روزانه افراد زیادی در دنیا ضرب و تقسیمهای عجیب و غریب انجام میدهند و آن را در خبرگزاریها منتشر میکنند و از آن نتیجهگیریهای خودشان را میکنند. مثلا اگر یکمیلیون نفر در دنیا در طی یک سال فلان کار را نکنند، در آخر سال ایکس تومان پول جمع میشود که میتواند صرف امور دیگر و ضروریتر شود. برخی از این محاسبات تا حدود زیادی هم درست هستند منتها ضمانت اجرایی ندارند چون همه منتظرند که یک جنبش یا جریان شروع شود تا این کار را آغاز کنند.
امروز در صف خودپرداز چند نفری ایستاده بودند و منتظر! یکی از کارهایی که بسیاری از مردم در مواقع انتظار انجام میدهند چیست؟ بیسکویت میخورند؟! خیر منظورم چیز دیگری است، با اینترنت گوشیشان فیلم تماشا میکنند؟! دوستان! عزیزان! مخاطبان! دکترها! مهندسان! یک چیزی بگویید بگنجد! یکی از کارهای که بسیاری از مردم در مواقع انتظار انجام میدهند این است که سیگار میکشند، یکی از دوستان خودپردازی ما نیز در صف خودپرداز مشغول کشیدن سیگار بود و چونان پکهای عمیقی بر سیگارش میزد که بیا و ببین! نزدیکش شدم و سر صحبت را با او به زحمت و با بیل و کلنگ باز کردم.
گفتم: «سلام خوبید دوست عزیز!» گفت: «قربون شما برم! آتیش میخوای؟»
گفتم: «نه آتیش نمیخوام میخواستم اگر وقت داشته باشید یک چند دقیقهای با هم صحبت کنیم.» گفت: «بفرما ببینم چی داری برامون!»
گفتم: «میدونی تو ایران چند نفر سیگاری داریم؟» گفت: «طبق آخرین آمار در شهریور ماه که منبعش باشگاه خبرنگاران جوان بود، بین 8 تا 10 میلیون افراد معتاد به نیکوتین در ایران شناخته شدند که این آمار افراد معتاد به نیکوتین است و اگر بخواهیم افرادی که در اصطلاح بهصورت تفننی سیگار میکشند را به این آمار اضافه کنیم، این تعداد عدد عجیب و غریبی خواهد شد.»
گفتم: «داداش اطلاعاتت خوبهها!» گفت: «خفهشو، پاچهخواری نکن، تازه سالانه 10هزار میلیارد تومان هزینه خرید و درمان سیگاریها میشود که این آمار میتواند حداقل 100هزار نفر را خانهدار کند و 500هزار جوان را به خانه بخت بفرستد!»
گفتم: «ماشاءالله همه رو دقیق میدونی!» گفت: «دیگه دیگه! میخوام بهت بگم که با اطلاع دارم سیگار میکشم. مثل اینایی نیستم که فقط میکشند و حالشو میبرند، من با زجر سیگار میکشم میفهمی!»
گفتم: «با اینحال چرا این اتفاق نمیافته و این 10هزار میلیارد تومان ذخیره نمیشه؟!» گفت: «اگر تونستی تا یک ساعت دیگه با همه این اطلاعات یک نفر دیگه رو مجاب کنی، منم حاضرم بهت بپیوندم و این جریان و راه بندازیم.»
من رفتم و یک ساعت تلاش کردم و برگشتم.
گفتم: «آقا نشد که نشد! اعصابم ریخت بهم، یکی ازون سیگاراتو بده بکشیم یککم اعصابمون آروم بگیره!»
خلاصه اینکه این مطلب یک سیگاری دیگر هم به جامعه اضافه کرد. در ریاضیات از یک در مقابل 10میلیون نفر صرفنظر میشود.