کر میکنم تا وقتی که پروین خانم در ایران بماند، چندین بار از ایدههای او در این ستون صحبت کنم. خب چه ایرادی دارد؟ اگر از کسی چند نکته درباره کسبوکار و افزایش درآمد یاد بگیریم چه مشکلی دارد؟ به نظر میرسد پروین خانم به جز خریدن روغن شترمرغ، برای کار ارزشمندتری از آلمان به ایران آمده باشد، زیرا دیشب که با هم گفتوگو میکردیم،
تازه به ایده جدیدش پی بردم. از قرار معلوم در خانه مادری ایشان یک اتاق 9متری وجود دارد که بلااستفاده مانده است. حال او قصد دارد این اتاق را به آرایشگاه تبدیل کند. البته خودش آرایشگر ماهری است و حتی در آلمان، مشتریان زیادی دارد، اما میخواهد یک آرایشگر را استخدام کند تا مدام جوابگوی مشتریان باشد. او آنقدر که فرصتها را دقیق میبیند و به فکر درآمدزایی و سرمایهگذاری است از فرسنگها دورتر به فکر بهرهبرداری از این اتاق 9متری افتاده است.
هدف از تعریف این داستان، این بود که شاید ما هم با شنیدن آن کمی چشمان خود را باز کنیم و فرصتهای موجود در اطراف خود را ببینیم. البته پروین خانم، عاشق شرکت در امور خیریه نیز هست و قصد دارد درآمد حاصل از این آرایشگاه را به پدر و مادر خود تقدیم کند؛ هرچند پدر و مادرش نیاز مالی ندارند، اما در این میان یک کارآفرینی ارزشمند صورت گرفته است.