«سالی/ نوروز/ بی چلچله بی بنفشه می آید/ بی جنبش ِسرد ِبرگ ِنارنج بر آب/ بی گردش ِمُرغانه رنگین بر آینه/ بی گندم ِسبز و سفره می آید/ بی پیغام ِخموش ِماهی از تُنگ بلور/ بی رقص ِعفیف ِشعله در مردنگی...»
شعر «نوروز در زمستان» را احمد شاملو در نوروز 1356 و در ویرایشی تازه در پاییز 1372 سرود، اما به نظر می رسد این شعر بی شباهت به حال و روز فعلی ما در شروع آخرین سال قرن حاضر نیست. گویی این شعر نسبتی با هستی ما دارد و در وانفسای روزگاری که تحریم و کرونا توامان بیداد می کنند، تداعیکننده همین سالی است که «نوروزش بی چلچله بی بنفشه آمده است». سالی که از قضا کبیسه است و یادآور «سال بد/ سال باد/ سال اشک/ سال شک/ سال اشک پوری / سال خون مرتضی/ سال کبیسه».
جامعه ایرانی این روزها در تنگنای تحریم زندگی می کند و شیوع ویروس کرونا، بار مضاعفی شده است که زخم این تحریم را جگرخراش کرده و آسیب تحریم ها به ساختار درمانی کشور را برملا کرده است. متاسفانه در کشاکش سیاست و انسانیت، دارو و کالاهای بهداشتی قربانی بی سابقه ترین نظام تحریم ها در طول تاریخ قرار گرفته و این تحریم، ساختار بهداشتی و درمانی کشور را آسیب پذیر کرده است. به همین علت است که با شیوع ویروس کرونا، هراس ها از بیم فاجعه ای مهیب و مسبوق به سابقه در جامعه ایران بیشتر شده است؛ نظیر یکصد سال پیش در بحبوحه جنگ جهانی اول و شیوع یک بیماری همه گیر دیگر به نام آنفلوآنزای اسپانیایی.
فاصله یکصد ساله میان شیوع ویروس کرونای چینی و ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی، مخاطب ایرانی را به فکر وا می دارد که جامعه ایران از نظر بهداشتی و ساختار درمانی چقدر در این یک قرن تغییر کرده است؟ زیرساخت های پزشکی و بهداشت عمومی کشور چقدر بهتر شده است؟ آیا می توان با قطعیت گفت که وضعیت جامعه ایران در حال حاضر و در مصاف با ویروس کرونا بهتر از وضعیت آن روزهای ما در زمان شیوع آنفلوآنزای اسپانیایی است؟
مصاف ویروس و انسان در گذار تاریخ
گزارش ها از آن دوره و اسناد تاریخی به جا مانده نشان می دهد که مهم ترین پیامد بیماری های همه گیر در آن سال ها، کاهش چشمگیر جمعیت کشور بود، تا جایی که بنا به روایت های مختلف و بر اثر همه گیری وبا، طاعون و آنفلوآنزای اسپانیایی، جمعیت ایران به 6میلیون نفر کاهش یافت. همچنین تدابیر دولت برای قرنطینه شهرها در آن سال ها چندان کارساز نبود و مردم همکاری چندانی با ماموران دولتی نداشتند. با اینکه طرح قرنطینه شهرها همانند بسیاری دیگر از کارها و حوادث در حافظه تاریخی مردم به شخص امیرکبیر نسبت داده می شود، اما روایت های تاریخی نشان می دهند که پیش از امیرکبیر نیز تجربیات مشابهی از قرنطینه شهرها توسط حکام محلی در ایران وجود داشت و به عنوان مثال در بحبوحه اپیدمی وبا در سال ۱۲۰۰ در شیراز و همچنین فراگیری طاعون در بوشهر و تبریز، نمونه هایی از اجرای قرنطینه رخ داد. با این حال، اولین تجربه ملی و جدی قرنطینه به امیرکبیر تعلق دارد که برخلاف تجربه های قبلی، حوزه گسترده تری برای قرنطینهسازی اعلام کرد و دستور داد تا مرز ایران و عراق از بیم سرایت بیماری وبا از غرب کشور قرنطینه شود.
