موفقیت در هر شغلی مستلزم داشتن دو دسته مهارت است که باید آنها را شناخت و استفاده کرد؛ دسته اول، مهارتهای فنی مربوط به شغل است که فرد را در کار خود توانمند میسازد. مثلا یک حسابدار را در نظر بگیرید که با داشتن مهارتهای فنی و تخصصی از قبیل استفاده از نرمافزارهای مربوط به حسابداری، آگاهی و اشراف به آخرین تغییرات و قوانین مالیاتی کشور، شناخت پایهای و کامل نسبت به ساختار کسبوکارهای مختلف و نگهداری از اسناد مالی، یک حسابدار خبره محسوب میشود. دسته دوم، مهارتهای انسانی فرد در تعامل با دیگران در حین کار است.
این مهارتها در ارتباط با همکاران، مشتریان، اربابرجوع و حتی سهامداران و کلیه افرادی است که در حین کار با آنها ارتباط داریم و استفاده درست، به جا و مناسب همین مهارتهای انسانی، تاثیری شگرف در افزایش بهرهوری سازمان و کارایی تیم کاری دارد. یک حسابدار با قابلیت شغلی و تخصصی بالا را در نظر بگیرید که برخلاف مهارت فنی عالی خود در برخورد با مشتریان، بیادبانه و با پرخاشگری رفتار میکند. بهواقع چنین رفتاری به هیچ وجه برازنده شخصیت او نیست و بهشدت اربابرجوع را ناامید میسازد. تصورم بر این است که چنین فردی نمیتواند مدت زیادی در شغل خود دوام بیاورد.
اکثر مدیران و رهبران ذاتا اهمیت بالای «مهارتهای انسانی» خود و کارمندان و تاثیر آن را روی نتیجه کار میدانند و درک کردهاند، اما هنوز هم بسیاری از آنان عملا مهارت فنی و تخصصی را در اولویت قرار میدهند و برای ایجاد، گسترش و حفظ و نگهداری از کیفیت مهارتهای انسانی قدمی برنمیدارند، اما اگر بهصورت اتفاقی مدیری را پیدا کردید که به مهارتهای انسانی توجه میکند بدانید که او هم زمانی این کار را میکند که آموزش فنی کارکنانش بهطور کامل به پایان رسیده و البته مقداری از بودجه در نظر گرفته شده برایش باقیمانده که باید خرج شود.
یک تحقیق پیمایشی در میان کارکنان یک اداره نشان داد بزرگترین عامل اختلال در کار و بهنوعی اصلیترین مسئلهای که باید به آن پرداخته شود مشکلات ارتباطی است. به عبارت دیگر اکثر کارمندان و در خوشبینانهترین حالات همگی آنان بهخوبی میدانند چگونه وظیفه شغلی خود را بهدرستی انجام دهند تا به نحو احسن تعادل در میان هزینهها برقرار شود اما مسئله کلیدی، مشکلات بین فردی است که غالبا بهواسطه ارتباطات ضعیف میان افراد ایجاد و باعث کاهش بهرهوری میشود. این مهارتهای انسانی مهارتهایی ضروری هستند که توجه مداوم به آنها و گسترش آنها باید همواره در نظر گرفته شود.
در طول سالها تجربه کاری با طیف وسیعی از گروههای مختلف، گروههایی را موفق دیدهام که اولویت را به «مهارتهای انسانی» کارکنان دادهاند و تمرکزشان روی این مهارتها بوده است بهطوریکه با ایجاد انگیزه مثبت در افراد ارتباط بهتری میان آنان شکل گرفته است و هم از این روی بوده که کارمندان توانستهاند بهخوبی درگیر کار شوند و با همدلی و همکاری با یکدیگر، از یکسو نتیجه نهایی کار و بهرهوری را بالا بردهاند و از سوی دیگر این انسجام، سبب تقویت مدیریت شده است.
برای اجتناب از این اشتباه چه باید کرد؟
پاسخ ساده است. بهعنوان یک مدیر اداره، اول از خودتان شروع کنید، سعی کنید افزایش و تقویت مهارتهای انسانی را در اولویت قرار دهید و در این راستا روی گسترش و بهینهسازی مهارتهای انسانی کارکنانتان سرمایهگذاری کنید. حتی در این زمینه – درست مثل حوزههای تخصصی و حرفهای - میتوانید کلاسهای آموزشی ترتیب دهید. چهار حوزه در مهارتهای انسانی عملا اهمیت بیشتری دارد که شما و تیم کاریتان باید روی آنها متمرکز شوید تا در این مهارتها تجربه بیشتری کسب کنید: اولا افراد را دستهبندی کنید. ثانیا سعی کنید هوش هیجانی افراد را به کار گیرید. در نهایت جرأت داشته باشید و با شجاعت، حس اعتماد و امید را در خود و کارکنانتان پرورش دهید.