارتون خارجی که دوبله شد. البته با صداهای خودمان. یک انیمیشن ساده از این ساخته شد که تا الان حدود سه ورژن جدید از آن ایجاد شده و ما آن کار را بهعنوان نمونه موزهای نگه میداریم چون خیلی از صداهایش صدای خودم و همسرم است و راوی آن یکی از دوستانم و واقعاً شانس بزرگی که داشتم یک همسر بسیار خوب که همیشه پشتوانه من بوده است.
پس بهنوعی صدا پیشه هم هستید؟
ببینید، اصلاً صدای خود خالهستاره، آن کاراکتر شناخته شده برای بچهها صدای خودم است. وقتی در مهمانیها هستیم چون بچهها چهره من را ندیدهاند، مامانشان را وادار میکنند که بیایند پیش من و میگویند که این صدایش خیلی شبیه خالهستاره است! حالا یک خاطره جالب برای شما بگویم؛ من دختر پنج سالهای دارم که اسمش هم ستاره است. اوایل به من میگفت: «فقط شبیه خالهستاره است» (اصلا هم حاضر نبود قبول کند من خالهستاره هستم!)
خب شما فرمودید کامپیوتر خواندید و بعد رفتید سراغ آموزش به کودکان. در ادامه و برای پیشبرد کارتان مهارت دیگری هم آموختهاید؟
تولید کارتونها، بازیها و انیمیشنهای کودکان آغاز کارمان بود اما بعد از مدتی بهصورت کاملاً فشرده و پیوسته در زمینه روشهای نوین آموزش به کودکان، آموزش دیدهام و تحقیق و تألیف داشتهام.
در سطح جهان هم حضوری داشتهاید یا قصد دارید حضور داشته باشید؟
تاکنون نه. فقط امسال در جشنواره کودک سانفرانسیسکو اگر اشتباه نکنم شرکت کردیم.
کار در زمینه تولید کارتونها و انیمیشنها ذهن را به سمت نمونههای موفق خارجی هدایت میکند؛ چه تفاوتی بین آن کارها با کار در ایران وجود دارد؟ البته شاید قیاس معالفارق باشد. به لحاظ امکاناتی و وسعت رسانهای میگویم. ولی چه کنیم که همان ماندگاری هم برای ما ایجاد شد، مثلاً finding nemo که در سال 2003 تولید شده، پرفروشترین سیدی جهان میشود و finding dori هم بهعنوان ادامه به بازار آمده. یعنی این کارها ادامه پیدا میکند و احتمالا همان موفقیت را بهدست آورد و دوباره میرود سراغ همان کاراکترها و همان صداها. در ایران چه کارهایی باید انجام شود که کاری موفق و بینالمللی تولید کنیم؟
برای جهانی شدن عوامل متعددی دخیل است. مثلاً سلیقههای مختلفی وجود دارد. الان هم سیدیهایمان به کشورهای دیگر برای ایرانیان مقیم آن کشورها ارسال میشود. مانند کانادا، آمریکا و آلمان. الان سیاستمان این نیست که برای بچههای انگلیسیزبان سیدی تولید کنیم چون خیلی هنوز جای کار داریم. به دست آوردن بازارها و کار براساس ذهنیت جهانی کار آسانی نیست. آنها بازارهای جهانی را دارند، از همه مهمتر آنها کپیرایت دارند الان ما سیدیهایمان را 3 هزار تومان میفروشیم و هزینه تولید هر سیدی با این تکنیکهایی که الان استفاده میکنیم، بالای 50 میلیون تومان است. حالا اگر ما بخواهیم در سطح جهانی کار کنیم تولید هر سی دی بالغ بر 500 میلیون میشود. الان در خود ایران 12 عنوان محصول ما را در یک دیویدی رایت میکنند و 3هزار تومان میفروشند.
