برخی به عنوان یک فن- هنر به مقوله عکاسی نگاه میکنند. در بین نگاههای متفاوتی که به عکاسی وجود دارد خیلیها هم به عنوان هنر این حرفه را قبل ندارند. بالاخره این حرفه با هر نوع نگاهی که پیرامونش وجود دارد به عنوان یک حقیقت پذیرفته شده است. در بررسیهای گوناگون میتوانیم از زاویه نگاههای مختلف به عکاسی نگاه کنیم. میتوان عکاسی را در دو شاخه فنی و هنری نیز فارغ از زاویه نگاههای گوناگون بررسی کرد. در شاخه فنی میتوان مثال یک آتلیه عکاسی را آورد. مثلا کسی که عکاسی میآموزد، یک مغازه اجاره میکند و آتلیه عکاسی میزند. این شخص شکل کلاسیک عکاسی پرتره، یعنی زیباتر نشان دادن مردم به وسیله تصاویر پسزمینه، نورپردازی و رتوش عکس را ارائه میدهد.
در کشور ما کسی که این گونه از فعالیت عکاسی را انجام میدهد جواب میگیرد و به صورت نسبی درآمد خوبی خواهد داشت و از لحاظ اقتصادی آدم موفقی خواهد بود. اگر بخواهیم وارد فاز هنری شویم به شاخههای مختلفی میرسیم که در بین عکاسان هم اختلاف در تعریف آنها وجود دارد. در همه رشتهها البته اختلافنظر طبیعی است. ارتباطی نیز به زمینه آن رشته ندارد. با وجود تعاریف مختلف در فاز هنری عکاسی همگی یک مسیر دارند. شاخه آرتیستیک عکاسی که معطوف به کار فروش و برپایی نمایشگاه میشود.شاخههای عکاسی خبری، مستند اجتماعی و غیره نیز همینطور هستند.
همه این رشتهها از لحاظ اقتصادی یک مسیر دارند و آن این است که اصولا فعالیت در زمینه مرتبط با عکاسی در ابتدا پاسخ اقتصادی و کسب درآمد به شما نخواهد داد. یعنی یک نفر که به عنوان عکاس آرتیست میخواهد فعالیت کند، سالها باید برای تولید آثارش تلاش کند و همینطور تا سالها خودش خرج برپایی نمایشگاههایش را بدهد. طبیعتا ضرر هم از لحاظ اقتصادی برای او خواهد داشت. این فرد خیلی باید خوششانس باشد تا در این شرایط از طریق فروش برخی از آثارش در نمایشگاه خرج و دخلش با هم یکسان شود و ضرری متوجه او نشود، اما سودی در کار نخواهد بود.
این روند ادامه خواهد داشت تا اینکه آن آقا یا خانم هنرمند رفتهرفته شناختهشدهتر شود. این روند هم خیلی طول خواهد کشید، اما به هر حال در این موقعیت، هنرمند میتواند از نظر اقتصادی موفقیت به دست آورد. در شاخه عکاسی مستند اجتماعی و عکاسی خبری نیز به همین ترتیب است. به این دو رشته اگر بخواهیم نگاهی داشته باشیم، در بدو کار کسی جواب نخواهد گرفت. کسی که به عنوان عکاس خبری و مستند اجتماعی فعالیت میکند، سالها باید با عنوان حقالتصویری یا موردی کار کند تا موقعیت مناسب از لحاظ اقتصادی برای مجموعه به وجود آید و او را استخدام کند.
عکاس سالها باید تلاش کند تا در نهایت بتواند از بیمه به عنوان منتی که خبرگزاری بر سر او خواهد گذاشت برخوردار شود.تصور کنید عکاسی که سالها تلاش کرده است تا بتواند اسم و رسمی به دست بیاورد و خودش را اثبات کند در شرایط اقتصادی فعلی با تورمی که وجود دارد چه میزان حقوق پس از استخدام دریافت میکند؟ اگر همین آدم از ابتدا وارد رشته دیگری میشد و زمانی را که برای فعالیت در عکاسی صرف کرد در رشته دیگری میگذراند قطعا انسان موفقتری میشد و درآمد بیشتری از لحاظ کسبوکار داشت.
