شاید بعد از گذشت قریب به75 سال از عمر انیمیشن ایران هنوز باورش برایمان سخت باشد كه انیمیشن هم اقتصاد دارد، میتواند منشا درآمد ناخالص برای كشور باشد و همچنین راهی برای اشتغال جوانان در ایران اما اینكه چرا چرخ انیمیشن ایران نمیچرخد سوالی است كه مدتها است مطرح است و کمابیش پاسخش را میدانیم. انیمیشن ایران دولتی است، این بدان معنی است كه طی سالیان گذشته ارگانهای دولتی پول خرج كردند و انیمیشن ساختند، آن هم انیمیشنهایی كه در نازلترین سطح كیفی تولید شدند و تنها آنتن تلویزیون را پر کردند. این تولیدات حتی از جذب مخاطب ایرانی هم عاجز بودند، چه برسد به بازار خارجی.
اوضاع بد انیمیشن ایران نتیجه کاشته دیروزمان است. زمانی که به واسطه وجود بودجههای دولتی کسانی بدون داشتن کمترین دانش در این زمینه دست به تولید انیمیشن زدند. حالا برند انیمیشن ایرانی در ذهن مخاطب تصویر زیبایی را نمیسازد، اما چه میشود كرد؟ آیا همچنان باید بنشینیم و منتظر شویم تا بودجهای تصویب شود؟ البته كه برای پیشرفت صنعت انیمیشن به كمك دولت نیاز است، اما چرا باید چرخ را دوباره اختراع كنیم؟ چرا از تجربیات استفاده نمیکنیم؟ شاید باورش برایمان سخت باشد که صنعت تولید انیمیشن در اروپا نیز با بودجههای کم یا بهتر است بگوییم به اندازه اداره میشود.
بهعنوان مثال ارگان دولتی «CNC» که ماموریت حمایت از صنعت انیمیشن در کشورهای اتحادیه اروپا را دارد به جای تقبل تمام سرمایه یک فیلم انیمیشن سینمایی که بالغ بر چندین میلیون دلار است حمایت خود را در قدم اول به بررسی پروندههای متقاضیان و پرداخت وام حمایتی اندکی جهت گسترش ایده تولیدکنندگان و پیشبرد بخشی از پیش تولید فیلمها محدود میکند. به این صورت میتواند به جای خرج تمام بودجه خود تنها روی یک اثر حدود 15 پروژه را وارد مرحله پیشتولید بکند.
البته ناگفته نماند که استودیوهای تولیدکننده باید به اثبات برسانند که از توان و تجربه کافی جهت تولید طرح موردنظرشان برخوردارند. این بودجه اندک این فرصت را به استودیوهای تولیدکننده میدهد که بتوانند ایدههای خود را پرورش دهند و پتانسیلهای طرح را جهت نمایش برای تهیهکنندگان و پخشکنندگان و خریداران آماده کنند و به بازاریابی در فستیوالها و بازارهای فیلم بپردازند، اگر پخشکنندهای پیدا بشود که در زمان اتمام تولید این پروژه پخش آن را تضمین کند حمایتها از سوی «CNC» ادامه پیدا میکند، در غیراین صورت پروژه برای همیشه متوقف شده و «CNC» حمایتهای خود را صرف آغاز پروژههای جدید میکند.
مزیت این مدل حمایتی در آن است که در ابتدا پروژههای بیشتری شانس استفاده از توان حمایتی دولت را پیدا میکنند، از سوی دیگر استودیوهای تولیدکننده انیمیشن تمام تلاش خود را میکنند تا بتوانند طرحهایی را آماده کنند و پرورش دهند که در بازار اقبال پیدا کرده و از کیفیت کافی برای جذب مشتریان و مخاطبان برخوردارد هستند، همچنین «CNC» تولیدکنندگان را بر آن میدارد تا بخشی از سهم و هزینههای تولید پروژه را بر عهده بگیرند. پس به این ترتیب استودیوها که خودشان هم شراکتی در فروش فیلم خواهند داشت تمام توان خود را جهت هرچه بالاتر بردن کیفیت تولیدات خود و نزدیکی بیشتر به مخاطب به کار میگیرند. این مدل، مزیت دیگری را برای صنعت انیمیشن دارد، اگر یکی از پروژهها و چندین پروژه به نتیجه دلخواه نرسند، باز هم پروژههای دیگری در گردشند که بتوانند موفقیت آینده را تضمین کنند. پس به این ترتیب یک ارگان حمایتی میتواند به حیات خود ادامه دهد و ضامن ادامه چرخه تولید باشد.
اما در ایران چه میگذرد؟ بودجهای چندمیلیاردی برای تولید یك انیمیشن سینمایی یا تلویزیونی صرف میشود، استودیوی تولیدكننده از كنار تولید پولش را درآورده و سود هم میکند و در ادامه به دنبال جذب بودجه برای تولیدات بعدی است تا بتواند استودیویش را حفظ كند. پروژه قبلی تمام شده و هیچ ضرورتی برای فروش وجود ندارد، برگشت سرمایه اهمیتی ندارد و حتی پروژه تولید شده توان کیفی هم برای بازگشت سرمایه ندارد، اینكه مخاطب چقدر از چیزی كه تولید شده خوشش بیاید یا نیاید هم مهم نیست، تنها این مهم است كه پروژه بعدی آغاز شود.
در پایان باید اشاره کرد که این تنها یک مدل از چندین و چند مدلی است که در صنعت انیمیشن اروپا به کار میرود و چرخ تولید استودیوهای بسیار زیادی را به حرکت درمیآورد تا این استودیوها بتوانند در کنار هیاهوی تولیدات هالیوودی به تولید و حیات خود ادامه دهند و مخاطبان خود را داشته باشند.
* مدیرعامل هورخش استودیو