این روزها افراد زیادی را میبینیم که تکیه بر صندلی مدیریت زده و خود را مدیر یک سازمان میدانند اما کوچکترین دیدی از مدیریت ندارند. امروزه در بسیاری از سازمانها پدیدهای به نام مدیریت تصادفی رخ میدهد و مدیران این سازمانها بر اثر یک تصادف به پست مدیریت ارشد سازمان دست پیدا میکنند. معمولا این مدیران را نمیتوان حذف کرد اما میتوان به ارتقای دانش مدیریتی آنها فکر کرد.
مدیران تصادفی، همواره تهدیدی برای کارکنان محسوب میشوند؛ چون بهصورت تصادفی به این پست دست پیدا کردهاند و احساس میکنند زیردستان آنها قصد تصاحب جایگاه آنها را دارند؛ این مدیران به راحتی کارکنان را جذب یا اخراج میکنند؛ تصمیمهای آنها غیرقابل پیشبینی است و کسانی را که به آنها وفاداری بیشتری داشته باشند، ارتقا میدهند و به تخصص افراد توجه زیادی نمیکنند؛ چون نیروهای متخصص ممکن است به عملکرد آنها انتقاد کنند و این مدیران معمولا از انتقاد کارکنان فراری هستند. از طرفی معمولا آنها تصمیمهای پراکنده میگیرند و به خوبی نمیتوانند در بخشهای مختلف سرمایهگذاریهای لازم را انجام دهند.
در این میان مدیران تصادفی معمولا نمیتوانند ارتباط خوبی با کارکنان رده پایین سازمان برقرار کنند و توجه چندانی هم به این کارکنان نمیکنند؛ به همین دلیل کارکنان رده پایین سازمان حس خوبی نسبت به سازمان ندارند و این موضوع بر عملکرد کلی سازمان تاثیر منفی میگذارد و به جای اینکه با این کارکنان جلسات متعددی را برای برقراری ارتباط موثر برگزار کنند، جلسات بیفایدهای برگزار میکنند که خروجی لازم را برای سازمان ندارد و بسیار برای کارکنان سازمان وقتگیر است.
دلایل و شرایط متفاوتی ممکن است رخ دهد که فردی خود را بهصورت تصادفی در پشت میز مدیریت ببیند؛ برخی از سازمانها که توسط یک کارآفرین ایجاد شده، ممکن است بهصورت ناگهانی مدیر سازمان فوت یا مهاجرت کند و فرزند آن کارآفرین پست ریاست سازمان را برعهده بگیرد. در بعضی از سازمانها مدیر ارشد آن سازمان به دلایل سیاسی یا اقتصادی ناگهان برکنار میشود و مدیر میانی بدون داشتن تجربه مدیریتی، مدیریت ارشد سازمان را تصاحب میکند. یکی دیگر از اتفاقهایی که ممکن است در این راستا رخ دهد این موضوع است که یک سرمایهگذار، بیشتر سهام شرکتی را میخرد و تصمیم میگیرد مدیر معتمد خود را در آن شرکت منصوب کند که در این مورد هم مدیر بهصورت تصادفی انتخاب شده است.
سودابه زارع، کارشناس ارشد منابع انسانی در گفتوگو با «فرصت امروز» بیان میکند: چه مدیر مبتنی بر شایستگیهایش انتخاب شده باشد و چه تصادفی، مدیریت با چالشهایی زیادی همراه است. آنچه بین این مدیران تفاوت ایجاد میکند، سبک رهبری و مدیریتی آنها، تفاوت اعتمادبه نفس آنها در مواجهه با تعارضات و میزان سرعت پذیرش آنها در سازمان و بین همکاران است. بهعنوان نمونه مدیری که براساس شایستگیهایش انتخاب شده باشد زودتر سیستم آنها را براساس عملکردشان قضاوت میکند و لذا به دلیل عملکرد خوبشان، زودتر مورد پذیرش قرار میگیرند. در خصوص مدیران تصادفی، سرعت پذیرش کندتر است. کاربردیترین روش، این است که مدیر تلاش کند تا شایستگیهای خود را به سرعت پرورش دهد و در این فاصله بتواند با استفاده از مهارتهای ارتباطی سازنده، مشارکت افراد توانمند تحت مدیریت خودش را به حداکثر برساند.
