در خودپرداز امروز نگاهی انداختیم به سبزی خوردن و قیمت آن در بازار!
روایت اول
فرماندار ویژه دزفول نسبت به گسترش دامنه اعتیاد در جامعه به دلیل مواد مخدر گران هشدار داد و گفت: «متاسفانه قیمت مواد مخدر از ماهیچه و مغز ران هم گرانتر شده است.»
روایت دوم
فرماندار ویژه دزفول نسبت به گسترش دامنه اعتیاد در جامعه به دلیل مواد مخدر ارزان هشدار داد و گفت: «متاسفانه قیمت مواد مخدر از سبزی خوردن نیز ارزانتر شده است.»
بررسی ماجراها
روایت اول غلط است و صحت ندارد. اینجا کلمبیا نیست که گران بودن مواد مخدر تاسف داشته باشد، اگر هم اینچنین بود باید خدا را شکر میکردیم که گران شده است.
ولی روایت دوم صحیح است. بهظاهر مواد مخدر در برخی از شهرهای کشور از سبزی خوردن هم ارزانتر است! آخرین باری که به سبزیفروشی رفتم و تربچه و جعفری و ریحون خریدم، کل خریدم چیزی حدود 3000 تومان شد، قیمت مواد مخدر ازاین هم ارزانتر شده است! این ماجرا از یک جنبه خوشحالکننده است و آن این است که خدا را شکر میکنیم بالاخره یک چیزی هم پیدا شد که در این چند ساله ارزان شد و مانند همه موارد و کالاها گران نشد. اینکه چطور افزایش قیمت دلار و طلا و تحریمها و غیره روی قیمت مواد مخدر تاثیر نگذاشته چیزی عجیب است که بر ما نیز پوشیده مانده. در همین راستا به یکی از شهرهای دورافتاده رفتیم و دوست عزیز ساقی خردهفروشی را پیدا کردیم و مصاحبهای کوتاه با ایشان انجام دادیم.
«کامی بیهوا» پنج سال است که حرفه پخش مواد را برعهده گرفته و در حال خدمت به مردم است. جناب بیهوا در فضایی بسیار صمیمی و دوستانه به سوالات ما پاسخ داد.
خودپرداز: «کامی جون خوبی داداش؟ چه خبر؟ اوضاع کار و بار چطوره؟»
کامی: «شکر خدا بد نیست، انتهای تابستون یکم سوسکی شد بازار ولی دوباره با شروع مدرسهها و دانشگاه خوب شد.»
خودپرداز: «کامی جون شما از کجا میخری جنساتو؟»
کامی: «ما جنسامون اکثرا وارداتیه و از اونور میاریم.»
خودپرداز: «خب قاچاق دیگه؟»
کامی: «نه داداش ثبت سفارش میشه، گمرکیشو میدیم میاریم؟ البته گمرک خودمون دیگه! با این گمرکی که شما میشناسید فرق داره.»
خودپرداز: «جدی میگی؟ از کی اینطوری شد؟ یعنی کارتون غیرقانونی و خلاف نیست؟»
کامی: «اون که هست نوکرتم، منتها دیگه دیگه.»
خودپرداز: «تا حالا نگرفتنت؟ زندانی نشدی؟»
کامی: «چرا داداش پیرارسال یک سال زندان بودم.»
خودپرداز: «جدی؟ با چقدر مواد دستگیر شده بودی؟»
کامی: «مواد! بهخاطر مواد نبود که البته مواد هم همرام بود ولی با اون کاری نداشتن، تو فیس بوک عضو بودم به همین خاطر یک سال واسم بریدن.»
خودپرداز: «عجب! یعنی با موادت کاری نداشتن؟»
کامی: «آخه ما یک قانون داریم تو کارمون که می گیم گیرم که میگیرید گیرم که زندانی میکنید با رویش ناگزیر ساقیهای خرده پای جدید چه میکنید؟»
خودپرداز: «آقا دستت درد نکنه، ممنون که وقتتو به ما دادی.»
کامی: «سبزی مبزی میخوای بدم بهت؟»
خودپرداز: «نه داداش دمت گم مرسی.»
خبرنگار واحد مرکز خودپرداز/ دورافتاده