سال 2017 برای بسیاری از کسب و کارها از جمله برای شرکت من، سال خوبی بود. چند دلاری به دست آوردم، مشتریان بیشتری پیدا کردم و از همه مهم تر چیزهای جدیدی یاد گرفتم.
در اینجا، مثال های از مهم ترین تجربیاتی را که طی دوازده ماه گذشته آموختم ذکر می کنم. اعتقاد دارم تجربیات سال گذشته همواره بهترین راهنما برای انتخاب مسیر در سال آینده است.
1- سرتان به کار خودتان باشد.
هر آنچه به ذهن تان خطور می کند به زبان نیاورید. به کار دیگران سرک نکشید و از اظهارنظر بی مورد پیرامون موضوعات مختلف خودداری کنید. در مورد هیچ چیز به غیر از کسب و کار خود حرف نزنید و نظر ندهید. به نظرتان یادآوری کردن این نکته غیر ضروری است؟ شاید در ظاهر این طور باشد اما من این کار را انجام می دهم، چراکه حتی برخی از مشهور ترین رهبران تجاری، سیاستمداران و افراد سرشناس در دنیا، هرگز اقدامی مشابه نکرده اند. می دانم که اکثر مردان می دانند چگونه با همکاران خانم خود رفتار کنند. اما در قبال بقیه؛
اینجای داستان کمی تاسف بار می شود. بهتر است این قصه را همین جا تمامش کنید.
2- اگر برای باج افزار آماده نباشید، احتمالا خیلی زود نابود می شوید.
باج افزار، اولین بدافزاری است که سازندگانش واقعاً می توانند از طریق آن پول دربیاورند. به همین دلیل است که الان به یک صنعت با درآمد سالانه چند میلیاردی تبدیل شده و انتظار می رود که در سال 2018 از این هم فراتر رود. احتمال حمله های نرم افزاری بالاست، نرم افزار امنیتی خود را به روز رسانی کنید وکارمندان خود را آموزش دهید. در آخر در سرویس های پشتیبانی آنلاین اشتراک بگیرید.
3-افرادی که در مورد هزاره ها شکایت می کنند، احمق هستند.
« آنها تنبل و ساده لوح هستند! نه سخت کوش اند و نه حتی قابل اعتماد... آه، بس کنید. نسل هزاره ها اکنون نیمی از جامعه شغلی را تشکیل می دهند. مطمئن باشید این افراد اولویت های متفاوتی (و به نظر من اولویت های سالم تری) را در مورد تعادل زندگی شغلی دارند. اما این بدان معنی نیست که باید با محیط کار شما سازگار باشند. اگر می خواهید بااستعدادترین فرد را به شرکت خود جذب کنید، این شما هستید که باید خودتان را با آنها سازگار کنید، به علاوه آیا وقتی شما در همین سن و سال بودید پدر و مادرتان همین مواردی که امروز به آنها نسبت می دهید، درباره شما نمی گفتند؟
4-برنامه تلویزیونی «مخزن کوسه» بهترین نمایش در تلویزیون برای کسب و کار های کوچک نمی باشد.
در واقع، حتی به آن نزدیک هم نیست. بهترین برنامه، برنامه« Nathan for you» در کمدی سنترال است. اکنون، فصل چهارم این برنامه در حال پخش است و از همیشه هم خنده دارتر شده است. ناتان فیلدر که در دانشکده برتر بازرگانی کانادا نمره های واقعاً خوبی گرفته، (به جز یک واحد که استثنائاً نمره ضعیف کسب کرد)، بهترین (یا شاید بدترین، بسته به اینکه چطور به آن نگاه کنید) ایده های بازاریابی را برای مشتریان شرکت های کوچک مطرح می کند. بعضی از آنها حتی در سطح ملی اهمیت می یابند. آیا تاکنون در موردDumb Starbucks، petting zoo hero و The Movementچیزی شنیده اید؟
خب همه اینها قلابی است و همگی در اصل خود او هستند. مهم تر از همه، این برنامه با هوش سرشار خود، واقعیت خشن اداره یک شرکت کوچک را در قرن بیست یکم و همین طور مسیر طولانی برای یافتن یک مشتری جدید را نشان می دهد.
5- وقت آن است که به عقب برگردید و دوباره ترمیناتور را تماشا کنید.
در وهله اول، این یک فیلم فوق العاده با سیر داستانی نمادین است. همانند اینکه «من برمی گردم» و «پیشنهادی به او می دهم که نمی تواند آن را رد کند». شاید این جمله آخر از ترمیناتور نباشد اما باز هم یک سیر داستانی فوق العاده است. از همه مهم تر اینکه ترمیناتور واقعیت را به ما نشان می دهد! روبات ها، هوش مصنوعی، روبات های نرم افزار. همه اینها واقعی هستند کما اینکه می بینیم همگی الان محقق شده اند. پیام رسان فیس بوک، سال گذشته بیش از 300 میلیون معامله تجاری داشت و خدمت رسانی به مشتریان خود را با استفاده از روبات ها بهبود می دهد.
