به نظر شما آیا بالا بردن مبلغ جریمه میتواند در کاهش تصادفات موثر باشد! دلیل این پرسشم برخورد روزانه با افرادی است که مدام از مبالغ بالای جریمه صحبت میکنند، در حالی که خودشان بهشدت در حال نقض قانون هستند.
دیروز جلوی خودپرداز منتظر پیدا کردن سوژه بودم که اتومبیلی با سرعت وارد پیادهرو شد و جلوی خودپرداز پارک کرد، طوری که سپر جلویش تقریبا نزدیک حلق و معده بنده بود. از ایشان در خواست کردم اگر امکان دارد حداقل در خیابان پارک کند، منتهای مراتب جوابی شنیدم که سوژه مطلب امروز ما شد.
گفت: «الان برم تو خیابان بذارم، مجبورم دوبل پارک کنم! بعدش مامور میخواد بیاد 100 تومان بنویسه که همین الانش یک تومان خلافیمه! بیشتر بشه تو میدی!»
گفتم: «خب !دوست عزیز شما تو پیادهرو پارک کنی که بدتره! نیست؟»
گفت: «عزیزم! برای من هرجا که جریمه نکنن بهتره! ماهی یه تومان حقوقمه، یه میلیون خلافی بدم! نمیشه که!»
گفتم: «خب خلاف نکن! نمیشه؟»
گفت: «چه جوری خلاف نکنم وقتی محل کارم تو طرحه و خونم بیرون طرح! هرروز مجبورم موقع ورود به طرح، رو پلاکم کاغذ بچسبونم! خسته شدم، واقعا دارند اذیت میکنن مارو!»
گفتم: «خب نرو تو طرح! مثلا با مترو برو سرکارت!»
گفت: «عزیزم! اگر میخواستم با مترو برم که اوضام این نبود! یکهو بگو بمیرم دیگه! دیروز سر اینکه یک خیابونو خلاف رفتم 40 هزار تومان جریمه شدم.»
گفتم: «خب اشتباه پیش میاد دیگه! منم بعضی موقعها حواسم نیست یک خیابون ورود ممنوع رو اشتباهی میرم.»
گفت: «نه! من اشتباهی نرفتم هرروز از همون مسیر میرم سرکارم، منتها هیچ وقت مامور نبود، نمیدونم چطور شد که این دفعه سر و کله مامور پیدا شد. یا سری قبل که تو جاده شمال واسه سبقت تو تونل کلی جریمم کردند و ماشینمو خوابوندن!»
گفتم: «خب! عزیزم اینطوری که برات مشکل درست میشه، یکهو گواهینامت باطل میشهها!»
گفت: «نه بابا! هیچ مشکلی پیش نمیاد!»
گفتم: «از کجا اینقدر مطمئنی؟»
گفت: «آخه گواهینامه ندارم.»
گفتم: «گفتی چقدر خلافی داری؟»
گفت: «یه تومان! آخه این انصافه من با این حقوق بخور و نمیر، یه تومان هم خلافی بدم! باید دولت یه شرایطی رو فراهم کنه که بتونم پرداخت کنم، قبل از این خلافیم باورت نمیشه 40 میلیون دیه دادم!»
گفتم: «دیه! تصادف کردی؟»
گفت: «آره دیگه! بیمم همش یک ماه بود که تموم شده بود، هم دیه رو دادم، هم حبسشو کشیدم! نمیشه که هرسال بخوام 30، 40 میلیون دیه بدم! میشه؟»
گفتم: «مگه هر سال تصادف میکنی؟»
گفت: «آره بابا! تصادف اسمش روشه، تصادفه دیگه، پیش میاد، دست خود آدم که نیست.»
گفتم: «به روح اعتقاد داری؟»
گفت: «چی گفتی؟»
گفتم: «هیچی، گفتم شما بهتره واسه اینکه نسل بشرو منقرض نکنی بیخیال رانندگی بشی، اینجوری هم دخل و خرجت ردیف میشه هم اینکه یک جماعتی از دستت راحت میشن! شما دخل و خرجت میخونه، عقل و بدنت با هم نمیخونه!»
هیچی نگفت فقط نگاه کرد، ولی نمیدونم چرا هنوزم زیر چشمم درد میکنه و کبوده، احتمالا بهخاطر آب و هواست!
تا بعد...