در هنرهای دیگر هم همینطور است. افرادی که به دنبال کارهای فنی و اجرایی میروند درآمد بیشتری دارند. برای مثال در سینما افرادی که کار تکنیکال میکنند درآمد بیشتری از لحاظ کسبوکار دارند. در بهترین شرایط میتوان گفت دستمزد یک عکاس یک پنجم آنهاست. از لحاظ تجهیزاتی و تهیه لوازم عکاسی هم با فاجعه دیگری مواجه هستیم. یک وقتی ممکن است شما با خبرگزاری قرارداد بستهای و با آنجا طرف حساب باشی، در این صورت خبرگزاری که با بودجه دولتی یا نهادهای پولساز و صاحب سرمایه اداره میشود هر دو تا سه سال 300 میلیون تومان برای تعمیر و تامین تجهیزات هزینه میکند.
از این لحاظ خبرنگاران دغدغهای ندارند. البته این قانون شامل خبرنگاران بیمهای است. خبرنگاران حقالتصویری و موردی از تجهیزات خود استفاده میکنند و در صورت صدمه دیدن خسارتی به آنها پرداخت نخواهد شد.اگر کسی هم بخواهد آزاد کار کند یا با تجهیزاتش خارج از خبرگزاری فعالیت کند باید هزینه بالایی بپردازد و این در حالی است که تا مدت زیادی سودی نخواهد داشت. فرض کنید کسی میخواهد یک ست کامل برای کار خبری تهیه کند، این شخص یک دوربین 5D با یک لنز 70-24 و یک لنز 200-70 و یک فلش احتیاج دارد.
برای تهیه این ست باید حداقل 20میلیون تومان هزینه کرد. حالا شما حساب کنید کسی که 20میلیون تومان سرمایهاش را به تجهیزات عکاسی تبدیل کرده است در چه بازه زمانی باید سرمایه اولیهاش را بازگرداند؟ با حقوقهای یک میلیونی 20 ماه طول میکشد تا 20 میلیون تومان کسب کند. حال اگر این مبلغ را در یک بانک بگذارد و سود آن را دریافت کند میتواند سالانه 6میلیون بدون زحمت به دست بیاورد. عکاسی که برای روزنامه کار میکند حداکثر حقوقی که ماهانه با کلی منت به او میدهند یک میلیون تومان است.
اگر کسی خیلی اضافه کاری کند این حقوق یک میلیون و دویست هزار تومان میشود. با این حقوق در یک سال و نیم فقط اصل پول خرید دوربین و تجهیزات بازمیگردد. این شیوه کار هیچ توجیه اقتصادی ندارد.البته بیان این موضوعها دلیل نمیشود که عکاسها پول درنمیآورند. اتفاقا در طول انجام دادن همین خردهکارها روشهای گوناگون پول درآوردن را خوب یاد میگیرند.بعضی با ارتباط گرفتن با روابط عمومیها، سازمانها یا ارگانها و انجام دادن پروژهای کارهای آنها کسب درآمد میکنند.
شاید پول خوبی هم از این طریق نصیب عکاس شود، اما این به پیشزمینه عکاس به عنوان یک آرتیست و فوتوژورنالیست که میخواست عکاسی مستقل و روایتگر واقعیات دوران خودش باشد، لطمه میزند. این اتفاقات عکاس را از مسیر مورد علاقهاش خارج میکند. اصل هنرمند بودن انسان در این مسیر ضربه میخورد آن هم به خاطر حقوقی که برای زندگی کردن به آن محتاج است. خطر این ماجرا این است که عکاسهایی که باید به عنوان روایتگران واقعیت دوران خود فعالیت کنند یواش یواش به حقوقبگیران بدون هنر تبدیل میشوند.
عکاس