تئاتریها در ایران همیشه دلی پر از گلایه داشتهاند و در هر فرصتی از وضعیت نامناسب اقتصاد تئاتر سخن گفتهاند. در میان پژوهشهای دانشگاهی هم میشود نمونههایی از استادان این هنر دید که به بررسی دلایل شرایط نامطلوب اقتصادی در تئاتر پرداختهاند. حمیدرضا افشار، استاد گروه نمایش دانشگاه هنر در پژوهشی درباره اقتصاد تئاتر مینویسد: هزینههای تولید در تئاتر به معنای عام، به دو بخش تقسیم میشوند: هزینههای ثابت و هزینههای متغیر. هزینههای ثابت، آن دسته از هزینههایی است که با تغییر تولید کالا و مصرف آن دستخوش تغییر نمیشود، خواه مصرف صورت بگیرد خواه صورت نگیرد.
در اقتصاد تئاتر، هزینههای مربوط به پیش تولید و اجرا، هزینههای ثابت محسوب میشود. برای مثال حقوق نمایشنامهنویس، حقالزحمه کارگردان و بازیگران، هزینه طراحی و دوخت لباس، هزینه طراحی و ساخت موسیقی، هزینه طراحی و ساخت دکور، امکانات صحنه، آکسسوار، اجاره پالتو جهت تمرین، دستمزد کارکنان، اجاره دفتر و مانند آن هزینههایی هستند بنا به چگونگی تولید و شیوه مصرف تغییری در آنها حاصل نخواهد شد. در مقابل، آن دسته از هزینههای عملیاتی که در طول مدت اجرای یک نمایش صرف میشود، از شب افتتاح نمایش تا پایان اجرا، جزو هزینههای متغیر به حساب میآید. این هزینهها شامل سالن اجرا، عوامل فنی صحنه، نور، صدا، موسیقی، ایاب و ذهاب، دستمزد کارکنان سالن اجرا و هزینههای تبلیغات و درج آگهی میشود. این هزینهها در تئاتر خصوصی، طبعا باید از محل گیشه و فروش بلیت تامین شود که بهای بلیت اینگونه اجراها چیزی نیست بهجز قیمت تمام شده تولید و نهایت تلاش گروه و تهیهکننده بازگشت اصل سرمایه و هزینه است.
او معتقد است دولت و موسسات مالی در مورد تئاترهای ملی و محلی وظایف عمدهای بر عهده دارند؛ از جمله، تامین هزینه احداث سالن تئاتر، تامین بودجه سالانه تولید شامل دستمزد نویسندگان، کارکنان، بازیگران و کارگردانان و...، تامین شرایط اجتماعی فعالیت و امنیت اجراها، تامین بودجه فستیوالهای تئاتر ملی و بینالمللی و سرمایهگذاری در بخش فرهنگ عمومی جامعه به منظور تربیت مخاطبان بالفعل تئاتر. به گفته او بحرانهای درونی و بیرونی اقتصاد، امنیت تهیهکننده بخشخصوصی را تهدید میکند. هنوز نظام مطلوب تهیه و تولید به روشنی تعریف نشده و راهکارهای مناسب خود را نیافته است. در اروپا و آمریکا موسسات و شرکتهای بزرگ صنعتی با استفاده از معافیتها و تسهیلات مالیاتی همواره تشویق میشوند تا در امور فرهنگی مشارکت کنند.
او نتیجهگیری میکند چنانچه موقعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه بهصورت همهجانبه مورد توجه واقع شود، تئاتر میتواند بهعنوان یک نهاد فرهنگساز، کارآفرین و سودآور در جامعه مطرح شود. برای رونق هرچه بیشتر تئاتر، باید ابعاد اقتصادی این هنر به درستی بررسی شود و روشهای جذب و انباشت سرمایه و هدایت منابع مالی مناسب که از مهمترین موانع و مشکلات موجود بر سر راه رونق تئاتر ایران است، مورد توجه قرار گیرد.
قطبالدین صادقی هم در مقالهای درباره اقتصاد تئاتر نوشته است: یارانه دولت و شهرداریها در همه جای دنیا شامل حال تئاتر و گروههای نمایشی بزرگ و جدی است. حتی در فرانسه نیز که هر شب در پاریس 350 نمایش بر صحنه است، سیستم سوبوانسیون یا یارانه با گستردگی هر چه تمامتر شامل حال گروههای هنری-حرفهای است و دولت به انحای مختلف به تئاترها و گروههای ریز و درشت کمک میکند. 9000 بازیگری که در سطح شهر پاریس فعالیت میکنند سندیکا دارند و براساس مصوبات مجلس و حمایت سندیکا هر بازیگر با بستن یک قرارداد چهار ماهه برای اجرای یک نمایش میتواند پس از انقضای قرارداد نسخهای از آن را به سازمان تامین اجتماعی «سکوریته سوسیال» ارائه دهد و هشت ماه باقیمانده سال را از سازمان تامین اجتماعی حقوق دریافت کند و پس از 30سال کار نیز مانند یک کارمند عادی از مزایای حقوق بازنشستگی برخوردار شود و این درصورتی است که اگر حتی قادر به بستن یک قرارداد هم نشد، با نوشتن نام خود در دفتر بیکاران بین 65 تا 85 درصد آخرین حقوقش را تا پیدا کردن کار تازه از صندوق سازمان دریافت میکند.
او بعد از اشاره به فاصله دستمزدهای تلویزیون و سینما با تئاتر میافزاید: از این بدتر آن است که گروهی طی چند ماه زحمت سرانجام نمایشی را آماده میکند اما به دلیل یا دلایلی از اجرای کار جلوگیری میکنند و این در شرایطی است که متن هیچ اشکالی نداشته و تصویبنامه هم گرفته شده است. نویسنده، کارگردان و بازیگران بیشماری میشناسم که در پی اینگونه برخوردها سخت مایوس و سرخورده شده، تئاتر را ترک کرده، عطای هنر را به لقایش بخشیده و حتی جلای وطن کردهاند و این همه شاید در اثر این واقعیت انکارناپذیر است که در سینما و تلویزیون ما هنر و فرهنگ تبدیل به یک استراتژی شده اما تئاتر ما بهعنوان مادر هنرهای نمایشی، هنوز بیبرنامه است و سیاست اقتصادی روشنی ندارد. به همین سبب دلسردی مجریان، مشکلات متعدد اداری و سطح نازل دستمزدها موجب بازدهی اندک مادی و معنوی شده و بازار تولید و فروش تئاتر را بهشدت محدود کرده است.»