موضوعات مطرح شده در مورد مشکلات مدیریتی واحدهای صنعتی کوچک و متوسط را باید بپذیریم و مصادیق و شواهد بسیاری در مورد این موضوع وجود دارد. شرکت هایی که به شکل سنتی و بازاری می خواهند بخش صنعت را اداره کنند و تاکنون هم اداره کرده اند، تعدادشان کم نیست و تعداد قابل توجهی هستند که از دانش مدیریت منابع مالی و مدیریت منابع انسانی و دانش فرآیندی و سیستمی در واحدهای صنعتی شان استفاده نمی کنند و بیشتر روش های سنتی و بازاری را به کار می گیرند.
به هر حال این یک خطر جدی است که قبلا هم وجود داشته ولی به علت اینکه در گذشته حاشیه سود واحدها بسیار زیاد بوده و بازار داخلی و بازار صادرات، سهل و آسان بوده است کمتر مشکلات آنها نمود پیدا می کرده است ولی هرچه که به جلوتر می رویم و دشواری های بازار و فروش کالا و توسعه بازار بیشتر می شود مشکلات این واحدها بیشتر خود را نشان می دهد.
راه حل این است که به جای اینکه از طریق وزارتخانه در مورد این قضیه اقدام شود این موضوع به تشکل ها سپرده شود و سازمان صنایع کوچک این موضوع را تقبل بکند که هزینه های شناسایی و ارزیابی این واحدها را بدهد و برای آنها دوره های آموزشی بگذارد یا به آنها توصیه کند که از مشاوره های مختلفی استفاده کنند.
مسئله ای که در مورد مدیریت به شیوه سنتی و بازاری اشاره کردم، مشکل بزرگی که به وجود می آورد این است که افرادی با وجود آنکه دانش و سواد مهندسی لازم را ندارند، شروع به جذب نیرو و ایجاد یک ساختار و سازمان می کنند.
برخی از اینها افراد هوشمند و زیرکی هستند و دانش خوبی در مورد بازار دارند و نقطه ضعف خود و واحد تولیدی شان را تشخیص می دهند و مستقیما سراغ مشاوران این حوزه می روند و در عین حال که خودشان فاقد دانش و علم لازم هستند، اما این فهم را دارند که از نظرات مشاوران استفاده کنند.
اما زمانی که نداشتن سواد و دانش مدیریتی با خود بزرگ بینی همراه می شود و این رفتار به سایر بخش ها تسری می یابد، بسیار خطرناک است. این افراد معمولاً در مدیریت خود از جذب افراد باسواد و توانمند و باتجربه های بالا پرهیز و سعی می کنند افرادی را به کار بگمارند که بیشتر مطیع آنها باشند.
این نوع واحدها خطرناک ترین نوع واحدها هستند که ریزش اصلی هم تاکنون در این حوزه بوده و ممکن است ریزش شدیدتر این قبیل واحدها را در آینده شاهد باشیم. در واقع خطرناک ترین واحدها، واحدهایی هستند که به شیوه سنتی اداره می شوند و فاقد نیروهای توانمند و مدیر هستند.
در مورد این موضوع هم که در صورت رفع مشکلات مدیریتی واحدهای صنعتی کوچک و متوسط و در عین حال تزریق نقدینگی به این واحدها می تواند مشکلات آنان را حل کند، شاید درصد تعیین کردن برایش بسیار سخت باشد ولی بخش قابل توجهی از این واحدها می توانند خود را از فروپاشی نجات دهند و حداقل گام های دیگری را بردارند و اگر متوجه ایرادات خود شوند می توانند اقدام به بازسازی کنند، اما عمدتا صنایع کوچک یک ایراد اساسی دارند و سال ها این شعار را به خورد ما داده اند که «کوچک زیباست» در حالی که زمانی که این شعارها داده می شود نشان دهنده یک نوع ضعف در آن مجموعه است و مجموعه ای که توانمند باشد کمتر به دنبال ایجاد و ترویج این شعارها خواهد بود.
قطعاً مدیریت واحدهای صنعتی کوچک ساده تر است، اما این واحدها بسیار لرزان، ناتوان و آسیب پذیر هستند. واحدهای کوچکی می توانند در بازار بزرگ جهانی امروز باقی بمانند و به رقابت ادامه بدهند که یا صرفاً محلی باشند و خیلی محدود و کوچک کار کنند و اقلام کوچک و سنتی تولید کنند، اما اگر یک واحدی کوچک است و به معنای واقعی کار صنعتی انجام می دهد، حتما باید وصل به زنجیره های بزرگ باشد، در غیر این صورت دوام نمی آورد.
در واقع آن زنجیره بزرگ است که می تواند به آنها توصیه های به روزآوری، بهبود محصولات و بهبود بسته بندی را بدهد و از نظر به روز نگه داشتن این واحدها و سیستم توزیع به آنها کمک کند. بنابراین باید مراقب باشیم که هر کوچکی شاید توانایی یا ارزش ماندن در عرصه تولید و صنعت را نداشته باشد.
یکی از اقداماتی که وزارت صنعت، معدن و تجارت و سازمان صنایع کوچک می توانند انجام دهند و خدماتی را به واحدهای صنعتی کوچک بدهند این است که مدیریت سطح بالاتری را ایجاد کنند که کمک کند به بازاریابی و بهبود محصولات این نوع صنایع. در واقع کمبود این کار بسیار مشهود است و دیده می شود و متأسفانه در این زمینه موفق نبوده ایم.
مشاور صنعتی و فعال بخش خصوصی