امروزه در مسیر توسعه علمی جهان تلفیق علوم میانرشتهای موجب کشفیات حیرتانگیزی شده که ماحصل آن، دستاوردهای فراوانی را برای نسل جدید به ارمغان آورده است.
از جمله این دستاوردها در علم بازاریابی «نورومارکتینگ» یا «بازاریابی عصبی» است که با تلفیق علم بازاریابی و علوم شناختی نظیر عصبشناسی، دانش جدیدی را به جهان تبلیغات معرفی کرده است. در این میان وجود علومی چون روانشناسی، مدیریت، هنر و... را نیز در پدید آمدن این علم نوپا نمیتوان نادیده گرفت.
بازاریابی یا به تعبیر بعضی از متخصصان «هنر فروش» به معنی بستری است جهت تهیه و ارائه کالا و خدمات با ادراک به نیازهای مشتری و در نهایت برآورده ساختن خواستههای آنان که این فرآیند درنهایت به سودآوری صاحبان صنایع و سرمایه منجر و رسیدن به این اصل تنها با برخورداری از محصول مناسب در زمان و مکان مناسب و ایجاد تعادل بین نیاز مشتری و تواناییهای سازمان، حاصل خواهد شد.
در این راستا متخصصان علوم عصبی با ارائه نتایج تحقیقات و آزمایشهای علمی به دست آمده خود به یاری بازاریابان آمده تا آنها را قادر سازند ذهن مشتریان را خوانده و با اطلاع از پیچیدگیهای مغز انسان و واکنشهای متفاوت آنها هنگام خرید، نسبت به اخذ مناسبترین تصمیم جهت افزایش فروش اقدام کنند.
در این تکنولوژی مهمترین عامل برای پی بردن به رفتار خریداران محصولات یا خدمات، ابتدا مطالعه و آزمایش بیولوژیک و فیزیکی روی مغز انسانها است و قطعا یافتههای به دست آمده برای سازمانها، شرکتها و بازاریابان، حکم نیروی محرکهای را دارد که قادر خواهد بود آنها را در مسیر فعالیت خود با سرعتی باورنکردنی به جلو هدایت کند، لذا آنها با این یافتههای گرانبها پی میبرند که چرا در هنگام خرید، یک مشتری کالایی را انتخاب و دیگری همان کالا را انتخاب نمیکند. چه عامل یا عواملی موجب میشود در لحظه آخر تصمیم مشتری جهت خرید برند مورد علاقهاش تغییر و برای خرید کالای دیگری اقدام کند. اساس واکنش مغزی و بیولوژی این دو در چیست؟ کارکرد ناحیههای متفاوت در مغز انسانها در بروز چنین رفتارهایی از کجا سرچشمه میگیرد؟ کدام قسمت مغز تمایل به خرید محصول خاص را دارد و کدام قسمت، از خرید آن صرف نظر میکند که به تصمیمگیری نهایی منجر میشود؟ عوامل شناختی، هیجانی، احساسی، رفتاری و... در این فرآیند چیست؟
پاسخ به این سوالها و دهها سوال پیش آمده را میتوان پس از تجزیه و تحلیل علمی و تخصصی و شناخت هرچه بیشتر عوامل تصمیمگیرنده، ارائه داد تا شرکتهای تبلیغاتی، بازاریابی و... با در نظر گرفتن این تاثیرات، کارآمدترین شیوه را در امر فروش بیشتر و سودآوری بالاتر به دست آورند. لازم به ذکر است در نورومارکتینگ، خصوصیات بیرونی خریدار نسبت به محصول و خدمات سنجیده نمیشود بلکه منبع اصلی آن و مرکز فرماندهی یعنی مغز انسان را مورد سنجش قرار داده و به مطالعه و بررسی واکنشهای حرکتی، حسی، عاطفی، احساسی، شناختی و... در برابر محرکهای موجود در بازار میپردازد. پس، نورومارکتینگ فقط با مغز انسانها بهعنوان مرکز شناخت، عاطفه و حس مشتری ارتباط برقرار میکند و نه با تبلیغات صرف یا اظهارات مخاطبان.
به لحاظ علمی سیستم عصبی انسان از دو بخش تشکیل شده:
- سیستم عصبی مرکزی که مغز و نخاع را شامل میشود.
- سیستم عصبی پیرامونی که شامل میلیونها نورون است که سیستم عصبی مرکزی را به اندامها و عضلات متصل میکند و وظیفه آن انتقال اطلاعات، ایجاد ارتباط بین سیستم عصبی مرکزی و اندامها و عضلات است. در این میان اطلاعات بهدستآمده حاکی از آن است که فعالیت مراکز خاصی از مغز بهویژه در بخش مربوط به احساسات، مستقیما به واکنشهای بیرونی می انجامد. جالب است بدانید به تازگی محققان پی بردهاند که 95درصد از تصمیمات خریداران برای خرید کالا یا خدمات بهصورت ناهوشیار و تنها پنجدرصد از تصمیمات براساس هوشیاری آنان صورت میپذیرد. درواقع دنیای نورومارکتینگ مملو از اسرار و ناشناختههای فراوانی است که هر روز نیاز به اکتشافات جدیدتر دارد. زیرا این شاخه از علم بیشترین توجه را به ذهن ناخودآگاه انسانها معطوف داشته یعنی همان شاهکلیدی که اهالی فن تبلیغات و بازاریابی سالها در سراسر جهان پیوسته در پی یافتن آن از زوایای مختلف هستند و بهطور حتم مسیر آینده علم بازاریابی با طلوع کامل خورشید نورومارکتینگ روشنتر، درخشانتر و پرتلألوتر خواهد شد.