اتفاقا آنچه در آثار تاریخی و زندگینامه برخی از مشاهیر با نام «قحطی بزرگ» یاد می شود، در همین دوران (1296 تا 1298 شمسی) اتفاق می افتد که بر اثر همه گیری وبا، طاعون و آنفلوآنزای اسپانیایی و همچنین حضور نیروهای متفقین در ایران و کمبود غلات و مواد غذایی، حدود 2میلیون نفر بر اثر قحطی و بیماری کشته شدند؛ شبیه سناریوهای بدبینانه ای که این روزها درباره اپیدمی کرونا گفته می شود و اینکه تا یک سال آینده بین ۳۰ تا ۷۰درصد مردم جهان به ویروس «کووید-19» مبتلا می شوند.
با اینکه ما حافظه تاریخی خوبی نداریم و به تعبیر شاملو «نزدیک ترین خاطره ام خاطره قرن هاست»، اما شنیده ها و یادها از قریب یکصد سال پیش و در هنگامه اپیدمی بیماری، از فقر و فاجعه حکایت دارند. محمدعلی جمال زاده درباره آن روزها می نویسد: «جنگ جهانی (اول) در آستانه اتمام بود (پاییز 1918) که در دل شبی تاریک و هولناک، سه سوار ترسناک که هر کدام شمشیر و شلاقی به بر داشتند، به آرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن وارد شدند. یک سوار نامش «قحطی»، دیگری «آنفلوآنزای اسپانیایی» و آخری «وبا» بود. طبقات فقیر، پیر و جوان همچون برگ پاییزی در برابر حمله این سواران بی رحم فرو می ریختند. هیچ غذایی پیدا نمی شد. مردم مجبور بودند هرچه را که می توانستند بجوند، بخورند. به زودی گربه و سگ و کلاغ را نمی شد یافت. حتی موش ها نسل شان برافتاده بود. برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله می کردند. در هر گوشه و کنار، اجساد مردگان بی کس وکار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند.»
این روایت جمال زاده را پرسی سایکس، افسر انگلیسی نیز تأیید می کند و درباره شیوع آنفلوآنزا در شیراز می گوید که تنها در یک ماه، یک پنجم جمعیت شیراز از بین رفت. او به دیدار عبدالحسین فرمانفرما در این شهر هم اشاره می کند و می نویسد: «فرمانفرما به تازگی از مرگ جان به در برده است. وقتی که پس از بهبودی به عیادتش رفتیم، با فرانسه ویژه خودش گفت که نصف شیراز مرده است.» سایکس در صفحات بعدی کتابش (History of Persia) از قزوین نیز به عنوان شهر دیگری که آنفلوآنزا در آن همه گیر شده بود، نام می برد.
از «کاران تن» فرانسوی تا «قرنطینه» فارسی
از جمله مسائلی که از همان ابتدای شیوع کرونا در ایران مطرح شده و همچنان با اما و اگر مواجه است، نوع مواجهه با طرح قرنطینه شهرهاست، تا جایی که بارها دولتمردان در پاسخ به افکار عمومی اعلام کرده اند که قرنطینه شهرها در دستور کار قرار ندارد. این در حالی است که چین با قرنطینه شهر ووهان به عنوان منشأ شیوع کروناویروس توانست اپیدمی را مهار کند؛ قرنطینه ای که نه تنها به واسطه آن، مسیرهای ورود و خروج شهر ووهان بسته شد، بلکه حتی تردد مردم در سطح شهر به حداقل ممکن رسید و برای خروج افراد از واحدهای مسکونی شان نیز ساعت های عبور و مرور تعیین شد. طولی نکشید که چین با عمل به این برنامه قرنطینه توانست جلوی شیوع بیشتر ویروس را بگیرد و این سیاست در دیگر کشورهای درگیر کرونا نظیر ایتالیا نیز با جدیت در حال پیاده شدن است. در ایران اما از همان ابتدا که مرگ دو نفر در شهر قم در آخرین روز بهمن ماه سال گذشته از سوی وزارت بهداشت تایید شد، نه شهر قم و نه هیچ شهر دیگری در کشور قرنطینه نشد.