آمازون هر روز بیش از دیروز به گماردن روبات ها در انبار کالاهای خود مبادرت می ورزد. شرکت خودروسازی آبر ماشین های بدون راننده را در خیابان های شهر تست می کند. اگر این موضوع حیاتی را که این فناوری ها در چند سال آینده قرار است چگونه کسب و کارتان را تحت تأثیر قرار بدهند مد نظر قرار ندهید، احتمالا دیگر کسب و کاری نخواهید داشت که برای بهبود آن بخواهید به پیگیری این مباحث بپردازید.
6- شرکت های بزرگ واقعا، واقعاً در حفاظت اطلاعات، خون ما را در شیشه می کنند.
امسال شاهد بودیم که در شرکت هایی نظیر Uber، Equifax، Yahoo، Arby، K-Mart تعداد قابل توجهی از انواع رخنه های اطلاعاتی ایجاد شده است. فراموش نکنیم که این شرکت ها سالانه صدها میلیون دلار را صرف فناوری های نوین و افراد نخبه ای می کنند که تنها کارشان محافظت از اطلاعات ما است. از آنها متشکریم اما...
هر چه قدر برنامه های تجاری ما بیشتر و بیشتر وابسته به تکنولوژی ابر الکترونیکی باشند، عده بیشتری از ما در معرض از دست دادن اطلاعات خود توسط این تأمین کننده های غول پیکر مبتنی بر ابر هستیم که اغلب هم کورکورانه به آنها اعتماد می کنیم. بیاید مطمئن شویم که روش های پشتیبانی از ایمنی لازم برخوردارند و در کنار آنها هم یک برنامه احتمالی و جایگزین داشته باشیم. بیمه سایبری هم گزینه بعدی تان باشد.
7- لپ تاپ من اهمیتی ندارد
مطمئن باشید تکنولوژی ابر، مسائل مختل کننده ای را به وجود می آورد اما یقینا مزایایی هم دارد. اکنون می توانم داده هایم را در همه جا، و در هر زمان به دست بیاورم و آنها را با هر چیزی و هر وسیله ای ادغام و منتشر کنم. روزگاری من در مورد لپ تاپ جدیدی که قصد خریدا آن را داشتم وسواس به خرج می دادم و می گفتم چه سرعتی دارد؟ حافظه اش چقدر است؟ هارد درایو آن چه اندازه ای دارد؟ این مسائل اکنون اهمیتی ندارد. برای بیشتر کاسب ها یک دستگاه سطح پایین، یا حتی یک تلفن برای راه انداختن کارهای شان کافی است.
8- رسانه های اجتماعی آزاد نیستند
به گذشته نگاه کنید، می توانستید صفحه فیس بوک یا توییتر را باز کنید، افکار و اندیشه های خود را پست کنید، با افراد دیگر تعامل داشته باشید، مطلب بگذارید، فالوئر های خود را افزایش دهید، و محصولات خود را بفروشید؟ قطعاً نمی توانستید. اما امروز میلیاردها انسان وجود دارند که از این خدمات استفاده می کنند، هرچند که اگر فکر می کنید شرکت شما به خاطر یک توئیت درخشان توجه دیگران را جلب می کند، دارید راه را اشتباه می روید.
اکنون، فیس بوک و توئیتر به طور عام مورد استفاده قرار می گیرند و سهامداران نمی خواهند تعامل داشته باشند... بلکه می خواهند به سود برسند. ترجمه اش این است: اگر در این سایت ها تبلیغ نکنید و در این سایت ها به ارتقا و تقویت کسب و کار خود نپردازید، افکار ناب شما به سرعت محو می شوند.
9- در نهایت، خوش بینی واقعاً مهم است
اگر من چیزی از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته یاد گرفته باشم این است که حرف زدن در مورد انجام یک کار در امر تجارت و کسب و کار می تواند به اندازه انجام آن خوب باشد. در سال 2017، بازار سهام به بالاترین سطح خود رسید، رشد اقتصاد سرعت گرفت، بیکاری کاهش یافت و اعتماد جامعه تجاری به بالاترین سطح رسید... همه به دلیل آن که رئیس جمهور ما گفت قصد دارد دوباره آمریکا را بزرگ کند. اکنون ما بزرگ نیستیم (و اصلاً مطمئن نیستم که روزگاری بزرگ بوده باشیم). اما این موضوع اهمیت ندارد.
رهبران خوشبین، اطمینان و اعتماد را القا می کنند، و حتی وقتی در توئیتر به فریب مشغول هستند، فرصت هایی را خلق می کنند. می بینید؟ شما واقعاً در مقایسه با 12 سال گذشته باهوش تر شده اید. اکنون تصور کنید اگر به جای این وبلاگ مسخره، فقط کمی بیشتر، مطالب مجله علمی آمریکا (ساینتیفیک آمریکن) را بخوانید چقدر باهوش تر خواهید شد.