دلایل مدیریت تصادفی
این کارشناس ارشد منابع انسانی درباره دلایل مدیریت تصادفی میگوید: یکی از دلایلی مدیریت تصادفی این موضوع است که افراد بدون دانش مدیریتی و تنها به صرف تخصص و دانش فنی در جایگاه مدیریتی قرار میگیرند. از طرفی کارآفرینان نیز اغلب در معرض این مدیرشدنهای تصادفی هستند و به دلیل اینکه صاحب کار یا فرآیند هستند، تصمیم میگیرند؛ خودشان مدیریت مجموعه را نیز برعهده بگیرند. لذا در این شرایط نیز مدیریت تصادفی اتفاق میافتد.
او ادامه میدهد: گاهی اوقات نیز مدیران از یک سیستم بنا به دلایلی خارج میشوند و به دلیل عدم پیشبینی جانشین و عدم پرورش جانشین برای آنها؛ فردی در این جایگاه قرار میگیرد که اغلب از کارکنان شرکت است و شایستگیهای وی هنوز در بوته آزمایش قرار نگرفته است. در همه این نوع مدیریتهای تصادفی، یک نقطه مشترک وجود دارد و آن اینکه فرد بدون در نظر گرفتن مهارتهای مدیریتی و رهبری خود مدیر میشود.
هراس مدیران تصادفی
زارع با اشاره به این موضوع که «هر مدیری که مهارتهای مدیریتی و رهبری نداشته باشد و دانش مدیریتی کمی داشته باشد میتواند تهدیدی برای سازمان و کارکنان باشد» اظهار میکند: مدیران تصادفی به دلیل عدم داشتن دانش مدیریتی کمتر به فرصتها میاندیشند، دیدگاههای جدید را تهدید میدانند نه فرصت، از تغییر رویکرد میترسند و همواره تلاش میکنند با استفاده از ابزارهای کنترلی مانع بروز خلاقیت شوند.
دیکتاتوری مدیران تصادفی
این کارشناس ارشد منابع انسانی خاطر نشان میکند: این مدیران به دلیل اعمال سیستمهای کنترلی و نظارتی شدید برای برطرف کردن نگرانیهای خود همواره روابط بسیار رسمی با کارکنان خود دارند و لذا جو رسمی و دیکتاتورمابانه در سازمان ایجاد میکنند. این سبک مدیریتی سیستم را دچار مشکلاتی میکند.
استخدام زیردستان حرفشنو
او میافزاید: این مدیران تمایل دارند به جای اینکه فردی را استخدام کنند که توانمند باشند، افرادی را در مجموعه تحت مدیریت خود استخدام کنند که سلسله مراتب سازمانی را به خوبی رعایت کرده و حرف شنوی داشته باشند. این مدیران از نیروهای جسور خوششان نمیآید.
کمک به رشد و توسعه مدیران تصادفی
زارع با اشاره به این موضوع که «مدیران تصادفی به دلیل رویکرد کنترلی و نظارتی خیلی دوست دارند که در ریز جزییات کار واحد تحت مدیریت خود باشند» بیان میکند: مدیران تصادفی به همین دلیل مدام در پی برگزاری جلسات، کسب اطلاعات و کنترل ورودیها هستند. بهترین روش برای حل چالشهایی از این جنس این است که مدیران تصادفی را توسعه داد و باید در فضایی دوستانه و بدون ترس؛ اهمیت جایگاهشان را توضیح داد و به آنها از فواید توسعه مهارتهای مدیریتی گفت. میتوان با توجه به اهمیت جایگاه مدیریتی این افراد در سازمان؛ برایشان مربی در نظر گرفت یا از مشاوران قوی در کنارشان استفاده کرد. پدیده مدیران تصادفی در همه جای دنیا اتفاق میافتد؛ تنها راه مدیریت مدیران تصادفی؛ کمک به رشد و توسعه آنهاست؛ باید شرایطی را فراهم کرد که این افراد در مسیر توسعه و توانمندسازی قرار بگیرند.