واژه «قرنطینه» معرب کلمه فرانسوی «کاران تن» (quarantaine) و به معنای دوره 40 روزه است. خاستگاه این کلمه به شهر ونیز برمی گردد که در میانه قرن چهاردهم میلادی، کشتی هایی که به شهر دوبرونیک (در جنوب کرواسی کنونی) می رسیدند از بیم گسترش طاعون و پیش از پهلو گرفتن در اسکله ناچار بودند به مدت 40 روز توقف کنند. از نگاه منتقدان ادبی، بهترین معادل فارسی «قرنطینه»، «حصار بهداشتی» است که محدودیت جابه جایی انسان ها یا حیوانات در معرض بیماری های واگیردار را دربرمی گیرد.
تجربیات تاریخی نشان می دهد که «قرنطینه» یا همان «حصار بهداشتی» در شرایط اپیدمی، بهترین راهکار برای مهار بیماریهای واگیردار است و تجربه موفق چین، اثرگذاری این روش تاریخی در جلوگیری از شیوع اپیدمی را بار دیگر ثابت کرده است. با این حال، تجربه تاریخی قرنطینه در ایران به دلایل ساختاری موفقیت آمیز نبوده و گزارش های متعدد از دوره قاجاریه و پهلوی اول نشان می دهد که از مهم ترین مشکلات قرنطینه شهرها، نگرش منفعت جویانه ماموران دولتی بود، به طوری که بسیاری از آنها با دریافت رشوه، تردد شهروندان را زیرسبیلی رد می کردند و در نتیجه ماموران دولتی که وظیفه نظارت بر اجرای قرنطینه را برعهده داشتند، خود به مانعی در مسیر آن تبدیل شدند. در سوی دیگر نیز عامه مردم درک چندانی از قواعد قرنطینه نداشتند و با هزار و یک ترفند می کوشیدند از محدوده قرنطینه فرار کنند که همین رفتار آنها به شیوع هرچه بیشتر بیماری می انجامید.
وقتی همه اپیدمی ها به قرنطینه ختم نمی شوند
البته ناکارآمدی قرنطینه در ایران، نشأت گرفته از ساختار تاریخی استبداد زده ای بود که استبداد را در سلسه مراتب اجتماعی بازتولید می کرد و این جریان از نوک هرم قدرت تا قاعده ساختار سیاسی، ساری و جاری بود. در واقع، مختصات فرهنگی جامعه و تنگنای درآمدی دولت ها موجب شده تا قرنطینه شهرها هیچ گاه در تاریخ معاصر ایران، کارآمد و به عنوان یک آلترناتیو مطرح نباشد. مثلا تصور کنید که دولت بخواهد حجم ترددها و میزان رفت وآمدهای سطح شهر را محدود کند. در نتیجه برای انجام این کار باید شرایط تک تک شهروندان را بررسی کرده و آن دسته از کسانی را که به دلایل معیشتی امکان قرنطینه خانگی ندارند، شناسایی کرده و مشمول طرح های حمایتی قرار دهد. پر واضح است که نه دولت قاجار با آن عقب ماندگی تاریخی و خزانه همیشه خالی و نه دولت حسن روحانی در سایه تحریم های همه جانبه و کسری بودجه و نه اصلا هیچ دولت دیگری نمی تواند با این مختصات تاریخی و تنگنای درآمدی شانسی برای اجرای موفق قرنطینه داشته باشد.
شاید عجیب به نظر بیاید، اما ویژگی های تاریخی جامعه ایران بیشتر از آنچه تصور می شود، در کیفیت اجرای قرنطینه ها نقش بازی کرده اند. به عنوان مثال، مردم چین و به طور کلی، کشورهای خاور دور از نظر سیاسی و فرهنگی، بیشتر از مردم ایران روحیه قانون پذیری و همراهی با دولت دارند و وقتی برنامه ای برای شهروندان از سوی دولت اعلام می شود، می کوشند که با آن همراهی کنند، اما شکاف تاریخی دولت-ملت در ایران، مانع محکمی است که نه تنها قرنطینه بلکه اجرای هر برنامه جمعی دیگری را با تردید روبه رو می کند بنابراین با وجود سابقه طولانی قرنطینه در ایران، گسست های تاریخی باعث شده اند تا کمتر تجربه نسل های مختلف در این زمینه انباشت شده و در تار و پود فرهنگ ایرانی نهادینه شود.
ارتباط با نویسنده: IvanKaramazof@yahoo.com