تعریف من از مستند، بازتاب خلاقانهای از واقعیت جامعه است و کارگردان مستند، با درک درست به شکل هنرمندانه آن را منعکس میکند. من فکر میکنم که تفاوتی بین بازتاب مشکلات در فیلم و جار زدن مشکلات به نام ساخت مستند وجود دارد. در فیلم مستند مشتی اسماعیل که در جشنواره فجر مورد تقدیر واقع شد تلاش کردم تا از نگاه جار زدن مشکلات فاصله بگیرم و به زاویهای دیگر از روایت برسم.
مشتی اسماعیل یک شخصیت واقعی در یکی از روستاهای کیاسر است که سوژه فیلم مستند من شد و من پیش از ساخت مستند او را میشناختم و از ویژگیهای شخصیتی او با اطلاع بودم. پس تصمیم گرفتم درباره زندگی مشتی اسماعیل مستند تهیه کنم و نشان دهم افراد در عین حالی که مشکلات بسیار دارند میتوانند بسیار سرزنده باشند و مشکلات اقتصادی یا حتی جسمانی سد راه تعالی آنها نشود.
زمانی که مستند مشتی اسماعیل به جشنوارههای خارجی رفت، بسیاری از من میپرسیدند چگونه یک پیرمرد نابینا میتواند سرشار از امید و خوشحالی باشد و بدون کمک دیگران، امور زندگی را بگذراند و من در جواب آنها میگفتم انسانهایی از جنس مشتی اسماعیل در ایران زیاد هستند که در کنار همه مشکلاتی که دارند، سرشار از خوشی زندگی میکنند.
کشورهای غربی و امریکایی ایران را کشوری تهی از امید و زندگی تصور میکنند، درحالیکه اینگونه نیست و یکی از هدفهای من در ساخت این مستند، نشان دادن همین امید به زندگی بود.
هر کس در کشور خود با مشکلاتی مواجه است ولی قرار نیست همیشه مشکلات را جار بزنیم. با توجه به اینکه کشورهای اروپایی و امریکایی چند برابر بودجه ایران برای تهاجم به فرهنگ ایران هزینه میکنند، هر یک از ما باید از خود بپرسیم وظیفه ما در راستای اعتلای فرهنگ کشور چیست، نه اینکه فقط نقاط منفی را ببینیم و چشم را بر مسائل مثبت که کم هم نیستند، ببندیم.
البته عقیدهام این نیست که در فیلمها دروغ بگوییم، اما در ایران به وفور میتوانید امید و زیبایی را ببینید و قصد من این بود بخشی از همین زیبایی را به تصویر بکشم. آرزوی من این بود فیلمی را که میسازم غیرت ایرانی را خدشهدار نکند و زمانی که برای گرفتن جایزه به روی سن میروم، این غیرت حفظ شود.
به نظر من نخستین کار مستندساز این است که با باز کردن دنیای دیگر برای مخاطب، تفکر را در او برانگیزاند و اگر مستندساز در مورد چیزی که اعتقاد ندارد مستند بسازد، هرگز در کار خود موفق نخواهد شد.