حتی در اینترنت هم کارهای ما را برای دانلود رایگان قرار دادهاند.حق کپیرایتی که در دنیا وجود دارد ریسک سرمایهگذاری را پایین میآورد، تولیدکننده میداند که خیلی راحت میتواند بفروشد. همین الان انیمیشن جدیدی که خیلی مطرح است و نامزد اسکار شده و تولید کمپانی پیکسار است به نام inside out بینظیر است. این انیمیشن اصلاً یک دوره تربیتی و روانشناختی برای والدین است. چون کارتونهای جدید تنها برای بچهها نیست و تولیدکنندگان سعی میکنند طیف گستردهتری از مخاطبان را مدنظر داشته باشند. من آرزو دارم که روزی انیمیشنی مثل آن بسازم.
کمی هم بپردازیم به میزان اشتغالزایی کارهای فرهنگی شما. الان چند نفر با شما کار میکنند؟
بهصورت ثابت 25 تا 30 نفر، ولی در هر پروژه گروههای 20 تا 30نفره زیادی با ما همکاری میکنند.
مسئولان دولتی برای این اشتغالزایی چه اهمیتی قائل هستند؟
با اینکه در ایران حاشیه سود کار فرهنگی بسیار پایین است و برای انجام کار فرهنگی مشکلات زیادی وجود دارد اما خوشبختانه ما تا الان هیچ حمایتی از هیچ ارگان دولتی نداشتیم یعنی این شرکت کاملاً خصوصی شروع کرده و به اینجا رسیده. درواقع با یک هسته خانوادگی؛ یعنی محیط کار ما را اگر بررسی کنید همه بچههای شرکت مثل اعضای یک خانواده هستند و من بابت این مسئله خیلی خوشحالم.
بیشتر خانم هستند یا آقا یا فرقی نمیکند و تواناییشان مهم است؟
ما اصلاً نگاه جنسیتی نداریم اما خوشبختانه بیشتر بچههای شرکت خانم هستند.
تحصیلاتشان در چه حوزههایی است؟
برنامهنویسی، انیماتور، گرافیست، تدوینگر و غیره بخش فنی ما هستند. یک بخش از کار ما هم تلفنهای گویا است مانند: قصهگوی خالهستاره، دیکتهگوی خالهستاره یا حتی تلفن فال حافظ خالهستاره با افراد دارای تخصص در این حوزه هم کار میکنیم.
هوش و خلاقیت یک کارآفرین چقدر راهگشا است؟
بسیار مهم است و حتی گاه از سرمایه مالی هم مهمتر است. به همین دلیل خلاقیت چیزی است که در شرکت ما حرف اول را میزند و همیشه سعی کردهایم مبدع باشیم. واقعاً نخستین تولیدکننده نرمافزار کودک هستیم و نخستین تلفن قصهگو را حتی با مستندات صداوسیما راهاندازی کردیم که درواقع بعد از آن تلفنهای دیگر آمد. میخواستیم با مشتری در تعامل باشیم. مشتری ما کی بود؟ بچهها بودند. بنابراین خالهستارههایی داشتیم که بهصورت رایگان تلفنی برای بچهها قصه میگفتند یا پای درد دل بچهها مینشستند و همین هستهای شد برای تولید تلفن گویا.
درواقع همیشه به بچهها و به دخترم ستاره هم میگویم مهم این است که تلاش کنید. مهم این است که خلاقیت داشته باشید و واقعاً این الان در تربیت بچهها حرف اول را میزند. مهم این است که ما زمینههای خلاقیت را برای بچهها فراهم کنیم چون در روند کاری خودم خلاقیت حرف اول را زده و ما را از مشکلات رها کرده و ما را استاد تبدیل کردن تهدیدها به فرصت ساخته است. این نکته را هم اضافه کنم که جسارت و ریسکپذیری مکمل خلاقیت هستند.
اگر زمانی هر چه دارید، از دست دادید و باز به همان نقطه صفر برسید، چهکار میکنید؟
دوباره شروع میکنم. قطعاً راحت نیست ولی شاید راه دیگری بلد نیستم.
