در نگاه حیرتزده بسیاری از شهروندان محترم، نحوه تشکیل اندوخته در بیمهنامههای عمر و سرمایهگذاری و همچنین مزایای ناشی از آن، عملیاتی است در حد ساختن هشتمین مورد از عجایب هفتگانه! که اگر کار از ما بهتران نباشد، قطعا در زمره بهترین کارهای ما زمینیان به حساب میآید.
نکته جالب اینجاست که عموما هیچ آدم عاقلی، وجود هیچچیز عجیبی را باور نمیکند مگر آنکه خودش ببیند و البته جای نگرانی هم دقیقا همینجاست! زیرا کیست که تا قبل از تهیه بیمهنامه عمر و سرمایهگذاری، توانسته باشد مزایای «عجیب و غریب ولی واقعی» اندوخته آن را دیده باشد؟! اینجاست که آدم یاد آن ضربالمثل معروف میافتد که: «شنیدن، کی بود مانند دیدن!»
همکار گرامی اینها را گفتم تا مرا نیز در رنجنامه فروش بیمهنامههای عمر و سرمایهگذاری در ایران، شریک غم خود بدانید! و البته از آنجایی که معمولا روی دیگر هر رنجنامهای، یک گنجنامه هم هست! ترجیحا و فعلا و در اینجا، به آن روی سکه که نقش گنجنامه را دارد، خواهیم پرداخت.
یکی از عجایب اندوخته بیمهنامه عمر و سرمایهگذاری آن است که طی چند سال اول قرارداد و بهخصوص همان سال اول و باوجود اختصاص سود تضمینشده به حق بیمه آن، به جای آنکه افزایش یابد، کم میشود! (یعنی کمتر از حق بیمه یا حق بیمههای پرداختی میشود) یکی از دشواریهای فروش بیمه عمر در ایران نیز به نحوه توضیح همین موضوع غیرعادی به مشتری مربوط است. (و البته بگذریم از روش فروش معدود فروشندگان محترمی که به جای ادای حق مطلب و احیانا از سر دلسوزی! صورت مسئله را پاک و تمام هم و غمشان را فقط صرف توضیح و مقایسه حق بیمههای پرداختی و مقدار اندوخته، در سالهای پایانی قرارداد بیمه عمر میکنند، آنهم بدون اشاره به تفاوت ارزش پول در ابتدا و انتهای قرارداد!)
از اینرو، باید بر این نکته تاکید و اصرار کنیم که از جمله حقوق بیمهای هر مشتری (شهروند) است که اطلاع یابد همه هزینههای هر بیمهنامه از جمله بیمهنامه عمر و سرمایهگذاری، به عهده خود مشتری است و این هزینهها در وهله اول عبارت است از هزینه پرداخت خسارت به بیمهگذاران یا بیمهشدگان یا بازماندگان، آن هم از صندوق ذخیره فنی (یا همان صندوق تعاونی بیمهای خودمان) و در مراحل بعدی عبارتند از هزینههای مالیاتی، سهم بیمه مرکزی یا بیمههای اتکایی دیگر از حق بیمهها، سود سهامداران، هزینههای شرکت مادر و زیرمجموعههای آنکه شامل نمایندگان و بازاریابان بیمه نیز میشود و... زیرا همانطور که قبلا هم توضیح داده شد، «بیمه» یک صنعت است با دخل و خرجهای مخصوص خودش نه یک «صندوق پرداخت خسارات» به همه شهروندان و با منابع مالی دولتی و تمامنشدنی.
دوم اینکه، بهتر است مشتری بداند عمده هزینههای بیمهنامه عمر و سرمایهگذاری، در سالهای ابتدایی قرارداد و بهخصوص سال اول آن، از حق بیمه مربوطه کسر و تامین میشود و در هر حال تا پایان قرارداد وی نیز ادامه مییابد.
علت این همه تاکید و اصرار بر رعایت حقوق بیمهای مشتری و بهخصوص مورد بالا، آنهم از سوی مشاوران بیمه این است که: «از ماست که بر ماست.»
آیا تا به حال از خود پرسیدهایم که چرا 70درصد پورتفوی صنعت بیمه در جهان را حق بیمه بیمهنامههای عمر و سرمایهگذاری تشکیل میدهد، اما در ایران عزیز ما، این درصد کمتر از چند درصد ناقابل است؟ یا اینکه چرا بیش از 95درصد شهروندان ژاپنی، یک یا بیش از یک بیمهنامه عمر و سرمایهگذاری دارند، اما کمتر از 10درصد جمعیت کشور ما متقاعد شدهاند که این بیمهنامه را (و متاسفانه با کمترین حق بیمه ممکن) تهیه کنند که از همین تعداد اندک نیز، بیمهگذاران بسیار فراوانی هستند که با گذشت چند سال، به فکر بازخرید بیمهنامه خود می افتند نه افزایش آن!
آیا زمان آن نرسیده که ما عاملان فروش بیمهنامه در ایران، خود را در نقش مشاور بیمه ببینیم نه دلال بیمه؟ قطعا مسائل و مشکلات فراوانند، اما به نظر اینجانب فرصتها نیز بیشمارند و گرچه ممکن است همه شهروندان درک درستی از بیمه نداشته باشند یا اینکه همه صاحبان این صنعت بر مدار و محور مشتریمداری حرکت نکنند، اما مسلما همه شهروندان ایرانی (بدون استثنا) تفاوت دلال و مشاور بیمه را به خوبی هم میدانند و هم حس میکنند.
آیا بهتر نیست به جای کسب رنج بیحاصل از رنگ کردن گنجشک و فروش آن به جای قناری، کاسب گنجی شویم که حاصل اطمینان مشتریان به مشاوران بیمه است؟ و صد البته که انتخاب با ماست.