راهی جز اینکه دوباره کار کنید و موفق شوید؟
بله چون مسئول هستم. در قبال تمام بچههایی که الان بهنوعی عضو مجموعه خالهستاره هستند که کم هم نیستند من مسئولم همه چیز در قبال زندگی فرزندی که به این دنیا آوردهام و این مسئولیت را قطعاً سنگینتر احساس میکنم. من مسئولم در قبال پرسنلی که اینجا کار میکنند و زحماتی که میکشند و مسئولم در قبال خانوادههای آنها! این مسئولیت کمی نیست پس چارهای ندارم بهجز اینکه دوباره شروع کنم.
این حس مسئولیت ستودنی است. چرا اینهمه احساس مسئولیت میکنید؟
ما اگر روی بچهها کار کنیم، نسلی را خواهیم داشت که اصلاح شده! البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. ما اگر بتوانیم پدر و مادرهای خوبی باشیم میتوانیم بچههای خوبی هم تربیت کنیم. از من خواسته بودند که یک شعار بدهم، گفتم من خیلی اهل شعار دادن نیستم ولی اگر چیزی بخواهم بگویم این است که: کودکان سرزمینم رویاهایتان را فراموش نکنید، آینده از آن رؤیاهای شماست! این واقعا چیزی است که در زندگی خودم هم هست. خالهستاره و ستاره رؤیاهای من بودند. رؤیاهای بچگی من که الان تبدیل به واقعیت شدهاند. رویاهای بچهها خیلی قشنگ است و باو خانواده نسبت به کودکشان که میتواند، مسیر زندگی آینده کودک را تغییر میدهد.
پرتیراژترین سیدی که داشتید تیراژش چقدر بوده؟
فکر میکنم بالای 3میلیون نسخه از بعضی محصولاتمان به فروش رفته است.
کتابها هم همینطور؟
نه متأسفانه! چون بچهها با صدا و تصویر بیشتر ارتباط برقرار میکنند ولی در حال انجام کارهای خاصی روی کتابها هستیم که بچهها کتاب بخوانند و آن را دوست خودشان بدانند. حتی در سیدیهایمان هم میگوییم بهترین دوستان خدا، پدر ومادر، کتابها و معلمها هستند. الان کار جدید ما که در حال اخذ مجوز است، خاله سوسک کوچولو است که داستان خاطرهانگیز خالهسوسکه را بهصورت کودکانه و با روایت جدید تولید کردهایم.
پیشنهاد میکنید کسی در زمینه کار شما شروع به کار بکند؟ فرصت سرمایهگذاری در این حوزه وجود دارد؟
حاشیه سودش بسیار پایین است. اما اگر کسی واقعاً عاشق این کار و عاشق بچهها باشد، چراکه نه چون فرصتهای زیادی برای سرمایهگذاری وجود دارد. مهمترین سرمایه برای اینکار نیروی انسانی ماهر است و تنها به صرف داشتن منابع مالی نمیتوان موفق شد. مثلاً من خودم شاعر کودک هستم، دوبلور کودک هستم و در زمینههای روانشناسی خیلی مطالعه و تحقیق دارم چون کار برای بچهها باید علمی انجام بشود. اگر به متدهای آموزشی دنیا هم توجه کنید، میبینید که بسیار کارشده و علمی هستند. همین فیلم inside out یا هر کدام از کارتونهای آموزشی خوب در تیتراژ پایانیاش چند PhD روانشناسی و مغزشناسی هم در کنار عوامل تولید حضور دارند و خوشبختانه ما هم در تولید سیدیهایمان از روانشناسان خیلی خوبی استفاده میکنیم.
آینده را چگونه میبینید؟
آینده را روشن میبینم چون برای آینده برنامه دقیق داریم. مثلاً ما نقشه راه مشخص، خط مشی مشخص و برنامه بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدت مشخص داریم و در مارکتینگمان از روشهای علمی استفاده میکنیم. به دلیل توجه به روشهای نوین در زمینه فیلد کاری خودمان ایزوی 9001 دریافت کردیم. هرچند هیچ نیازی هم نداشتیم اما دقیقا به خاطر روشهای نوین مدیریتی استفاده شده چون همسرم تحصیلاتشان امبیای است، ایزو گرفتیم. همیشه احساس میکنم آینده خوب و روشن است. امیدوارم آینده بچههای ما خیلی روشن و زیبا باشد.